هفت رباعی بسیار زیبا از شاعر میبدی
شاعر: مسلم زارع/ وبلاگ یا ادرکنی(عج) ۱-در جمع ستارگان به راه افتادی در طول مسـیر خود به ماه افتادی خورشید شدی،نور تو بی پایان بود از چاله در آمدی به چاه افتادی ۲- مرغ سحراز نغـمه”ماهور”خـوش است چشمان شما همیشه مخمور خوش است نزدیک به من نمـی شوی حق داری؛ […]
- شاعر: مسلم زارع/ وبلاگ یا ادرکنی(عج)
خورشید شدی،نور تو بی پایان بود از چاله در آمدی به چاه افتادی
۲-
مرغ سحراز نغـمه”ماهور”خـوش است چشمان شما همیشه مخمور خوش است
نزدیک به من نمـی شوی حق داری؛ آواز دهـل شـنیـدن ، از دور خــوش است
۳-
از دست خـودش گــلایه دارد ایـــن مـرد بــوی نفـسش گُل آیه دارد ایـن مــرد
خورشید دم صبح به چشمش می خورد انـــدازه ی سـرو، سایه دارد ایـن مــرد
۴-
از شاخه خود شکسته تر می خواهـم یک لانه پُر از سکوت و پَر می خواهم
من کــهنه درخت پیــر بــودم یک عــمر امـروز به دست تـو، تبـر مـی خواهـم
۵-
می آمد و گیسوان خود بافته بود چتری که به روی برف، انداخته بود
هم می بَرد و می بُرد و می بازد او دلـبــر دلـــبردۀ دلـبـاخــته بود
۶-
لختی بنشین ، که راز دارد با تو یک سینه غزل نیاز دارد – با تو
کوتاه مکن قصه زلفی که شکفت ایـن قصه ســر دراز دارد با تو…
۷-
هرآینـه در آینـه پیــدا شـده ای زیبــایــی را ، محـو تمــاشـا شـده ای
بایـد به حـساب ماه زیبا برسم از بس که تو بی حساب زیباشده ای
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