خطای لانتوری، سوای افراط در نمایش صحنه های مبتذل
عبدالمجید خرقانی: فقر، فساد، فحشاء، بیعدلتی و ظلم، تبعیض، مشکلات نسل جوان و…. همگی این عناوین، هرکدام به تنهایی موضوعات خوبی هستند تا یک کارگردان با استفاده از آنها، یک فیلم تأثیر گذار را به معرض نمایش قرار دهد؛ چرا که هریک از آنها به عنوان واقعیت و یک آسیب اجتماعی در متن جامعه-کم یا […]
عبدالمجید خرقانی:
فقر، فساد، فحشاء، بیعدلتی و ظلم، تبعیض، مشکلات نسل جوان و….
همگی این عناوین، هرکدام به تنهایی موضوعات خوبی هستند تا یک کارگردان با استفاده از آنها، یک فیلم تأثیر گذار را به معرض نمایش قرار دهد؛ چرا که هریک از آنها به عنوان واقعیت و یک آسیب اجتماعی در متن جامعه-کم یا زیاد- در حال وقوع است و ذهن و عمر بسیاری از اقشار مردم ما را با خود درگیر کرده است.
از آنجا که بیان واقعیتهای جامعه و نشان دادن سختیهای زندگی مردم(به دور از سیاهنمایی) و ارائه یک راه حل، رسالت اجتماعی یک هنرمند است، این مهم ایجاب میکند که یک سینماگر دست روی دست نگذارد و به جای پرداختن به مسائل پوچ و بی اساس(مانند ساختن طنزهای بیمحتوا) به نشان دادن درد و غم جامعه بپردازد. و البته این مسأله نیاز به یک دغدغه فکری در هنرمند دارد تا موتور محرّک او باشد!
و چه خوب رضا درمیشیان متوجه این نکته اساسی شده است که نباید درد جامعه در سینما مسکوت بماند و به نمایش گوشهای از گرفتاری جامعه ما پرداخته است. نمایش چند ناهنجاری گوناگون و مرتبط با یکدیگر، کارگردانی و تدوین زیبا و انتخاب بازیگر و چهرهپردازی و صحنههای سینمایی دیگر، اثر خوبی را خلق کرده است که قابل ستایش میباشد.
هرچند که برخی از منتقدین ایراداتی را مانند روند کُند فیلم، نشان دادن برخی از صحنههای مبتذل(که یک خانواده دور هم نتوانند به تماشای آن بنشینند)، به نمایش گذاشتن ازدواج سفید و…. را مطرح میکنند. اما مقصود من در این نوشتار بیان این انتقادات نیست. هرچند که برخی از آنان وارد است؛ و ناگفته نماند زیادهروی در نمایش برخی از صحنههای مبتذل و همچنین به چالش کشیدن مسألهی قصاص و برانگیختن احساسات مردم و دور کردن آنان از حکم عقل در اینباره جز تنفّر مخاطب از اجرای حدود الهی را به دنبال ندارد.
از طرفی متأسفانه- همانگونه که در برخی دیگر از آثار سینمایی دیده میشود- نماینده و چهرهی اصلی از قشر متدین و انقلابی، شخصیتهایی مانند مردم عوام یا یک آقازاده پولدار و یا یک شخص تندرو است و این نمایش، بیانصافی بزرگی در حق اسلام است. نمیخواهم با پرداختن به انگیزه از این عمل دچار اشتباه در قضاوت شوم امّا هرچه که هست نباید یک هنرمند – که باید دارای یک دید جامع نسبت به اطراف خود باشد- به سانسور کردن سخنان متفکّرین اسلامی بپردازد و تنها آن بخشی از صحبتها را به نمایش بگذارد که باعث داغ شدن فیلم او بشود. اینکه نماینده قشر متدیّن یک کاسب میوه فروش و یک آقازاده پولدار در مقبل چند روانپزشک و متخصص غرب رفته، باشند نهایت بیانصافی میباشد.
