وضعیت یمن و مباحث آخر الزمان

دکتر ابوالفضل امامی میبدی- روحانی مرکز شیعیان رم ایتالیا

سخنرانی ارائه شده در مرکز همایشهای دیموره دلا ساپینتزا ـ رم

یمن به معنای برکت است، برکتی که هم مردم یمن و هم سرزمین یمن[۱] به آن متصف هستند؛ حتی عقیق به عنوان نخستین سنگی که به خداوند ایمان آورد، در منطقه یمن قرار دارد و انگشتر عقیق از نشانه های اسلام است.[۲]

از دیگر مراکز با برکت در جهان، بیت المقدس، مکه و قم هست. شیطان همواره کوشیده است که این اماکن مقدس را با کمک دوستان جن و انس اش، اشغال کند. مثلاً حضرت محمد (ص) در سفر معراج دید که شیطان بر سرزمین قم در ایران نشسته است، آنگاه به وی فرمود: قُم یا ملعون؛ یعنی برخیز ای ملعون! و این کلمه (قم) اسم آن منطقه شد.[۳] قم همان جایی است که قیام نهایی مستضعفین بر ضد مستکبرین، با رهبری امام خمینی از آنجا سرچشمه گرفته است.

شیطان برای اشغال یمن، قابیل را به عنوان نخستین انسان همکار خود، پس از قتل برادرش هابیل، به یمن کشاند.[۴] و مدتها آن جا را پایگاه معصیت خود و پیروانش قرار داد.

اما اشغال این مکان ایدئواستراتژیک، دوام زیادی نیاورد؛ زیرا یمنی‌ها، اولین قومی بودند که دعوت حضرت ابراهیم برای حج خانه خدا را اجابت کردند.[۵]

اما ابلیس دست نکشید و قوم عاد را گمراه کرد. آنان نماد گروه ستمکار یمن بودند که از حضرت هود سرپیچی کردند و به سختی عذاب شدند. پس از مدتی باز شیطان با جنگ نرم، به سراغ مردم یمن آمد و آنان را خورشید پرست کرد. در این زمان، شهر مَأرِب که از مشهورترین شهرهای باستانی دنیاست، پایتخت بلقیس ملکه سبا بود. هنگامی که حضرت سلیمان نبیّ به کمک هدهد با خبر شد که مردم آنجا آفتاب پرست هستند، نامه ای به ملکه سبا نوشت و با معرفی خود و آوردن نام خداوند، درخواست تسلیم شدن وی را مطرح کرد. بلقیس که آوازه سلیمان را شنیده بود، به رغم مشورتهای جنگ طلبانه مشاورین اش، تصمیم گرفت که یمن را به سلیمان نبیّ بسپرد و خود نیز تسلیم دین حق شد. این از برکت های یمن است که بدون هیچ مقاومتی تسلیم آیین پیامبر خدا شد و به آیین یهود درآمد.

پس از آن که علمای قدرتمند یهود دین خدا را تحریف کردند و به دنبال منابع ثروت رفتند، خداوند حضرت مسیح را برای نجات دین یهود و ظلم و ستم روحانی های آنان فرستاد.

در روایات گوناگون از مسلمانان و مسیحیان آمده است که مردم یمن بدون خونریزی و جنگ، مسیحیت را با آنکه آیینی وارداتی بود، پذیرفتند. گفته شده است که حاکم آنان به سبب دنیاپرستی، به آیین تحریف شده یهود گروید و مردم را مجبور به ارتداد از دین حق کرد؛ اما مردم یمن مقاومت کردند و حاکم دستور هولوکاست را صادر کرد.

