مدیرکل بهزیستی استان جلوی پیشرفت مرکز تحقیقات ژنتیک میبد را گرفته/ امیدوارم به زودی از این منصب کنار برود/ فرماندار میبد بسیار انسان کاری و شریفی است

گفتگوی اختصاصی میبدما با دکتر کمال بیکی بیش از دو ساعت و نیم به طول انجامید که در سه بخش خدمت مخاطبین عزیز میبدما تقدیم می شود. بخش دوم این گفتگو پیش روی شماست:

دکتر کمال بیکی یکی از چهره های آشنای جریان اصلاح طلبی در میبد است که علاوه بر شغل طبابت در مناصب متعدد دیگری مشغول به خدمت بوده و هست؛ از جمله ریاست پلی کلینیک تامین اجتماعی میبد، ریاست نظام پزشکی میبد، عضویت در هیات مدیره مرکز تحقیقات ژنتیک میبد و عضویت ۷ ماهه در شورای شهر چهارم میبد. جمیع این موارد باعث شد تا فرصت را مغتنم بشمریم و مصاحبه ای را با وی تدارک ببینیم. گفتگویی که بیش از دو ساعت و نیم به طول انجامید و پرسشها و پاسخهای داغی ردوبدل شد. شما را به مطالعه بخش دوم این مصاحبه دعوت میکنیم:

لینک بخش اول گفتگو

 

به عنوان یک اصلاح‌طلب نظر شما در مورد دموکراسی چیست؟

علما نظرات متعددی دارند، به همین خاطر به خودی خود مقدس نیستند! غیر از ۱۴ معصوم نیز همه را جایزالخطا می دانیم و سعی می کنیم مبانی دینی ما با ۱۴ معصوم بخواند. اینکه علمای راست می گویند رای مردم منشا حق نیست، را قبول ندارم.

البته علمای مدنظر شما معتقدند رای مردم منشاء مشروعیت حاکم نیست

پس چه چیزی منشاء مشروعیت حاکم است؟

آنها می‌گویند «خدا»

خدا از چه کانالی؟

نصب عام

چطور به منصه ظهور می رسه؟

یعنی شرایطی از طرف پروردگار متعال مشخص شده که بر مبنای این شرایط باید امام امت کشف شود

کی این شرایط را مشخص می کند؟

قرآن و روایات

بالاخره ما به فقها رای دادیم و اگر نداده بودیم به خبرگان نمی‌رفتند. با رای ما رفتند. آنها هم رای‌گیری کردند و رهبری را انتخاب کردند. پس از طرف خدا انتخاب نشده است.

آقای دکتر! تکرار می‌کنم که آن‌ها نمی‌گویند رهبری نصب خاص شده، بلکه معتقدند نصب عام صورت گرفته است

این بحث‌های فقهی بین علما بسیار اختلافی است اما بنده به عنوان کسی که در این جامعه زندگی می کنم برای رای مردم ارزش قائلم

حتی آقای منتظری به عنوان لیدر اصلاحات، نصب عام را رد نمی کند. در بحث نظریه کشف و انتخاب تفاوت دیدگاه وجود دارد. بگذریم! برگردیم به سوال اصلی! به نظر شما دموکراسی خوب است؟

به هر حال بدیلی برایش نداریم.

مثلا انتخاب ترامپ در آمریکا و تبعاتی که این انتخاب برای دنیا ایجاد کرد و یا انتخاب چهره‌های بدون صلاحیت در برخی دوره‌های انتخابات شوراها و

و یا احمدی نژاد در ایران

بله، یا به قول شما احمدی نژاد در ایران

به هر حال رای مردم قابل احترام است

همه نظرات مردم مورد احترام است؟

بله، هر نظری! البته به صورت مطلق نمی‌گویم. بالاخره بدیل و جایگزینی برایش نداریم. برایند نظر جامعه قابل احترام است و مردم خواستند و این‌ها انتخاب شدند. به هر حال خدا ما را خلیفه الله کرده و حق حاکمیت را به ما داده و نمی گوید این‌گونه باش!

