هم صحبت دل- ۸ (همراه با مسابقه و جایزه)

قابل توجه اینکه؛ بعد از پایان این یادداشت ها و انتهای این موضوع، مسابقه ای همراه با تقدیم جایزه به برنده، برگزار خواهد شد.

یکی از مسائل مهم در زندگی انسان، انتخاب همراهان و دوستان برای پیمودن راه زندگی می باشد و واژه “دوست و دوستیابی” از مهمترین مسائل زندگی هر انسانی می باشد.

این موضوع مهم توسط حجت الاسلام زارعی در قالب کتاب و به زبان محاوره (گفتاری)، به صورتی جذاب و زیبا به نگارش در آمده است که به تناوب خدمت مخاطبین عزیز میبدما تقدیم می شود. سلسله وار بودن این مطالب مهم است و بعد از گذاشتن مطالب جدید، لینک مطالب قبلی نیز در زیر آن درج می شود:

قابل توجه اینکه؛ بعد از پایان این یادداشت ها و انتهای این موضوع، مسابقه ای همراه با تقدیم جایزه به برنده، برگزار خواهد شد.

یادداشت هشتم

حجت الاسلام مصطفی زارعی/ نماینده ولی فقیه در سپاه ناحیه میبد

انواع ارتباط با خدا:

ارتباط محبتی

 یا رفیق من لا رفیق له:

خدای ما أسمای زیادی داره با هر اسمی هم که صداش کنی جواب میده اما یکی از اسماش بد جوری از آدم دل میبره ، شاید تا حالا تو دعای جوشن کبیر خونده باشیش. «یارفیق من لا رفیق له»: ای رفیق کسیکه رفیقی برای او نیست.«یا مونس من لا مونس له»:ای مونس کسیکه مونسی برای او نیست. درسته اون اسم قشنگ خدا ، رفیقه ومونسه، ببین چه خدای گلی داریم با همه عظمت و بزرگیش چه طور خودشو از عرش کبریاییش پایین میاره و به بنده کوچیک و حقیرش میگه رفیق! میگه به من بگو رفیق، مونس! به من بگو مونس. میگه اگه هیچکی بهت محل نده رو رفاقت و مونسی من همیشه میتونی حساب کنی.

سؤال: رفاقت با خدا چه طوری و از طرف کی شروع میشه؟ ما باید اول به طرف خدا دست رفاقت دراز کنیم یا خودشه که ناز بنده کوچیک و ذلیلشو میخره و برا رفاقت پا پیش میزاره؟

جواب: شاید باور نکنی اما واقعیت اینه که رفاقت و دوستی با خدا، از طرف خودش شروع میشه. تا حالا بهش فکر کردی کیه که تو دل ما مهر خودشو انداخته تا دنبالش بگردیم؟ کیه که امیدمونو از همه میبره تا خودشو صدا کنیم؟ کیه که تو تنهایی و تاریکی هول میندازه تو دلمون تا از ترسم که شده به دامن خودش پناه ببریم؟ اگر خوب نگاه کنیم می بینیم هر نعمتی که بهمون داده خودش یه کارت دعوته «ما أصا ب من حسنه فمن الله»: هر نیکی(هرنعمتی) بهت می رسه از خداست .(آیه۷۹ سوره ی مبارکه نساء)

 اصلا” اگه دوستمون نداشت و دلش نمی خواست صدامونو بشنوه چرا میل و اشتیاقشو تو دلمون انداخته؟ می دونی اینو از کجا می فهمیم؟ از دعای ابو حمزه. نمیدونم تا حالا خوندیش یا نه؟

“بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ‏
من تو را به تو شناختم و تو مرا بر وجود خود دلالت فرمودى و بسوى خود خواندى و اگر تو نبودى من نمى‏دانستم تو کیستى؟

خودمونیش میشه: اگه تو منو به خودت دعوت نمی کردی من چه می دونستم تو کی هستی؟ اول تو شروع می کنی و میل منو به خودت میکشونی.

