ناشنیدنی‌هایی شنیدنی از سفر وزیر علوم به شهرستان میبد

سفر وزیر علوم به شهرستان میبد حاشیه های خوشایندی داشت که اصولا از چشم رسانه ها دور ماند.

به گزارش میبدما؛ خیلی اوقات مشاهده شده هنگام سفر معاونین رئیس جمهور، وزرا و یا حتی مدیران کل یک وزارتخانه به یک استان یا شهرستان کاروانی از مسئولین و محافظین سوار بر ماشین های شاسی بلند و مدل بالا در خیابان‌ها رژه می‌روند تا جایی که در مواردی تمام خیابان‌های منتهی به فرودگاه یا محل استقرار و یا جلسات از روز قبل توسط مامورین نظامی و انتظامی کنترل می شود.

این فرهنگ ‌نامیمون آنقدر آزاردهنده است که مردم از خود می‌پرسند بعد از انقلاب مگر قرار نبود مسئولین از جنس مردم باشند، پس این همه تشریفات برای چیست؟ و چرا خودشان را تافته ای جدا بافته می دانند؟ امروز اگرچه تعداد این نوع مسئولین رو به فزونی است ولی هنوز هستند مدیرانی که اسیر این بازی‌ها نشده‌اند. از مراجع و ائمه جمعه‌ای که بدون هیچ محافظی، در بازار خرید می‌کنند تا مسئولینی که با کمترین تشریفات در میان مردم حضور می‌یابند.

وزیر فعلی علوم را شاید بتوان یکی از استثنائات وارد بر آن شبه قاعده شوم دانست و آنان که از نزدیک در جریان سفر اخیر وی به یزد بودند، نکات آموزنده متعددی در این راستا در رفتار وی مشاهده کردند. این روزها که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نمونه‌های متعددی از مانور اشرافیت مسئولین منتشر می‌شود به نظر می‌رسد عدالت آن است که رفتارهای مردمی و به دور از تفاخر سایر مسئولین هم گوشزد شود و این نوشته بر این مبنا به رشته تحریر در آمده است.

وقتی وزیر علوم در فرودگاه یزد از هواپیما پیاده شد، بدون توجه به تنها محافظ خود با همه احوال‌پرسی و روبوسی کرد و سوار بر مینی‌بوس بدون این که حتی یک ماشین شاسی‌بلند یا معمولی او را اسکورت کند به طرف دانشکده معماری دانشگاه یزد حرکت کرد. پس از بازدید، وقت نماز شد و وزیر، بی‌درنگ راهی مسجد حظیره شد و در صف دوم قامت بست.

فردای آن روز هم همین موضوع تکرار شد و البته بعد از تمام شدن دو نماز بلافاصله شخصی خود را به او نزدیک کرد و کنارش نشست. همین که محافظ نزدیک شد تا مانع شود به محافظ اشاره کرد که کاری به او نداشته باشد. آن فرد که یکی از اساتید دانشگاه بود که بس از دادن نامه‌ای، مشکل خود را به راحتی توضیح داد.

وزیر بعد از نماز به همراه تعدادی از نمازگزاران به غذاخوری رفت و مثل یک فرد عادی همراه سایر مهمانان پشت یکی از میزها نشست و تعدادی هم کنارش نشستند تا پس از دادن ناهار به دیگران برای او هم ناهار بیاورند. اتفاقاً همراهانش کنار او نبودند. پس از ناهار، یکی از کارمندان بازنشسته دانشگاه یزد با فریاد و سر و صدا از وزیر خواست تا مشکلش را حل کند. وزیر با تواضع، ایشان را به آرامش دعوت کرد و به رییس دانشگاه دستور داد تا مشکل او را پیگیری نماید.

وزیر متعاقب بازدید از چند طرح در دانشگاه یزد به همراه چند نفر سوار مینی بوس شد و باز بدون هیچ گونه اسکورتی به سمت اردکان و میبد حرکت کرد. جالب این که معمولا در این طور سفرها همراه تمام وزرا، استاندار یا حداقل یکی از معاونان او حضور دارند اما برای همه سوال بود که چرا در معیت وزیر علوم، حتی یک مدیرکل از استانداری نیز حضور ندارد؟! و جالبتر اینکه او کمترین گلایه‌ای هم از این موضوع نکرد.

وقتی وزیر به دانشگاه میبد رسید، ابتدا بر سر گلزار شهید گمنام حاضر شد و فاتحه‌ای خواند. جمعیت زیادی برای استقبال از او آمده بود و او نیز با تعداد زیادی دست داد و احوال‌پرسی کرد و سپس به سمت خوابگاه خواهران حرکت کرد تا آنجا را افتتاح کنند. پس از افتتاح خوابگاه وقتی وزیر از کنار دانشجویان رد می شد به آنها تبریک می‌گفت و گاه با آنها شوخی می‌کرد؛ دانشجویان هم بدون هیچ مانعی مرتب با او عکس می‌انداختند.

وقتی وزیر به سمت مینی بوس حرکت کرد، ناگهان دانشجویی از میان انبوه جمعیت او را صدا زد و در خصوص برخی کمبودها اعتراض کرد. تعدادی از همراهان اعتراض کردند که اینجا جای این حرفها نیست اما وزیر با گفتن این جمله که همه جا جای شنیدن صدای دانشجوست، به سمت او آمد و همه حرفهای او را شنید. برخی همراهان نسبت به انتقادات آن دانشجو معترض بودند اما وزیر برخی درخواستها را حق دانست و قول پیگیری داد و برخی دیگر را فی‌المجلس جواب داد.

پس از آن دانشجوی دیگری به برخی کمبودها اشاره کرد و درخواست‌هایی را مطرح نمود و در مورد ایشان هم با سعه صدر به همین شکل عمل کرد و سپس سوار ماشین شد و به سمت سالن جلسات حرکت کرد. بعد از جلسه وقتی از پله‌های مینی بوس بالا می‌رفت، از میان جمعیت استقبال کننده دانشجویی ایشان را صدا زد. برخی برآشفته شدند که وزیر در یزد جلسه دارد و به آن دانشجو تاختند که الان چه وقت حرف زدن است که ایشان سریع از پله‌ها پایین آمد و به حرفهای دانشجو که قدری هم تند بود گوش داد و از او خواست به دلیل ضیق وقت هر چه مانده بنویسد و برایش بفرستد.

مینی‌بوس وزیر حرکت کرد و او از میبد رفت و خاطره خوشی از رفتار مردمی و به دور از آلایش یک مسئول را در ذهن حاضران بر جای گذاشت. شاید مخاطب بعد از خواندن این سطور، پیش خود بگوید از یک مسئول در تراز انقلاب، اینها حداقل انتظار است. این توقع، کاملا صحیح است اما وقتی با مواردی که در صدر این مطلب اشاره شد مواجه می‌شویم و به یاد می‌آوریم که فلان معاون رییس‌جمهور چطور با خدم و حشم زیاد، آه مردم را برمی‌انگیخت و فلان وزیر چطور در برابر اعتراضات مردمی رو به توهین و تحقیر مخاطبش می‌آورد و آن وزیر دیگر در مواجهه با فلان خبرنگار چقدر زننده برخورد می‌کند، آن وقت به این نتیجه می‌رسیم که این سادگی و ادب دکتر منصور غلامی، وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری را باید پاس داشت و برای الگوگرفتن سایر مسئولین و همچنین اطلاع مردم، این سیره را جار زد.