شعر: باکری‌ها سمت‌غرب و خاوری‌ها سمت‌غرب

> دانه ی فلفل سیاه وخال محبوبان سیاه > هردو جانسوزند اما این کجا وآن کجا > عده ای سرب وگلوله,عده ای میلیاردها > هردوتا خوردند اما این کجا وآن کجا > این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا > هر دو میسوزند اما این کجا وآن کجا > عده ای بر […]

> دانه ی فلفل سیاه وخال محبوبان سیاه
> هردو جانسوزند اما این کجا وآن کجا

> عده ای سرب وگلوله,عده ای میلیاردها
> هردوتا خوردند اما این کجا وآن کجا

> این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا
> هر دو میسوزند اما این کجا وآن کجا

> عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو
> هردو خوابیدند اما این کجا وآن کجا

> این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش
> هردو آرام اند اما این کجا وآن کجا

> این یکی در عمق دجله,آن یکی آنتالیا
> هر دو در آبند اما این کجا وآن کجا

> این یکی را گازخردل, آن یکی را گاز پارس
> هردو با گازند اما این کجا وآن کجا

> عده ای کردند کار و عده ای بستند بار
> هردو فعالند اما این کجا و آن کجا

> باکری ها سمت غرب و خاوری ها سمت غرب
> هر دو تا رفتند اما این کجا وآن کجا

> آن یکی بر پشت تانک و آن یکی بر صدر بانک
> هر دو مسئولند اما این کجا و آن کجا

> عده ای بر تار شیطان میتنند چون عنکبوت
> عده ای بر حق و جاویدند اما این کجا و آن کجا