صرف نظر از تمامی این ایرادات، آنچه که مدنظر است، یک اشتباه محاسباتی بزرگ در متن لانتوری میباشد. بعد از آنکه آسیبها و ناهنجاری مختلف در فیلم به پرده کشیده میشود و مقصّر اصلی در این رابطه نگاه بیرحمانه جامعه، نبود یک پدر و مادر مناسب و در نهایت اشرافیگری چند بچه پولدار معرفی میشوند و مریم یکّه و تنها با ناهنجاری به مبارز میپردازد باید گفت که مشکلات و ناهنجاریها بسیار ریشهای تر از اینها میباشد؛ و این تیر خطای لانتوری است که هدف را اشتباه گرفته بود. اینکه در یک فیلم تنها به نشان مسائل کلیشهای بپردازیم و سپس مخاطب را در هالهای از ابهام رها کنیم کار درستی نیست. علت اینکه شخصی در سن جوانی دست به قتل میزند، اقدام به زورگیری و خلاف میکند، به سمت مواد مخدر میرود و یا دچار اختلالات روانی میشود و غیره، ریشه در مبانی اداره جامعه دارد. مسالهای که باید در تمامی فیلم اجتماعی ما به عنوان یک آسیب شناسی مطرح گردد؛ اما به دلیل ضعف و ناکارآمدی علوم انسانی که به تعبیر آیت الله امام خامنهای هوای تنفس نخبگان و پایه اصلی در زمینه تحول در سینما میباشد، نمیتوان چنین مسألهی مهمی را در آثار سینمایی که به دنبال نشان دادن ناهنجاریهای جامعه هستند، مشاهده کرد. وقتی هوای متنفّس در دانشگاه مسموم است چه توقعی میتوان داشت تا خروجی آن امری مفید و مطلوب باشد.
توضیح بیشتر آنکه بر اساس مبانی الهی، اصل تخلّف ناپذیر در اداره جامعه، مسأله هدایت است و هر تصمیم گیری و عملیات کارشناسی در هر سطح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باید با محوریت این مهم صورت بپذیرد.
مسأله هدایت، گمشدهی علوم انسانی و تمدن مدرنیته غرب است و وظیفه دانشگاه و حوزه تنقیح اساسی این علوم است. این علوم سابقا ناکارآمدی خود را در جامعهی غربی نشان داده است اما متأسفانه برخی از مسئولین و نخبگان ما باز بر تقلید از فرهنگ غربی پافشاری دارند. یکی از نهادهای مهمی که در سطح جامعه ما مورد غفلت و ستم قرار گرفته است، نهاد مقدس خانواده است. در حال حاضر تمامی تصمیمگیریها در مراکز دولتی بر ضد نهاد خانواده حرکت میکنند و این مسأله باعث شده است که خانواده(که وظیفه اساسی را در امر تربیت و هدایت ایفا میکند) نتواند به وظیفه خود بپردازد؛ چرا که فضای حاکم بر او از سوی نهادهای اجرایی و علوم دانشگاهی به او وقت و اجازه تربیت را نمیدهد.
هم اکنون قوه قضائیه در حال بررسی مسأله پیشگیری بنیادین از وقوع جرم است و از زوایای مختلف به تحلیل آن میپردازد. تمام دستگاههای قضایی ما تقربیا به این نتیجه رسیدهاند که تنها با عملیات ضربتی و گسترش دوربینهای مدار بسته و ماموران امنیتی، نمیتوان در مقابل وقوع جرم ایستاد بلکه باید این امر را از ریشهی آن یعنی نهاد خانواده درمان کرد. اگر در جامعهای خانواده دچار فروپاشی گردد نتیجهاش همان میشود که در لانتوری دیدید.
علوم انسانی در دانشگاه، مسائل اصولی و فقهی در حوزه، مبانی تصمیمگیری در نهادهای اجرایی دولت و مجلس همگی باید در راستای رشد و هدایت جامعه قدمی نو بردارند که البته این مختصر گنجایش بیان آنها را ندارد…….
تا دستشون تو کاره چندتا فیلم قدیمی دهه چهل وپنجاه هم پخش کنن و خیال خود راحت کنند