قرآن به روشنی تمام ماجرای هولوکاست یک قوم مؤمن در روزگا پیش از نبوت حضرت محمد (ص) را بیان می کند. مؤمنین قبل از پیامبر خاتم که گویا مسیحیان بودند، سرسختانه به خداوند ایمان داشتند و حاکم و سران حکومتی که دشمن خداوند بودند، تصمیم به انتقام جویی از مؤمنین گرفتند. البته پیشتر نیز عده ای که از آیین ق یهودیت منحرف شده بودند و به اصطلاح امروزی، صهیونیست شده بودند، تصمیم به قتل حضرت عیسی (ع) گرفته بودند و این تروریزم بیرحمانه در نقاب دین، چیز جدیدی نبوده است و تا اکنون هم پیروان همان صهیونیست ها تصمیم به قتل ادامه دهندگان راه حضرت عیسی (ع) گرفته اند.

گفته شده است که مستکبران دستور ارتداد مردم از دین حق (مسیحیت) را صادر کردند، اما مردم نپذیرفتند. مستکبران اعلام کردند که اگر دست از ایمان خود برندارید، شما را می سوزانیم. سپس گودال عظیمی فراهم کردند و آتش بسیار عظیمی برافروختند. این مستکبرین در بیان قرآن «اصحاب الاخدود» یعنی خندق بان ها نامیده می شوند. خداوند در وصف این گودال می فرماید که همه گودال، یکپارچه آتش بود.[۶] آتشی با هیزم های فراوان و بدتر از همه این که مستکبرین (خندق بانان) بر بالای این گودال نشسته بودند و تماشاگر سوختن مؤمنین بودند؛ مؤمنینی که جرمشان فقط ایمان به خدای شکست ناپذیر بود:

«قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ . النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ . إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ. وَ هُمْ عَلى‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمید».

روایات مختلفی در منابع مسیحی و اسلامی وجود دارد که به نحوی با این آیات قرآن هماهنگ است؛[۷] اما نمی توان از نظر ضوابط دقیق فقهی آنها را تأیید کرد. مشهور است که این مؤمنین، مسیحی بودند و حاکمی که آنان را کشت، فردی یهودی (ذو نواس) بود که از آیین حق یهود، منحرف شده بود و چنین هولوکاستی را در یمن ایجاد کرد.[۸] در برخی از کتب آمده است که مادری که حاضر نشده بد از دین حق دست بکشد، به سوی گودال آتش می رفت، در حالی که کودک یک ماهه ای در بغل داشت. در لحظه از سردلسوزی نسبت به کودکش مردد شد. اما کودک به سخن آمد و گفت مرا و خودت را در آتش بیفکن که این کار، در راه خداوند چیز کمی است.

یمن سالها در زیر چکمه این مستکبرین بود. اندکی پیش از بعثت پیامبر، فرمانروایی آن به دست یک ایرانی دانا افتاد. پس از بعث پیامبر خاتم (ص). ایشان امیرالمؤمنین (ع) علیه السلام را برای دعوت مردم یمن فرستاد و یمن بدون هیچ مقاومتی اسلام را پذیرفت؛ چنان که قبلا بدون جنگ و خونریزی یهودیت را پذیرفته بود و سپس نیز بدون خونریزی مسیحیت را پذیرفته بود.

پیامبر درباره یمن فرمود که هر کس «یمن» را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس که اهل یمن را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.[۹] هم چنین فرمودند که اهل یمن، بهترین مردان هستند.[۱۰] به فرموده پیامبر، آنان لطیف ترین قلب را دارند.[۱۱]

حتی در منابع زیادی از کتب اهل سنت مانند مسند احمد حنبل روایات متعددی در فضلیت یمن آمده است؛ به حدی که ابن تیمیه و وهابی ها در مقابل آن دست به توجیهات عجیبی زده اند.

یمن از آغاز یکی از مهمترین پایگاه های اسلام ناب و تشیع بود و کسانی مثل «اویس قرنی، حُجر بن عدی و عَمرو بن حِمَق خَزاعی را پرورش داد. آنان بعد از ماجرای سقیفه که جانشینی پیامبر را از امیرالمؤمنین (ع) گرفتند، از طرفداران جانشین بر حق پیامبر (علی) بودند. آنان هم چنین از افراد مؤثر در بازگرداندن خلافت به امیرالمؤمنین پس قتل عثمان بودند و هم چنین آنان از مخالفان اصلی معاویه بودند.