  تا که از جانب معشوق نباشد کششی

کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

اگه کسی تو دلش احساس طلب می کنه احساس کشش می کنه که خدایا دوست دارم دوست و رفیقت باشم، من دوست دارم با همه بدیا و آلودگیام در خونت باشم، باید یقین کنه که اونی که این میلو تو دلش انداخته خیلی هوای رفاقتشو کرده. خودش براش کارت دعوت فرستاده. کسی هم که کار به کار خدا نداره و تو دلش احساس میل و عطش نسبت به خدا نمی کنه معلوم میشه خدا میل تو دلش ننداخته خدا طالب رفاقت باهاش نیست.

چون خدا خواهد که جان یاری کند
میل ما را جانب زاری کند
هم طلب از توست هم آن نیکویی

ما که ایم اول توئی آخر توئی

پس اگه می بینی دلت برا خدا تنگ شده و دوست داری باهاش حرف بزنی بدون کارت دعوت داری.

به قول حافظ شیرین سخن:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

برق عشق آتش غم بر دل حافظ زد و سوخت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

تو صندوق پستی دل همه ما از این کارت دعوتا زیاد افتاده حیف که خیلی وقتا نخونده دورش میندازیم و اونقدر دعوت محبوبمونو رد می کنیم که یه وخ پیش میاد که اونم دیگه بی خیالمون میشه. خیلیا هم بودن که تو یه لحظه، یه تصمیم بزرگ گرفتنو جوری جواب دعوتو دادن که برا همیشه مسیر زندگیشون عوض شده و دلشون خونه خدا شده.

مرحوم آیه الله جهانگیر خان قشقایی یکی از همین خیلیاست. ایشون استاد بزرگترن عرفا ومراجع تقلید بودن. شاید براتون جالب باشه بدونین ایشون تا چهل سالگی تار می زدن و خانزاده قشقایی بودن که در سمیرم اصفهان زندگی می کردن و اصلاً گذرشونم به مدرسه علمیّه نیفتاده بوده تا یه وخ تارشون خراب میشه و میاد اصفهان که تارشونو تعمیر کنن. از یه نفر آدرس مغازه ی کسیو که تار تعمیر میکرده رو می پرسن اون بنده خدا هم اول آدرس مغازه رو میده وبعدش میگه: جوون همون طوری که تار آدم خراب میشه و باید تعمیرش کرد دل آدمم  خراب میشه باید درستش کرد. همین جمله دل جهانگیر خانو منقلب می کنه و می پرسه: آدم دلشو کجا باید تعمیر کنه؟ اونم آدرس مدرسه علمیه ملا عبدالله یزدی رو می ده بهش. کارت دعوت کار خودشو میکنه و پای جهانگیر خانو به مدرسه می کشونه وقتی میره تو مدرسه برای خونواده اش پیغام میده که کار دارم و فعلا” بر نمی گردم.

این اجابت دعوت خدا جهانگیر خان تار زنو به جایی می رسونه که آیهالله العظمی بهجت (علیه الرحمه)نقل می کنن جهان گیر خان به مرتبه ای می رسن که وقتی داشتن با علمای مسیحی ارامنه اصفهان در مورد حقانیت مکتب ائمه اطهار (علیهم السلام) بحث میکردن، بحث به جایی می رسه که جهان گیر خان هر چی دلیل و برهان میارن اونا قبول نمی کنن ایشونم وقتی می فهمن دلیل آوردن فایده نداره رو می کنن بهشونو میگن:”اگر حضرت مسیح (ع) خودش بیاد و به حقانیت مذهب تشیع گواهی بده شما قبول می کنین؟” اونا هم با اینکه باور نمی کردن گفتن:”بله”

آیه الله جهانگیرخان دستشو بلند کرد و دعا کرد که: “ای خدا ازت میخوام که حضرت مسیح بیاد اینجا و گواهی بده” یکدفعه در کمال ناباوری در عالم مکاشفه حضرت مسیح (ع)تشریف میارن و اونجا میشینن و علمای مسیحی هم یقین میکنن که ایشون حضرت مسیح (ع) هستن. حضرت به علمای مسیحی می فرمایند:«امروز حق در خانه امیرالمؤمنین (ع) و اولادشه جای دیگه نرید»” بعد از گفتن این چند جمله تشریف می برن و چند نفری که توی اون جلسه بودن هدایت شدن و اسلام آوردن. بله جهانگیر خانی که تارزن بود وقتی یه میل تو دلش افتاد و به میلش جواب داد به مرتبه ای رسید که به واسطه دعاش حضرت مسیح (ع) ظاهر شدوشاگردانی همچون آیت الله بروجردی،مرحوم قوچانی،حاج میرزا رحیم ارباب که فرموده بودند(۸۰سال چشمم به نامحرم نخورد)و…”