اساسا آزادی باید در چه حدی باشد؟

مدینه یعنی چه؟ مثلااگر در بیایان زندگی کنی یعنی هر کاری خواستی بکن اسب خودت را هر جا خواستی ببند، خانه خودت را هر جوری خواستی بساز، اما اگر تو شهر ومدینه امدی تابع شرایط جمع هستی! در شهر و مدینه زندگی کردن نمی‌گذارد هر کاری را بکنید و هر فعالیتی را خواستید انجام بدهید. یعنی آزادی من در حدی است که آزادی دیگران را محدود نکند و آزادی دیگران نباید با آزادی مثلا بنده تعارضی داشته باشد.

نقش دین این وسط چیست؟!

دین می آید که ما با دیگران درگیر نشویم.

اگر کاری کردیم که آزادی دیگران را سلب نکردیم ولی مخالف دین بود چه؟

نمی شود. اصلا چیز غیرمنطقی در دین وجود ندارد.

مثلا در بحث زنا رضایت دو طرف وجود دارد. اینجا اگر محدودیت، صرفا آزادی دیگران باشد، چون اینها آزادی دیگران را تحت الشعاع قرار ندادند با منطق شما نباید ایراد بگیریم!

حق نداریم تجسس کنیم و اگر کسی متوجه نشود به ما ربطی ندارد

حالا اگر کسی متوجه شد چطور؟

در این صورت آزادی جامعه را از لحاظ فکری و روانی به هم ریخته است و یا مثلا حق همسرش را تضییع کرده و باید با او برخورد کرد و مجازات حتمی است

برخورد پلیس با بدحجابی هم که بارها مورد حمله اصلاح‌طلبان قرار گرفته با همین منطق صورت می‌گیرد

پلیس باید عامل آرامش جامعه باشد. به هر حال بی حجابی ای که عامل بر هم زدن روحیه و آزادی روحی جامعه باشد قابل برخورد است اما نه هر بی‌حجابی و نه به هر طریق و شیوه‌ای. ما اعتقاداتی در این کشور داریم که بر اساس موازین شیعه است. فقه امامیه داریم و بر اساس آن بزرگان ما قانون اساسی را نوشته اند و پای این قانون خون ریخته شده و ما باید پاسدار آن باشیم. پلیس باید پیام‌آور آرامش در جامعه باشد. به نظرم نباید قدرت خود را در موضع حجاب قرار دهد! مگر امثال گنجی توی پیشانی دختران و زنان، پونز فرو نمی‌کرد؟ همیشه از آن تندروی‌ها به این کندروی رسیدیم.

آیا بدحجابی حقوق دیگر شهروندان را ضایع نمی‌کند؟ آیا حجاب قانون کشور نیست و پلیس نباید با خلاف قانون برخورد کند؟

بله، پلیس باید برخورد کند، اما پلیس آموزش دیده و این کاره، و نوامیس ما باید در این جامعه امنیت داشته باشند.

ماجرای مرکز ژنتیک میبد و حرف و حدیثهای مکرری که در این باره شنیده می شود چیست؟

بارها با دیدن ساختمان نیمه تمام ژنتیک پیگیرسرنوشت آن بودیم، مرحوم دکتر فیروزآبادی یکی از متخصصین میبدی در زمانی که همه مسجد و حسینیه می ساختند، این مرکز را وقف کرده و میلیون ها تومان خرج کرده بودکه نوزدای با بیماری ژنتیک متولد نشود.

به بنده وجناب دکتر امامی ژنتیک پیشنهاد شد که می توانید این مرکز را به همین اسم و فعالیت راه بیندازید؟ جواب مثبت دادم و بعد از همفکری با آیت الله اعرافی، رایزنی ها و تحقیقات آن را طی ۱۲ جلسه و۹ ماه مطالعه امکان سنجی، پیگیری کردیم و هدف مان این بود که متخصص تربیت کنیم. برنامه راهبردی آن نیز نوشته شد، فرماندار آن موقع اقای رجایی هم کمک کرد و توانستیم مقاومت های مرکز استان را بشکنیم و به نتیجه رسیدیم.

دکتر رحیمی نسب مدیر کل بهزیستی استان و بسیار انسان متفکر و با فکر باز بود، گفتند که من سالی ۳۰۰ الی ۴۰۰ میلیون تومان خرج می کنیم که پوشک بچه بگیریم تا بچه های عقب افتاده خود را خیس نکنند، این پول را به شما می دهم که این مرکز تاسیس شود که دیگر این بچه ها اینگونه متولد نشوند.