در جنگ جمل که پیشینیان وهابی های کنونی بر ضد امیرالمؤمنین به راه انداختند، یمنی ها کمک زیادی به حضرت علی کردند. در جنگ صفین نیز حدود ۷۰۰ نفر از یمنی ها حضور داشتند و با معاویه جنگیدند؛ از جمله هانی بن عُروه و یکی از بزرگترین فرماندهان علی (ع)؛ یعنی مالک اشتر نخعی. ضرباتی یمنی ها بر جریان انحرافی اسلام، کینه آنان را در پی داشت.

پس از بر سر کار آمدن معاویه، وی در صدد انتقام برآمد و بُسر بن ارطاه را به یمن فرستاد. سی هزار نفر را کشت؛ گروهی را در آتش سوزاند و زنان حَمدان را اسیر کرده، در بازار به فروش رساند. بدتر از کاری که داعش امروزه با مردم سوریه و عراق کردند.

این دومین هولوکاستی بوده است که در یمن رخ داده است؛ هولاکاست نخست در مسیحی سوزی بوده است و هولوکاست دوم در شیعه سوزی. گفته می شود که عامل هولوکاست نخست، یهودیان است و عامل هولوکاست دوم، مسلمانان دشمن اهل بیت و به قول امروز، تکفیری ها.

معاویه که جنگ صفین را بر ضد امیرالمؤمنین به راه انداخت و پیمان صلح خود با امام حسن (فرزند علی) را آشکارا زیر پا گذاشت (دقیقاً مثل کاری که امروز آمریکا با ایران کرد)، برای دوران پس از خود، پسرش یزید را به جانشینی معرفی کرد. یزید با همدستی صهیونیست های آن زمان، پیمانی شبیه اتحاد آل سعود و اسرائیل کنونی را داشت. آنان امام حسین که نماد جریان مقاومت بود را به بیعت با خود فراخواندند. همزمان گروه زیادی از کوفیان از امام حسین دعوت کردند. در عین حال، یمنی های زیادی نیز از امام حسین دعوت کردند تا این نماد عزتمند جریان مقاومت به یمن برود. اما امام حسین (ع) به کوفه رفت و از جمع تقریباً ۷۲ نفره شهدای کربلا، ۳۴ نفر یمنی بودند؛[۱۲] یعنی بیش از نصف آنها. یزید، نوه پیامبر (امام حسین علیه السلام) را با فجیع ترین وضع، سر برید. دقیقاً مثل داعش.

با این حال «اشعری»ها تشیع را به قم بردند که تا این مرکز تشیع در جهان است.[۱۳] خود یمن نیز از سال ۲۸۰ قمری، مرکز شیعیان زیدی بوده است تا این طی چندین دهه اخیر، وهابیت نفوذ زیادی در خاندان علی عبدالله صالح یافت و به ظلم تبعیض زیادی پرداختند و مساجد و مدارس شیعیان را بستند.

این مساله وقتی حساس تر می شود که بدانیم یمن یکی از نقاط مهم جغرافیای ظهور حضرت مهدی و حضرت مسیح علیهما السلام است. این امر سبب می شود که دشمنان مهدی و دشمنان مسیح مثل دو تیغه یک قیچی نسبت مؤمنین در کل جهان و به ویژه در جغرافیای ظهور یعنی قم، سوریه، عراق و یمن و بیت المقدس عمل کنند. این قاعده قطعی تخلف ناپذیر است که در قرآن با تأکید بسیار زیادی آمده است:

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ» مائده، ۸۲.

