کشور و نظام، چه خواهد شد؟!

حسین قدیانی

چه خواهد شد؟!

این روزها پرسش بالا را خیلی‌ها از خیلی‌ها می‌پرسند اما اساس این سئوال، ریشه در ۲ ضعف ذاتی آدمی دارد؛ ترس و یأس! ترس و یأس اما همان مکر ابلیس است تا مؤمنین و مؤمنات را بیندازد در منجلاب سرخوردگی! پس اولا مراقب نقشه شیطان باشیم و ثانیا خدا را و این همه لطف و مدد الهی را فراموش نکنیم!

واقعیت آن است که اول بار نیست که متأثر از خباثت دشمن و خیانت دشمن‌دوست و بلاهت دوست، گاه از خود می‌پرسیم «چه خواهد شد؟!» خوب است به یاد آوریم دیروز و دیروزها را! اولین ساعات روز ۱۲ بهمن ۵۷ که هنوز مطمئن نبودیم از آمدن امام، مگر نپرسیدیم «چه خواهد شد؟!» و حتی بعد از نشستن پرواز انقلاب، مگر باز نپرسیدیم «چه خواهد شد؟!» آری! این سئوال آشنای ما بندگان ضعیف است؛ وقتی که تحریم شدیم، وقتی که تهدید شدیم و وقتی که رسما جنگ شد! «چه خواهد شد؟!» روز سقوط خرمشهر؛ «چه خواهد شد؟!» شب شکست کربلای ۴؛ «چه خواهد شد؟!» فتنه ۱۸ تیر؛ «چه خواهد شد؟!» فتنه بزرگ‌تر ۸۸؛ «چه خواهد شد؟!» اولی اما ختم شد به سوم خرداد و دومی به کربلای ۵ و سومی به یوم‌الله ۲۳ تیر و چهارمی هم به یوم‌العیار ۹ دی! ما در ورای جنگ تحمیلی، با وجود همه حضورمان، درگیر «چه خواهد شد؟!» شدیم اما خدای بالاسر، از جنگ، گنج ساخت تا محسن وزوایی خودی نشان دهد! تا هر آنکه مرد است، عیار خودش را ببرد بالاتر! آیا بدون جنگ، باز هم آن دانشجوی پرشر و شور اصفهانی می‌توانست محمود شهبازی شود؟!

اگر ما بندگان ضعیف هستیم، دلیل نمی‌شود خدا قادر نباشد از پیله کرم ابریشم، پروانه بسازد! «جنگ» پیله کرم ابریشم بود و «شهید ابراهیم هادی» پروانه! «ما عرضه نداریم» پیله کرم ابریشم بود و «شهید مجید شهریاری» پروانه! بلاشک بدترین جای دنیا برای زنده ماندن موسی، کاخ فرعون بود لیکن بنگر قدرت خدا را و حکمت خدا را که کلیم‌الله را عدل در همان کاخ فرعون بزرگ کرد! در شبی از شب‌های جبهه، تمام زحمات اروند و والفجر ۸ داشت به فنا می‌رفت اما خدا با رساندن یک بولدوزرچی روستایی به نام «شهید علی‌اشرف مظاهری» ورق معرکه را به نفع رزمندگان اسلام برگرداند!

ترس از جنود شیطان است و یأس هم اما ما را امامی بود خداباور که وقتی جنگ شد، آن را تشبیه به سنگ‌اندازی دیوانه‌ای کرد و وقتی خونین‌شهر آزاد شد، آن را به تمامه نوشت پای «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان! تو بگذار در این شهر و آن خیابان، عمال دشمن اصل‌کاری با سوءاستفاده از اعتراض مردم، چند تایی هم شعار نثار سیدعلی کنند ولی مگر تنها می‌گذارد خداوند، آن رهبری را که بارها از مردم خواست «دقت کنید به که رأی می‌دهید»؟!

حرف، البته زیاد است، من‌جمله با عزیزان شورای نگهبان! اساس بعضی تأیید صلاحیت‌ها خواباندن صدای اعتراض همان جماعتی بود که مع‌الاسف این شب‌ها نشان دادند حتی با گلایه‌های مردم هم خوب بلدند کاسبی کنند و «نقد به قوه مجریه» را بدل به «ناسزا علیه اصل نظام» کنند! ولی مگر اول بار است که فحش ناکثین و قاسطین و مارقین را علی دشت می‌کند؟! از به کار بردن این جمله در رسانه رسمی مملکت، عذرخواهم لیکن فحش‌خور علی، همیشه ملس بوده! گنه کرد در پاستور، وزیری و به جرمش شهید محمد بلباسی باید توضیح دهد که چرا رفت سوریه! شهیدی با ۴ فرزند که آخری یعنی زینب، چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد! واقعا جا دارد اینگونه بنویسم که اگر محمد بلباسی، زن و بچه و زندگی را رها نمی‌کرد تا دشمن در همان کشور دیگر، متوقف بماند و قدوم نحسش خاک پاک وطن را آلوده نکند، آیا باز هم اینقدر راحت می‌توانستیم به روحانی رأی بدهیم لیکن از نظام انتقاد کنیم؟!