جلوی در «چادر» توزیع می کنند؟!

محمدرضا شهبازی / روزنامه نگار و نویسنده

بعد از دیدار پریروز رهبر با دانشجوها مثل همیشه بحثهایی درباره نوع پوشش دختران دانشجوی حاضر در دیدار مطرح شد. به همین بهونه بخشهایی از کتاب ماهبندان رو که حاشیه نگاریهام از سفر سال ۹۱ آقا به خراسان شمالیه بخونید; البته اگر دوست داشتید.
این بخش مربوط به حاشیه های دیدار جوانان و دانشجوها با آقاست.
«از بالای سکو که نگاه می‌کنم تقریبا همه در قسمت خانم‌ها چادر به سر دارند. البته چند نفری چادر را روی دوش انداخته‌اند که معلوم است خیلی هم چادری نیستند. واضح است که فضای دانشگاه‌های ما این نیست. آیا دختران دانشجو و دانش‌آموز گزینشی دعوت شده اند؟ نکند فقط به چادری ها کارت داده اند؟ شاید به دخترها گفته اند که حتما باید برای ورود به مصلی چادر داشته باشند؟ اصلا ممکن است دم در چادر توزیع کرده باشند!

ذهنم بدجور درگیر این سوالات است. دوست دارم بزنم بیرون و از چند و چون ماجرا سر در بیاورم … …صحبت‌های آقا خیلی جذاب است اما سوالی که در ذهنم شکل گرفته بود رهایم نمی‌کند. می‌دانم بعدا هم می‌شود این فرمایشات را خواند اما جواب این سوال را شاید دیگر نتوان بدست آورد.
از سکو پایین می‌آیم و از مصلی می‌روم بیرون … کمی از درب ورود و خروج آقایان دور می‌شوم. در بین دخترهایی که زودتر زده‎‌اند بیرون چند نفر چادر را تا کرده و روی دست انداخته اند و چادر بعضی ها هم درون کیسه‌های نایلونی رفته است. آدرس محل ورود و خروج خانم‌ها را از سرباز سر کوچه می‌گیرم و راه می‌افتم. در بین افرادی که خارج می‌شوند چند نفر مانتویی هم دیده می‌شود که روی دستشان هم خبری از چادر نیست. پس مانتویی‌ها را هم راه می‌دادند. چند دختر مانتویی که چادر دستشان است رد می‌شوند اما رویم نمی‌شود جلو بروم.
دارم با خودم کلنجار می‌روم که دانشجوی دختری چادر به دست از راه می‌رسد. این پا آن پا می‌کنم و نهایتا می‌روم طرفش:
– ببخشید… می‌شه بپرسم چرا چادر آورده بودید؟
– فکر می‌کردم اجباری باشه – بود؟ – نه!

عجله دارد و همینطور که راه می‌رود این دو تا سوال را مختصر جواب می‌دهد. نفر بعدی دانشجوی مترجمی زبان است: – ببخشید شما چادری هستید؟ – نه…
– پس چرا چادر آوردید با خودتون؟ – فکر کردم تو این فضا باید چادر سر کنم. – کسی نبود تذکر بدهد که حجابتان را درست کنید یا مثلا چادر سرتان کنید؟ – نه.

چهار نفر دارند می‌آیند. دو نفرشان چادر به سر دارند و دو نفر چادر به دست. هر چهار نفر در دانشگاه آزاد بجنورد درس می‌خوانند، سه نفر مهندسی برق و یکی پرستاری.

– شما که چادری نیستید چرا برای این دیدار چادر سر کردید؟
– چه سوال‌هایی می‌پرسید ها!
دیگری جواب می‌دهد:
– یه جورایی احترام به مقام معنوی رهبره. همونطور که مثلا وقتی می‌ریم امامزاده یا نماز جمعه چادر سر می‌کنیم.
– چطور انتخاب شدید برای این دیدار؟
– اسم نوشتیم. گفتند به هر کی زودتر اسم بنویسه کارت می‌دیم.
– کسی بود که اسم بنویسه و کارت بهش نرسه؟
– نمی‌دونم… ولی من یه بار که لیست رو دیدم ۲۸ نفر تو ذخیره بودند.
جوابم را گرفته‌ام. جالب است وقتی بعدا این سوال را در تهران برای یکی از افراد سرشناس رسانه‌ای مطرح می‌کنم می‌گوید: «آره… جلوی در چادر می‌دن!»، وقتی هم که کل ماجرا را می‌گویم حسابی جا می‌خورد…