تجهیزات را از خیرین و کمک های سفرهای رهبری و ریاست جمهوری گرفتیم. حدود سال ۹۱ بود. انجا به دانشگاه تبدیل شد و خودم تدریس هم می کردم وبسیاری از زمینه ها جور شد و حتی روز اولی که دکتر شیخ الاسلامی برای افتتاح آمدند در حال رایزنی بودیم که دو نفر به نام دانشگاه یزد و به کام این مرکز بورسیه کنیم تا اینها برگردند و این مرکز را راه اندازی کنیم، که ثبت نام ۲۹ نفر انسان توانمند و تحصیل کرده ما را متعجب کرد، و کار در ریل خودش حرکت خوبی را شروع کرد.

کار پیش می رفت که آقای جلیل عفتی مدیر کل بهزیستی استان شد و متاسفانه با اینکه صبغه اصلاح طلبی داشت جلوی کار جبهه گرفت. حرف ایشان این بود که چرا در میبد و چرا وسط بیابان؟ به ایشان گفتیم همان مرکز یزد هم دستگاه هایش مال میبد است و ما قبلا جلویش را نگرفتیم. به هر حال جلسه تبریک گفتن ما و فرماندار محترم با ایشان به بحث و جدل کشیده شد و با ناراحتی بیرون رفتیم.

عفتی، با اینکه کار خوب پیش می رفت کل برنامه های ما را کند کرد، البته ایشان را اصلاحطلب نمی دانم و او را باعث سرشکستگی اصلاحطلبان می دانم؛ اساتید و بزرگان را برای کمک و حمایت از کار آوردیم که همه را به خاطر ایشان از دست دادیم، تعدادی از نیروهای کارآمد و موثر را پرکنده کرد. امیدواریم ایشان به زودی از این منصب کنار روند و کسی بیاید که برنامه استراتژیک  تدوین شده مرکز را احیا کند تا بتوانیم به مسیر تبیین شده برسیم. دستگاه ها در حال کار  هستند اما آنچه در ذهن داشتیم نشد.

البته عفتی شاید برنامه دیگری تو ذهنش بود اما انحراف از برنامه مصوب استراتژیکی که ماه ها وقت وهزینه صرفش شده بود و برایند نظرات جمعی صاحب نظر استان بود باعث افول اهداف موسسه شد  نیروهای موثر پراکنده وناکارامد شدند وعملا پروژه  تبدیل شد به یک اداره دولتی!!

آینده علمی و مزیت نسبی میبد این موضع است و می تواند به جایی برسد که میهمان خارجی هم برای رفع بیماری ژنتیکی خودش به میبد بیاید، و دستگاه های موجود نیز اصولاجزو دستگاه های نادر کشور است که در میبد موجود است.

ما در این مرکز تقریبا همه دستگاه های پیشرفته و مجهز را داریم و فقط یکی دستگاه تاندم مس برای تشخیص بیماریهای متابولیک که در صورت تشخیص زودرس گاهاجلوگیری از ابتلا خیلی ساده است مانده است که آن هم می توانیم بیاوریم. در زمینه ها و محورهای زیادی نیز میتوان وارد شد که به عنوان مثال تولید گیاهان و میوه هایی با خاصیت دارویی برای بسیاری از بیماری ها می باشد، حتی پیش زمینه های آن نیز که یک باغ بود نیز مهیا شد.

نظر شما درباره آقای حسین فلاح، فرماندار میبد چیست؟

بسیار انسان شریف، درستکار و کاری است. نمی شود اتفاق بیفتد بعد از ساعت ۶ و نیم صبح سر کار بیاید. در زمان فقدان نماینده، ایشان به جای دو نفر کار و فعالیت داشت.

نظرتان در مورد زمزمه های تغییر ایشان چیست؟

هیچ استانداری نمی خواهد فرماندارش را عوض کند، البته برای تعیین یک فرد نیز افراد زیادی باید وی را بپسندند که سخت امکانش پیدا می شود، به نظرم ایشان خودشان خسته شده اند و می خواهند بروند.

شنیدیم که از مرکز استان نمی خواهند ایشان در این سمت باشند و عملکرد ایشان مخصوصا در انتخابات گذشته را مورد انتقاد قرار می دهند؟

به نظرم این طور نیست. استاندار هم ممکن است بماند. تعداد کسانی که مترصد برداشتن ایشانند، زیاد نیستند.

 

ادامه دارد . . .