چه سحر رخش دلربایی کند

یکی تارزن را خدایی کند

رفاقت با خدا از یه میل که اون تو دلمون میندازه، شروع میشه اگه دنبالشو بگیریم و این رفاقت ادامه پیدا کنه، اگه همنشینی با پروردگار ادامه پیدا کنه این میل یه راه میون بره که همه آلودگی ها و ناخالصیای دلمونو پاک می کنه.مولا امیرالمؤمنین (ع) در این مورد فرمایش قشنگی دارن:

«حب الله نارٌلا یمرّ علی شیئ الّا احترق…»(مصباح الشریعه ص ۶۴)

“محبت و عشق خداوند آتیشیه که به هر دلی بیفته هر چیزی غیر خودشو ذوب می کنه و می سوزونه”

عشق آن شعله است کو چون برفروخت

هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت (سخنرانی حجه الاسلام عالی)

تا حالا شنیدن یکی بگه: من فلانی رو دوس دارم ولی از هرچی و هر کی که دوس داره بیزارم؟ اصلاً همچین چیزی ممکنه؟ برا همینم خدا ما را هم به محبت خودش و هم به محبت غیر خودش دعوت کرده. خدا دعوت به دوست داشتن سه گروه کرده: افراد، افعال و اشیاء. تا جایی که محبت و بغض این ها را در فروع دین قرار داده: تولی (دوست داشتن برای خدا) و تبری (دشمن داشتن برای خدا).

در روایت هم داریم: … هل الدین الا الحب و البغض … (میزان الحکمه، ج ۲، ص ۹۴۴). به همین خاطر  یکی از شعارهای ما اینه:«سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولیّ لمن والاکم و عدوّ لمن عاداکم»(زیارت عاشوراء) و در زیارت جامعه کبیره هم داریم: «من احبکم فقد احب الله و من ابغضکم فقد ابغض الله»: کسیکه حب شما(اهل بیت علیهم السلام)را داشته باشد به تحقیق حب خدا را دارد و کسیکه غضب شما را داشته باشد به تحقیق غضب خدا را دارد(دوست داشتن و خشم خدا در گرو دوست داشتن و خشم محمد و آل محمد (علیهم السلام)است

خداوند فرمود: ارتباط محبتی با من، باید با واسطه باشه. برای همین هر چه عزیزان من را بیشتر دوست داشته باشید، من را بیشتر دوست دارید. ببینیم محبوب های خدا کیان؟

یک ضرب المثل داریم که می گه: هر که گوشواره را دوست داره گوش را هم باید دوست داشته باشه.

شنیدین که می گن: دوستِ دوست من، دوست منه و دشمنِ دوست من، دشمنمه. خُب حالا که این جوریه نمی تونیم بگیم: چطوره که خدا را دوس داریم ولی نماز را دوس نداریم؟ خدا را دوست داریم علی و اولاد علی(علیهم السلام) را دوست نداریم؟ واین با فطرت انسان ناسازگار است.

تو روایته:

«ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها».(مستدرک الحاکم، جلد ۳، ص ۱۵۴)

خط کش غضب و رضای خدا، غضب و رضای فاطمه (س) است.

 شاخصه ی شهادت:

زمخشری از بزرگان اهل سنت در کتاب کشاف خودش نقل میکنه:

از حضرت محمد(ص) روایت شده (من مات علی حب آل محمد مات شهیدا( (کشاف ۴/۲۲۰، تفسیر فخر رازی ۲۷/۱۶۵ ، تفسر قرطبی ۸/۵۸۴۳ ، نمونه ۲۰/۴۱۴ )

“هر کی با محبت آل محمد(ص) از دنیا بره شهیده”

ادامه دارد…

مطالب مرتبط

یادداشت اول

یادداشت دوم

یادداشت سوم

یادداشت چهارم

یادداشت پنجم

یادداشت ششم

یادداشت هفتم