هاروارد مک‌دونالد/ ۴۳ نمای نزدیک از سفر به آمریکا

این کتاب شرح سفر علمی سید مجید حسینی به آمریکا در سال ۱۳۹۰ است که فضای اجتماعی و زندگی روزمره مردم آن را توصیف و تحلیل می کند.

درباره کتاب:

از حاج محمدعلی سیاح که کمتر از ۲۰۰ سال پیش به عنوان اولین ایرانی پا در خاک آمریکا گذاشته تا سید مجید حسینی که لابد نفر چند میلیونم ایرانیانی است که وارد آمریکا شده اند، اولش همه این فکر را کرده اند که باید بی طرفانه نگاه کندد تا بفهمند آمریکا چیست! اما کمی که پیش رفته اند، آنچه در ایران بوده اند و هستند تاثیرش را در نگاهشان نشان داده…

سید مجید حسینی، دکترای علوم سیاسی را از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گرفته و در آنجا «فرهنگ و سیاست در ایران و جهان» تدریس می کند. او نخستین سفرنامه فرهنگی خود را که تکه هایی از سفر حج است، با عنوان کلوخ های بلور منتشر کرد. در سال های اخیر هم مدیریت گروه مجلات همشهری را به عهده دارد.

این کتاب شرح سفر علمی وی به آمریکا در سال ۱۳۹۰ است که فضای اجتماعی و زندگی روزمره مردم آن را توصیف و تحلیل می کند.

در مقدمۀ کتاب آمده است:
“از همان اول باری که علاقمند به کتابخوانی شدم، یکی از کتاب هایی که همیشه تصاویر ذهنی ام را می ساخت، کتاب خاطراتی بود از سفر آمریکا که جلال رفیع در زمانی که دل و دماغ نویسندگی داشت، با عنوان «در بهشت شداد» نوشته بود. کتاب نسبتاً قطوری بود و تصویری که تکنوکرات اهل قلم دهۀ شصتی ایران از دهۀ آمریکا از دهۀ ۸۰ آمریکا نشان می داد، خواندنی بود. از آن روز تا الان که ده ها سفر رفته ام و ده ها مطلب نوشته ام، هنوز آمریکا با کلیدواژه های سیاسی در ذهنم نقش می بندد و خوب و بدش را هر چه می فهمم، از همین سفرنامه ها و خاطرات شکسته ـ بسته که این سال ها منتشر شده یا داستان ها و رمان هایی که این اطراف می گذرد، دیده ام و امروز صبح که از فرودگاه بین المللی جان اف کندی وارد خاک آمریکا شدم، به نظرم آمد هرچه خوانده ام هیچ است و باید از نو دستگاه ذهنم را بچینم، از سفرنامه جلال آل احمد گرفته تا «بهشت شداد» جلال رفیع و از رمان «بی وطن» امیرخانی تا خنده دار به فارسی فیروزه جزایری دوما، همه حرف خودشان را زده اند نه حرف این سرزمین را. می خواهم این چند روز کمی خودم و این تصاویر ذهنی ام را کنار بگذارم و بگذارم این سرزمین خودش حرف بزند؛ مثل عکاسی، عکاسی کنم و از خودم کمتر بنویسم؛ پس این کتاب نه روزنوشت است و نه افاضات روشنفکری در مورد سنت و مدرنیته در جهان آمریکایی شده، نه حرف سیاسی و نه حتی دغدغه های پدرانه تربیتی، بلکه چند تصویر است و من فقط یک راوی ام که سعی می کنم روایت کنم با مشاهدات و تصویرها”

«دانشگاه کلمبیا، قلب هارلم»، «موزه متروپولیتن، گفت و گو با چشمان سنگی»، «موزه مادام توسو، آروزهای بر باد رفته»، «قلعه باسکرویل»، «نیاگارا اسب سپیدی جداکننده دو فرهنگ»، «قبرستان ملی آرلینگتون»، «دانشگاه مریلند»، «علم بهتر است یا ثروت»، «زندگی شبانه، وقتی مورچه نیویورکی بارش را زمین می گذارد» از مهم ترین قاب های نوشتاری این کتاب است.