چگونه عبد دنیا میشویم و امام زمانمان را به مسلخ میبریم؟!
امام فرمود: به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.
- مهدی باقری میبدی
اهمیت عامل دنیاپرستی در دشمنی با امام حسین علیه السلام
ای عرش علا صحن و سرای تو حسین خوش تر ز بهشت، کربلای تو حسین
چون خون خدایی و خدا بر تو بهاست تا هست خدا، هست عزای تو حسین
یکی از عواملی که همیشه افراد مقابل و مخالف ائمه اطهار با آن روبرو بوده اند دنیاپرسی آن ها بوده است و ائمه اطهار در این مسیر تلاش های زیادی کردند و اهمیت این مسئله را بارها برای بندگان بیان کردند، درباره دنیاپرستی یزیدیان نیز، امام حسین علیه السّلام در اوایل ورودشان به کربلا کلامی بسیار زیبا را به اصحابشان فرمودند که توجه انسان را به خود جلب می کند.
ایشان در این کلام نورانی فرمودند: اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ[۱]؛
به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.
غالب مردم بندههای دنیا هستند یعنی هم و غمشان دنیاست و دین لقلقه لسانشان بیش نیست یعنی ایمانشان هم ایمان تقلیدی است و تا مشکلی استثنایی و بلایی جلو نیاید متدین هستند اما اگر امتحانی پیش بیاید دیگر نمره قبولی نمی آورند.
نکات قابل تأملی از این حدیث با توجه بحث انسان شناسی وجود دارد که در این جا به اختصار به بعضی از آن ها اشاره می شود که ان شاالله بتواند در فهم حدیث به ما کمک کند و از آنها در زندگی خویش استفاده کنیم:
از نظر اسلام دین تقلیدی غلط است، قرآن بارها و بارها میفرماید دین نمیتواند تقلیدی باشد و کسانی که دینشان تقلیدی است را مذمت میکند همچون آیات ۲۲ و ۲۳ سوره زخرف که به این نکته اشاره دارد.
دین نباید تقلیدی باشد بلکه باید رسوخی باشد به این معنا که رسوخ در عقل و استدلالی باشد. در تقلید ممکن است یقین هم وجود داشته باشد منتها یقین تقلیدی تا یک شبهه به آن وارد می شود یقین از بین میرود همان که معنای لعق آن غذایی است که با سرزبان میچشند.
اگر به عنوان مثال بخواهیم از ایمانی که در دل رسوخ کرده است مثالی بزنیم و بخواهیم به عنوان الگو بیان کنیم می توان کلام حضرت امیر علیه السلام را متذکر شد که فرمودند: ” وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُه[۲]” به خدا قسم، اگر هفت اقلیم را با آن چه زیر آسمانهاست، به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جویی را به ناحق از مورچهای بگیرم، چنین نخواهم کرد.
بیان حضرت به دلیل ایمان رسوخی و تقوای بالای ایشان است که این چنین محکم بیان می کنند و این می تواند برای ما الگو باشد.
دشمنان امام حسین علیه السّلام دین داران یا به تعبیری بهتر دین بازانی هستند که دین سر زبانشان است و با دین ارتباط عمیقی ندارند.
امام از واژه “الناس ” استفاده نموده است به این معنا که مردم بودند که امامشان را کشتند هر چند بعضی از خواص هم در بین آنها حضور داشتند اما اکثریت از عامه مردم بودند. چرا که در بین آنان افرادی بودند که نه مرکب داشتند و نه سلاح و در واقع فقیر بودند، اینان نیز به قصد قربت دامن های خود را پر از سنگ کردند و به سمت سپاه امام پرتاب می کردند.
از آنان افرادی بودند که اهل شب زنده داری و تهجد شبانه بودند، حتی بعضا مثل شمر جزء رزمندگان امام علی علیه السّلام هم بودند و و در رکاب ایشان مجروح هم شده بودند و حال به جنگ با پسر ایشان برخواسته بودند.
