تحریف قرآن یا تحریف تبیین قرآن؟!

دکتر ابوالفضل امامی میبدی/ روحانی مرکز شیعیان رم ایتالیا

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» حجر، ۹؛ همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و همانا ما از آن نگهداری می کنیم. پس قرآن قطعا برای هدایت مردم است و قطعا در همین راستا، حفظ شده است. اما سخن این است که آیا قرآن برای هدایت کردن لازم است یا کافی هم هست؟

نه در زمان پیامبر (ص) و نه در تمام طول تاریخ هیچ کس نگفته است که من همه قرآن را می فهمم و اکنون نیز هیچ کس نمی تواند چنین ادعایی کند؛ حتی در مهمترین مسائل؛ مثل «محور اسلام» پس پیامبر (ص) نیز اختلافات بسیاری در فهم قرآن است. پس معلوم می شود که قرآن کتاب «خودآموز» نیست و شرط لازم برای هدایت است و برای فهم حق، کافی نیست؛ لذا خود خداوند در قرآن می فرماید: «… أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم » نحل، ۴۴؛ قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم تبیین کنی، آنچه را که برای آنان نازل می شود.

مردم به صورت بالفعل یا بالقوه در مسائلی دچار اختلاف می شوند و در مسائلی نیز اصلا متوجه نمی شوند و نیازمند هدایت هستند؛ لذا ما قرآن را بر تو نفرستادیم، مگر برای این که تو آنچه را که مردم در آن اختلاف می کنند، روشن کنی و هدایت و رحمتی باشد برای کسانی که ایمان می آورند: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». نحل، ۶۴.

بنابراین اگر قرآن بخواهد هدایت کند، باید همراه با «تبیین نبوی» باشد؛ و شعار «حسبنا کتاب الله» عمر و نیز منطق «منع کتابت حدیث نبوی» قطعاً ضدیت صد در صد صریح با خود قرآن دارد. لذا طبق منابع شیعه و سنی، پیامبر فرمودند که من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم؛ قرآن و عترتم. مادامی که به آن دو تمسک بجوئید، هرگز گمراه نمی شوید و این دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

عترت برای چه؟ آیا سنت خود پیامبر (ص) کافی نبود؟ بسیاری از شرایط و صحنه های اختلاف در زمان خود پیامبر به وجود نیامده بود و بسیاری از ابعاد قران ناشناخته مانده بود و بسیاری از سنت های پیامبر نیز بدون مراقبت «عترت»، به ویژه با تلاش خلیفه دوم برای منع کتاب حدیث، دچار آسیب می شد. فرض کنید که مسلمانان می خواستند به جایی حمله کنند و در این امر اختلاف می شد و می خواستند با مراجعه به قران به هدایت برسند. در این حال هر کس به چیزی استناد می کرد؛ کدام استناد درست بود و کدام نادرست؟

عترت و اهل بیت پیامبر، معصومینی بودند که خداوند آنان را بر طبق آیه تطهیر، از هر گونه آلودگی ای پاک کرده بود و به ویژه درباره علم علی علیه السلام روایات بسیاری از شیعه و سنی داریم.

قرآنی که پیامبر در دست علی علیه السلام گذاشته بود، قرآنی بود که علاوه بر کلام خدا، حاشیه ای از تبیین نبوی (لتبین للناس) نیز داشته است؛ تبیینی که بدون آن، «هدایت امکان نداشت». اما قرآنی که ابوبکر و عثمان در پی آن بودند، قرآنی بود که در راستای سیاست منع کتابت حدیث (یعنی حذف تبیین نبوی) از سوی عمر بود؛ وگرنه کلمات قرآن تحریف نشده است.

پیامبر (ص) همت زیادی برای حفظ قرآن داشت و امکان ندارد که آن را رها و پراکنده بگذارد؛ زیرا قرآن نیز ثقل دیگر نجات است (الثقلین)؛ همانگونه که ایشان به فرمان خدا، بارها جانشینی علی (ع) را بیان کرده است تا این مسأله محفوظ بماند، به فرمان خداوند تک تک کلمات و آیات و چینش آنها و کل هویت قرآن را نیز به صورت مشخص و کامل و مکتوب، جمع آوری کرده بودند و این نسخه در نزد ایشان و اهل بیت معصومش بود؛ همان گونه که در نزد برخی صحابه دیگر نیز موجود بود. با این تفاوت که قرآن موجود نزد آنان، فاقد «تبیین نبوی» بود.

وجود تبیین های نبوی از قرآن که حاکی از محوریت اهل بیت پس از پیامبر بود، و نیز تلاش برای نفی مرجعیت حضرت علی (ع)، پس از پیامبر، سبب شد که برخی، از آن نسخه مشخص، روی گرداندند و به نسخه های دیگر مراجعه کردند، و نوشته های سایر کاتبان را «شیرازه» کردند.

نوشته های آنان نیز در کلمات و آیات، بر طبق دستور رسول خدا تنظیم شده بود. مکتوبات آنان نیز به پیامبر (ص) جهت تأیید عرضه می شد. این مکتوبات در هیچ جا نیز پراکنده نبود و فقط شیرازه نهایی خاص آن زمان نداشت؛ زیرا انتظار این بود که نسخه خود حضرت رسول با کتابت علی علیه السلام مرجعیت بیابد.

کاری که ابوبکر کرد، بی توجهی به مرجعیت نسخه ای که علی علیه السلام برای پیامبر مکتوب کرده بود و سپس روی آوردن به نسخه های معتبر دیگری بود که کاتبان معتبر دیگری آن را نوشته بودند. کاری که عثمان با مشورت حضرت علی (ع) کرد این بود که علاوه بر نسخه های کامل و معتبر قرآن، نسخه های ناقص و غیر معتبری نیز وجود داشت. عثمان تمام این نسخه های غیر کامل و غیر معتبر که کاتبان غیر ویژه ننوشته بودند و به پیامبر (ص) عرضه نشده بودند و به تأیید پیامبر (ص) نرسیده بود، جمع آوری کرد و آنها را با سوزاندن یا قرار دادن در آب جوش، محو کرد.

طبق فرمایش امیرالمؤمنین به طلحه، آنچه که به عنوان قرآن معرفی شد، همان است که عمل کردن به آن ما را به بهشت می برد و ترک عمل به آن ما را به جهنم می برد. لذا روایات مذکور در منابع سنی و شیعه مبنی بر تحریف قرآن، فاقد اعتبار است.