قطعا قطعا شدیدترین مردم از نظر دشمنی نسبت به کسانی که ایمان آورده اند را یهود و کسانی که شرک ورزیده اند، می یابی و قطعا قطعا نزدیکترین مردمنسبت به کسانی که ایمان آورده اند را کسانی می یابی که گفتند ما نصرانی هستیم؛ این به سبب آن است که برخی از آنان کشیش و راهبان هستند و این که آنان استکبار نمی ورزند.

پس آنان اولا دشمن مشترک اسلام ناب و مسیحیت هستند و ثانیاً هر دو گروه از کسانی هستند که خداوند را قبول دارند، لکن یک عده یهودی صهیونیست هستند و یک عده مسلمان صهیونیست که دچار شرک در ربوبیت تشریعی و حاکمیت الهی هستند. ثالثاً آنان می کوشند که بین شیعه و سنی و نیز بین مسلمانان و مسیحیان اختلاف بیندازند و سپس آنان را مسیحی صهیونیست و مسلمان صهیونیست کرده، با یهود صهیونیست متحد کنند.

طبق روایات بسیاری، پیش از ظهور حضرت مهدی و حضرت عیسی، یک دولت موقت و زمینه ساز ظهور (فیوطئون للمهدی سلطانه) در ایران شکل می گیرد که محور اتفاقات ظهور است؛ چنان که همه فتنه های منطقه با محوریت غرب است.[۱۴] سه خروج[۱۵] پیاپی[۱۶] از سوریه و یمن و ایران رخ می دهد. سفیانی در شام خروج می کند و پس از موفقیت هایی در سوریه، به عراق حمله می کند و آنجا را غارت می کند؛ اما سپاه خراسانی از ایران به کمک عراق می شتابد و سفیانی را شکست می دهد. در همین دوران پیش از ظهور، قیامی فردی مصری نیز انجام می شود.[۱۷] یمانی پس از سازمان دهی یک نظام، از یمن برای احقاق حق قیام می کند و با جریان سفیانی درگیر می شود. جریانی که خاستگاه اصلی آن وهابیت و آل سعود هستند.

امام صادق (ع) می فرماید پس از مرگ ملک «عبدالله» و اختلافات داخلی آن سرزمین (گویا عربستان است) به ظهور منتهی می شود و این امر در مدت کمتر از عمر طبیعی یک فرد رخ می دهد.[۱۸]

توجه به این روایات که از معصوم نقل شده است و توجه به جغرافیای قیام های حق و جریان های تروریستی که اکنون درحال وقوع است، بسیار تأمل برانگیز است.

جالب است که روزنامه هاآرتص در سه شنبه، ۲۷ مارس ۲۰۱۸ می نویسد: «گادی ایزنکوت فرمانده ستاد ارتش اسرائیل تاکید کرد اگر انصار الله در جنگ با سعودی پیروز شوند اسرائیل باید سرزمین فلسطین را ترک کرده و به اروپا برود.» .

هر چند ممکن است که این سخن از سر تحلیل نظامی باشد، اما قطعاً سخنی است که منطق بر اخبار غیبی روایات اسلامی در آخر الزمان است. پس یمن را باید در دل یک جریان ایدئواستراتژیک تاریخی و به ویژه پدیده های آخرالزمانی تحلیل کرد وگرنه دچار اشتباه شده ایم.

جورج بوش با حمله به عراق، آن را تحول جریان جهانی مقاومت داد، اوباما با حمایت از داعش و جنگ نیابتی در سوریه، آن را به شکل مستحکمی، تحویل جریان جهانی مقاومت دارد و ظاهراً قرار است ترامپ عامل مهمی در تحویل دادن یمن،عربستان و کل سرزمین فلسطین اشغالی به جریان جهانی مقاومت باشد. آزادسازی یمن، بحرین، عربستان و کل سرزمین فلسطین اتفاقی است که طبق پیش بینی های استراتژیست های آمریکایی، ایرانی و حتی صهیونیستی و به ویژه بر اساس اخبار غیبی ائمه ۱۲ گانه شیعه، دیری نخواهد پایید. مهمترین پیش بینی، سخنان رهبر شیعیان جهان آیت الله خامنه ای که چندین بار گفته است «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید». پاورپوینت یمن

————————–

[۱]. «لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آَیَهٌ جَنَّتَانِ عَنْ یَمِینٍ وَشِمَالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ». سبأ: ۱۵.

