موتورهای قاتل !

صابر آقایی/ تکنسین اورژانس میبد

تصادفی رخ می دهد و جراحتی برجای می گذارد، از آن به بعد اکثر حضار در صحنه حادثه دست به ساعت می شوند تا زمان بگیرند چند ثانیه طول می کشد تا آمبولانس در خیابانها از لابلای خودروها بگذرد و به خیالشان مافوق زمین با سرعت نور حرکت کند و خودش را برساند آنهم اگر جایی دیگر مشغول نباشد! مامورینش نه ید عیسوی دارند که شفا ببخشند و نه قدرت بازگرداندن زمان را دارند تا احتیاط را به زمان قبل از حادثه برگردانند یا متخلف را از عملش بازدارند!
تماشاچیان ایستاده اند و شاید تنها عملی که بجای کمک رسانی بعد از بدلفظی قبح توهین ناموسی را نباید ریخت!- انجام می دهند، فیلمبرداری با موبایل است! حتی کسی پیدا نمی شود برای بلند کردن برانکارد و مصدومش از روی زمین کمی زور بزند! بلد نیستم های صوری و رفع تکلیف کننده به جایی می رسد که حتی حاضر به عقب رفتن و بازکردن فضا برای عملیاتهای مامورین اورژانس نمی شوند!
خب بحمدا… اکنون مقصر اصلی مشخص شد، نامش سر زبانها افتاده و اسما و نه رسما ثبت شده است: دیر رسیدن امبولانس! نه راکبها مقصرند و نه عقل هایی که یک موتور بی جان را ارابه ای برای تاخت و تاز و جولان در خیابان ها بکار می گیرند. اصلا مقصر بلوار و در و دیوار است که ساخته شده تا با چشم بسته نتوان رانندگی کرد یا یقه چراغ های روشنایی را باید گرفت که اینجا نصب نشده است!
بگذریم…
در سال گذشته ۱۲مورد قربانی حوادث ترافیکی در میبد(شهری و جاده ای) رخ داده که از این تعداد، ۹ مورد ناشی از موتور سیکلت بوده است! دقت کرده اید اگر کسی با سلاحی کسی دیگر را بکشد، آنوقت امنیت به خطر افتاده و همه باید دست بدست هم بدهند تا قاتل به سزایش برسد و قصاص شود تا شاهد کشتار نباشیم اما برای موتورهایی که هرچند روز یکبار جان یکنفر را می گیرند کسی فکری نمی کند و دست بکار نمی شود! آمار ضربه مغزی راکبان موتورسیکلت هرکسی را اول به وحشت و سپس به فکر می اندازد که چرا باید اینگونه باشد که تعداد قربانیان تصادفی ما در سال، از تعداد شهدای جنگ تحمیلی بیشتر است؟!
این جمله را یک مامور اورژانس۱۱۵ می گوید: موتورها جان می گیرند ولی ماشینها قبض جریمه! کسی را سراغ دارید که بعلت نبستن کمربند ایمنی خودروی سواری در داخل شهر دچار حادثه جدی شده باشد؟ نمی دانیم این چه سرّی است که بجای موتورهای قاتل، ماشین ها جریمه می شوند! جالب است که باید برای بستن کمربند ایمنی خودروها، ابزاری به نام قبض جریمه واسطه ای برای فرهنگ سازی شود، اما برای کاهش قربانیان موتورسوار تنها به فاتحه خوانی و تقدیر از خانواده اهدای عضوکننده اکتفا شود!
فعلا در دستگاهها اینگونه جا افتاده است که: همین روند را اگر ادامه دهیم مشکلی ندارد چراکه کسی ما را مواخذه نمی کند! بگذارید دست مریزادی هم بگوییم به نهاد آموزش و پرورش که لقمه های حاشیه ای همچون سینما را چرب تر از تربیت اسلامی می داند! می گویید چرا؟ نگاهی به کوچه های منتهی به مدارس بیاندازید و تعداد موتورسیکلتهایی را بشمارید که منزل صاحبان دانش آموزش که حتی هنوز پایشان از روی موتور تا زمین نمی رسد، تا مدرسه شان چند قدم بیشتر نیست! برخی هم می گویند با زور نمی شود و باید با فرهنگ سازی مردم با آموزش و زبان نرم هدایتشان کرد! اما بوضوح برایمان تجربه شده است که جاانداختن فرهنگ رانندگی بدون ابزارهای بازدارندگی و چماق قانون ممکن نیست. فرهنگ سازی و سبک زندگی سالم و اسلامی باید همراه و همگام با بکارگیری ابزار قانون آنهم استفاده صحیح از آن باشد. دیگر دست روی دست گذاشتن کافیست.