نکته ای در این جا ذهن ما شیعیان را درگیر می کند این است که ما نیز امام زمانمان را دوست داریم و هم چون کوفیان که به امام حسین علیه السلام هزاران نامه نوشتند ما نیز از خدا لسانی فرج حضرت صاحب الامر را می خواهیم اما وقتی که ایشان ظهور کردند و یا وقتی که موقع امتحان و بلا رسید نکند که ما نیز در سپاه دشمنان اهل بیت باشیم و این در صورتی محقق می شود که دین از زبان به قلب ما رسوخ کند، نصیحت هایی امام حسین علیه السلام در کربلا قبل از جنگ برای امت بیان کردند اما دریغ از دریافت و هدایتی از جانب امت گمراه در حالی که می دانستند امام کیست…
حضرت در بیان خودشان از کلمه عبد استفاده کردند، همه کسانی که عبد دنیا شدند خودشان نمی خواستند که این چنین بشود. کسانی که برای دنیا غصه می خورند، عبد دنیا می شوند و می توان گفت که ریشه مظلومیت امام حسین علیه السلام دنیا پرستی مردم است.
سوالی که در اینجا پیش می آید و باید روی آن تامل کرد این است که دنیا چه ویژگی دارد که باعث می شود انسان وقتی مورد آزمایش قرار گرفت دست به چنین اعمالی بزند؟ و رابطه دین و دنیا چگونه است؟
هیچ کس نمی خواهد که بنده دنیا بشود لذا بنده دنیا شدن زیاد ارادی نیست حتی دشمنان اهل بیت نیز ارادی بنده دنیا نشدند.
همچنین کسی که بنده دنیا می شود لزوما نباید زندگی بی دینی داشته باشد چرا که در لشکر عمر سعد افراد زیادی بودند که اهل نماز شب و قاری کلام خدا بودند و نکته دیگر این که کسی که عبد دنیا شد دیگر با اجازه اربابش باید کار کند و هیچ گونه آزادی ای ندارد مثلا کسانی که در کربلا جنایت کردند هیچ کدام جانی بالفطره نبودند بلکه در چند روز به یک جنایت کار تبدیل شدند.
به عنوان راهکاری در این زمینه برای این که فرد بنده دنیا نشود حضرت علی در کلامی گهربار می فرمایند که “عَظُمَ اَلْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ [۳]” اگر خدا در جانشان عظمت پیدا کرد آنوقت غیر خدا در نظرشان کوچک می شود. با اطاعت است که خدا در دل عظمت پیدا می کند.
لذا بایستی هرکس برنامه ای برای ارتباط با خدا داشته باشد تا بتواند دنیا را کوچک ببیند و برای دنیای خود عمدا یا سهوا دین خود را نفروشد چرا که با توجه به مطالبی که گفته شد وقتی کسی عبد دنیا شد ادامه کار دیگر چندان ارادی نیست… .
اما نکته ای در مورد بلا: بلا، رنج و سختی و گرفتاریهایی است که در زندگی و در راه عقیده برای انسان پیش میآید. ابتلاء، گرفتار شدن به این محنتها و رنجها است و ثمره ی آن نوعی آزمایش خلوص و پاک شدن از نیّتهای ناسالم و انگیزههای غیر الهی است.
غیر از مفهوم درد و رنج و گرفتاری، که باید از آن به خدا پناه برد و از خدا عافیت طلبید و غیر از معنای آزمون و امتحان، که برای تشخیص میزان اطاعت و تبعیت و ایمان افراد است، مفهوم عمیقتر و عرفانیتری هم دارد و آن عبارت است از دوست داشتن رنج و سختی در راه رضای دوست و تحمل عاشقانۀ محنتها و شداید، برای دست یافتن به قرب الهی.
این گونه بلا، از سوی خدا، لطفی به بندگانش محسوب میشود و تحمّل آن نشانۀ عشق و صدق ایمان عبد نسبت به خدا است و به مفهوم «رضا» و «تسلیم» از بُعد عرفانی نزدیک است.
برای برخی که کم ظرفیت و ناخالصاند، بلا و گرفتاری در راه ایمان، آفت است و آنان را از راه حق بیرون میبرد. اینان کسانیاند که حتی دینداریشان با انگیزههای دنیایی و مادّی است.
ان شاالله که امام حسین علیه السلام در امتحان ها و ابتلاها ما را یاری کرده و دستگیرمان هستند تا از آزمایشات الهی سربلند بیرون بیاییم.
_________________________________
برگرفته از درس اخلاق آیت الله مظاهری در سال ۸۹و سخنرانی های حجه الاسلام پناهیان در دهه اول محرم سال ۱۳۸۴
[۱] . تحف العقول، ص ۲۴۵
[۲] . نهج البلاغه، خطبهی ۲۲۴
[۳] . نهج البلاغه، خطبهی ۱۹۳
عالی بود