[۲]. «قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ‏ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ رَبِّی یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ الْبَسْ خَاتَمَکَ بِیَمِینِکَ وَ اجْعَلْ فَصَّهُ عَقِیقاً وَ قُلْ لِابْنِ عَمِّکَ یَلْبَسْ خَاتَمَهُ بِیَمِینِهِ وَ یَجْعَلْ فَصَّهُ عَقِیقاً فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْعَقِیقُ‏ قَالَ الْعَقِیقُ جَبَلٌ‏ فِی الْیَمَنِ‏ أَقَرَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِالْوَحْدَانِیَّهِ وَ أَقَرَّ لِی بِالنُّبُوَّهِ وَ أَقَرَّ لَکَ بِالْوَصِیَّهِ وَ لِأَوْلَادِکَ الْأَئِمَّهِ بِالْإِمَامَهِ وَ لِشِیعَتِکَ بِالْجَنَّهِ». روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج‏۲، ص۳۰۹. مشابه آن در: مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج‏۳، ص۳۰۲

[۳]. حدیث مسند از حضرت محمد (ص): «لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ حَمَلَنِی جَبْرَئِیلُ عَلَى کَتِفِهِ الْأَیْمَنِ فَنَظَرْتُ إِلَى بُقْعَهٍ بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَاءَ أَحْسَنَ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ فَإِذَا فِیهَا شَیْخٌ عَلَى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ مَا هَذِهِ الْبُقْعَهُ الْحَمْرَاءُ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبُ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ قَالَ بُقْعَهُ شِیعَتِکَ وَ شِیعَهِ وَصِیِّکَ عَلِیٍّ فَقُلْتُ مَنِ الشَّیْخُ صَاحِبُ الْبُرْنُسِ قَالَ إِبْلِیسُ‏ قُلْتُ فَمَا یُرِیدُ مِنْهُمْ قَالَ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّهُمْ عَنْ وَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَى الْفِسْقِ وَ الْفُجُورِ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَهْوِ بِنَا إِلَیْهِمْ فَأَهْوَى بِنَا إِلَیْهِمْ أَسْرَعَ مِنَ الْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ الْبَصَرِ اللَّامِعِ فَقُلْتُ قُمْ‏ یَا مَلْعُونُ فَشَارِکْ أَعْدَاءَهُمْ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ وَ نِسَائِهِمْ فَإِنَّ شِیعَتِی وَ شِیعَهَ عَلِیٍ‏ لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ؛ فَسُمِّیَتْ قُمْ». علل الشرائع، صدوق، ج‏۲، ص۵۷۲.

[۴]. «و ذهب إلى عدن من الیمن فأتاه إبلیس فقال إنما أکلت النار قربان هابیل لأنه کان یعبدها فانصب أنت أیضا نارا تکون لک و لعقبک فبنى بیت نار و هو أول من نصب النار و عبدها و اتخذ أولاده آلات اللهو من الیراع و الطبول و المزامیر و العیدان و انهمکوا فی اللهو و شرب الخمر و عباده النار و الزنا و الفواحش حتى غرقهم الله أیام نوح بالطوفان و بقی نسل شیث». مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص ۲۸۷؛ و نیز بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۲۰؛ التفسیر المظهری، ج ‏۳، ص ۸۳؛ زبده التفاسیر، ج ‏۲، ص ۲۵۰؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج‏ ۴، ص ۵۳؛ و معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج‏ ۲، ص ۴۱.

[۵]. امام باقر (ع): «… إِنَّ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَذَّنَ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ … وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ أَجَابَهُ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْیَمَنِ».کلینی، کافی، دارالحدیث، ج۸، ص ۶۰.

[۶]. النار ذات الوقود. در این جا نار، بدل اشتمال از گودال است و این امر نهایت آتشناکی گودال را می رساند.

[۷]. «ماجراى فوق به صورت هاى متفاوتى در بسیارى از کتب تفسیر و تاریخ آمده است از جمله مفسر بزرگ طبرسى در مجمع البیان و ابو الفتوح رازى در تفسیر خود، و فخر رازى در تفسیر کبیر و آلوسى در روح المعانى و قرطبى در تفسیر خود ذیل آیات مورد بحث، و همچنین ابن هشام در سیره خود (ج۱، ص ۳۵) و جمعى دیگر آورده‏اند. تفسیر نمونه، ج‏۲۶، ص ۳۳۹.

[۸]. تفسیر نمونه، ج‏۲۶، ص ۳۳۷ و ۳۳۸. تفسیر قمی تعداد کشته ها را تا ۲۰ هزار نفر گزارش کرده است: تفسیر على بن ابراهیم قمى” جلد ۲ صفحه ۴۱۴.

[۹]. «مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْیَمَنِ‏ فَقَدْ أَحَبَّنِی‏ وَ مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ الْیَمَنِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی» کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۲، ص۵۴۱ و نیز ۵۴۷.

[۱۰]. «… إِنَّ خَیْرَ الرِّجَالِ‏ أَهْلُ‏ الْیَمَن‏ …» الأصول السته عشر، عده ای از علماء، دار الحدیث، ص۲۵۰

[۱۱]. «أَتَاکُمْ أَهْلُ الْیَمَنِ‏ أَرَقُ قُلُوباً وَ أَبْخَعُ‏ طَاعَه». الوافی ؛ ج‏۱ ؛ ص۴۴۲.

[۱۲]. نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۲۰۰.

[۱۳]. «… المهاجرون منهم الى قم الاشعریون أیضا یمانون، و انتشر هذا المذهب من قم الى سایر البلاد». دیدگاه مولی صالح مازندارانی در کتاب «شرح الکافی، الأصول و الروضه» ج‏۴، ص۲۸۱.

[۱۴]. در امام باقر (ع) چنین آمده است که «.. مَارِقَهٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَهِ التُّرْکِ وَ یَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّى یَنْزِلُوا الْجَزِیرَهَ وَ سَیُقْبِلُ مَارِقَهُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلُوا الرَّمْلَهَ فَتِلْکَ السَّنَهُ یَا جَابِرُ فِیهَا اخْتِلَافٌ کَثِیرٌ فِی کُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِیَهِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ‏ … ثُمَّ لَا یَکُونُ لَهُ هِمَّهٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ … وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ جَیْشاً إِلَى الْکُوفَهِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَیُصِیبُونَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَهِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْیاً فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَایَاتٌ‏ مِنْ‏ قِبَلِ‏ خُرَاسَانَ‏ … وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِینَهِ فَیَنْفَرُ الْمَهْدِیُّ مِنْهَا إِلَى مَکَّهَ فَیَبْلُغُ أَمِیرَ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ أَنَّ الْمَهْدِیَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّهَ فَیَبْعَثُ جَیْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا یُدْرِکُهُ … فَیَنْزِلُ أَمِیرُ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ الْبَیْدَاءَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ یَا بَیْدَاءُ أَبِیدِی الْقَوْمَ‏ فَیَخْسِفُ بِهِمْ …‏». الغیبه، نعمانی، النص، ص ۲۸۰. در آن سال اختلاف زیادی وجود دارد در هر سرزمینی سپس می فرماید «من ناحیه الغرب» طبق قاعده بعد از تأکید بر «کل ارض» نمی توان بدل جزء را آورد و من را تبعیضیه گرفت. یعنی گفت که بخشی های از مغرب. ضمن این که در ادامه روایت می فرماید که ابتدا شام ویران می شود و سپس کوفه و بعد جنگ به مکه کشیده می شود و هیچ کدام از این سه، در قسمت غربی محل زندگی امام یعنی مدینه نیست، بلکه در قسمت شمالی است. بنابراین شاید بتوان «من ناحیه الغرب» را قید برای «اختلاف کثیر» دانست؛ اختلافی که «مبدأ» آن غرب است. یعنی «من» در معنای غالبی آن (ابتدائیت) باشد نه حتی «نشویه»؛ زیرا منشأ این نزاعها «یهود و مشرکین» هستند که دست کم مشرکین (آل سعود) در غرب نیستند.

[۱۵]. امام صادق (ع): «خُرُوجُ الثَّلَاثَهِ الْخُرَاسَانِیِ‏ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیْسَ فِیهَا رَایَهٌ بِأَهْدَى مِنْ رَایَهِ الْیَمَانِیِّ یَهْدِی إِلَى الْحَقِ‏». کتاب الغیبه للحجه، طوسی، النص، ص ۴۴۶ و ۴۴۷. دو نکته: باید دقت کرد که خروج غیر از قیام است. دلیل آن هم این است که نهضت امام خمینی که رکن اصلی حوادث پیش از ظهور به نظر می رسد، هرگز با جریان سفیانی یا یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز نبوده است. اما خروج خراسانی به سمت هدف خاص می تواند همزمان با خروج سفیانی و یمانی باشد. عدم تفکیک بین این دو بسیار شایع و نادرست است؛ زیرا بین «خروج از» حاکمیت جور و شکل گیری نظامی که بتواند قیامی (خروج بر) را در سطح منطقه ای داشته باشد و بین انجام این خروج باید تفکیک کرد. چنان که ایران ۴۰ سال است که خروج از و تشکیل نظام را انجام داده است اما ظاهراً هنوز «خرج برِ» مد نظر در حدیث خروج خراسانی محقق نشده است. بنابراین نمی توان گفت که امام خامنه ای مصداق خراسانی نیست یا قیام حوثی ها مصداق حرکت یمانی نیست؛ به ویژه این که این قیام با «حسین» حوثی برادر بزرگتر عبدالملک شروع شد و ایشان در سال ۲۰۰۴ با ۷۰۰ نفر از یارانش شهید شدند. درباره هدایت آور تر بودن پرچم هم دو احتمال است، یکی این که خود پرچم هم هدایت یافته تر است و دیگری اینکه برای افراد خاصی قابلیت بیشتری برای هدایتگری دارد؛ مثلا قطعاً عمار یاسر در جریان جنگ صفین، برای برخی هدایتگر بوده است تا خود امیرالمؤمنین؛ در حالی که عمار هدایت یافته تر از امیرالمؤمنین نیست.

[۱۶]. روایت پیشین می فرماید که هر خروج در یک سال و یک ماه و یک روز است، اما همزمانی آن مسلم نیست؛ بلکه ظاهراً تقدم و تأخر آن مورد اشاره است: «یَخْرُجُ قَبْلَ السُّفْیَانِیِّ مِصْرِیٌّ وَ یَمَانِیٌ‏». الغیبه، طوسی، النص، ص ۴۴۷.

[۱۷]. «یَخْرُجُ قَبْلَ السُّفْیَانِیِّ مِصْرِیٌّ وَ یَمَانِیٌ‏». الغیبه، طوسی، النص، ص ۴۴۷.

[۱۸] «مَنْ یَضْمَنْ لِی مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْکُ السِّنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْکُ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِکَ قَالَ کَلَّا». الغیبه، طوسی، النص، ص ۴۴۷.