روایت جالب استاد میبدی دانشگاه ایندیانا از تفاوتهای فرهنگی ایران و آمریکا در گفتگو با میبدما

این متن، حاصل گفتگوی میبدما با دکتر ذوالعلی میبدی، استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشگاه ایندیانای آمریکا می باشد و توجه مخاطبین عزیز را به خواندن آن جلب می نماییم.

هنوز هم لهجه میبدی را به خوبی صحبت می کند و از خاطرات گذشته می گوید، انگار هیچ رابطه ای با زبان و فرهنگ آمریکایی نداشته است. برعکس بسیاری، که وقتی پایشان به آن طرف مرزها رسید، همه چیزشان تغییر می کند، حتی اعتقاداتی که از آن دم می زدند.

به گزارش میبدما؛ بعد از اینکه باخبر شدیم دکتر ذوالعلی از آمریکا به ایران بازگشته اند و چند روزی را میهمان شهر خود هستند، برنامه مصاحبه با ایشان را تدارک دیدیم که با جواب مثبت ایشان نیز روبرو شد.

متن زیر، حاصل گفتگوی میبدما با دکتر ذوالعلی میبدی استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشگاه ایندیانای آمریکا می باشد و توجه مخاطبین عزیز را به خواندن آن جلب می نماییم.

لطفا از خودتان بگویید؟

محمد علی ذوالعلی میبدی و متولد محله کوی مشایخ هستم. دیپلم را در دبیرستان مفید و لیسانس منابع طبیعی را در دانشکده منابع طبیعی کرج گرفتم. حدود یکی دو سال مانده بود به انقلاب که  در دانشکده منابع طبیعی شاگرد اول و بعد از گرفتن لیسانس،  ۱۸ ماه هم در شرکت چوکای شمال کار کردم.

چند ماه به انقلاب مانده بود که به آمریکا رفتم. هزینه بورسیه ای که قرار بود کمک من در تحصیل امریکا شود به مقدار کمی رسید و زودهنگام مسئول خرج خودم شدم. بعد از مشکلاتی که برای بورسیه پیش امد تغییر رشته دادم و به مهندسی صنایع رفتم.

فوق لیسانس را دراین رشته در یکی از دانشگاه‌های آمریکا گرفتم و تا PHD ادامه دادم. دکترا را در زمان جنگ کویت گرفتم و از ۱۹۹۱ در دانشگاه ایندیانا مشغول به تدریس هستم.

 

آیا میبدی، یا یزدی و یا در کل ایرانی در منطقه شما حضور دارد؟

به طور کلی ایرانی در منطقه ما کم هستند و فقط چند نفری در شرکت های وابسته به ژنرال موتورز کار می کنند. بیشتر ایرانی ها در لس‌آنجلس هستند و البته تعداد زیادی از  انها ضد نظام هم هستند.

در آنجا رفاقت و همراهی با دیگران، کمی با اینجا تفاوت دارد. یعنی رابطه ای که برقرار می شود بسیار ممکن است دارای حاشیه باشد و روابط بر مبنای سود اشخاص تعریف می شود. بنابرین زیاد اشتیاق به این روابط نیست و سعی افراد بر این است که تمرکز و فکرشان به کار و زندگی خودشان باشد.

در مورد روابط خانوادگی هم کمی این مسائل دیده می شود. به عنوان مثال فرزند من در ایالتی دیگر پزشک است و فاصله ای ۱۲۰ کیلومتری با ما دارد. اینطور نیست که هفته ای یکبار این فاصله را بروم و او را ببینم.

در ایران روابط افراد با یکدیگر و با خانواده ها، نسبت به آمریکا خیلی نزدیکتر است حتی تا انتهای شب کنار هم هستند و باز هم بعد از ۱۲ شب می خواهند بنشینند(خنده)

دلیل پیشرفت های ظاهری غرب را نسبت به کشور ما در چه می دانید؟

به نظرم حتی اگر آمریکا با کشورهای اروپایی هم مقایسه شود تفاوت زیاد است. با همه عیب های آمریکا، شما در آمریکا تفاوت های حزبی و فکری را دخیل در پیشرفت کشور نمی بینید.

در آمریکا، همه اصولا دنبال پیشرفت و پول در آوردن و موفقیت هستند. دنبال کار و فعالیت خودشان هستند، از همه افراد دنیا هم آنجا هستند و رقابت بین افراد موفق از نژادهای گوناگون وجود دارد، و شما اگر کمی کوتاهی کنید عقب می افتید. فیلترهایی برای رسیدن به مدارک تحصیلی وجود دارد، که اعتبار ویژه ای نیز به مدارک دانشگاه های آمریکایی می دهد. منابع و ذخایر آمریکا، افرادی هستند که به این کشور می روند و مورد استفاده قرار می گیرند. در ضمن کاغذ بازی و پیچیدگی های اداری هم در آمریکا برعکس ایران وجود ندارد.

مباحث اسراف در آمریکا نسبت به ایران چگونه است؟ آیا آمریکایی ها به تولید ملی خود احترام می گذارند؟

متاسفانه یک تفکر بدی در میان ما ایرانی ها هست که هر چه کشور تولید کننده اجناس از ما دورتر باشد بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. مثلا اگر جنس ایتالیایی و آمریکایی را جلوی ما بگذارند امریکایی را انتخاب می کنند.

در حالی که به عنوان مثال اجناس امریکایی در مقابل برخی از اجناس اروپایی کیفیت خوبی ندارد. حتی مثلا بین یخچال ایرانی و آمریکایی ترجیح بر جنس ایرانی است چون کیفیت بهتری دارد.

در آمریکا هم استفاده از جنس کشورهای دیگر مرسوم است، با اینکه تبلیغات آنها هم بر این است که اجناس داخلی بخرند.

قوانینی هم وجود دارد که ممکن است در ایران هم باشد و باید درصدی از اجناس وارداتی با تکنولوژی داخلی ساخته شود. مثل ماشین پژو که درصدی هم باید ساخت داخل باشد.

در مورد اسراف هم بگویم، در آمریکا بسیار زیاد است. همان طور که در مقابلش گرسنگی و فقر هم زیاد است. در برخی از موارد ممکن است در ایران، اسراف و ریخت و پاش بیشتری صورت بگیرد، مثل میوه، که در انجا به صورت بسته بندی فروخته می شود و اینجا ریخته ای و با ضایعات زیاد صورت می گیرد.

ما در مصرف انرژی نیز خیلی اسراف می کنیم، در حالی که پول زیادی هم نمی پردازیم. در حالی که در آمریکا هزینه انرژی بسیار بالا می باشد و به نوعی از شیوه گران کردن در کنترل مصرف هم استفاده می کنند.

مورد دیگری که به ذهنم می آید، اینکه به راحتی اجناس نیمه خراب خود را بدون تعمیر بیرون می اندازند در حالی که در ایران به این صورت مرسوم نیست.

تفاوت مدیریت در ایران و آمریکا را چطور می بینید؟

به طور کلی مدیریت در ایران زیاد صحیح نیست. به عنوان مثال کارخانه هایی که در کشور ما هستند، دارای سهامدارانی هستند که در حیطه منافع آنها مدیریت و کار دور می زند.

مثلا در برخی از کارخانه های میبدی که می شناسم، سود دهی مانند گذشته انجام می گیرد ولی نسبت به قبل افت بسیار زیادی نیز داشته اند، و مدیریت به سمتی رفته است که پیشرفت در آن صنعت، در سطوح پایین مانده و به منافع اشخاص رو آورده است.

در آمریکا البته اینطور نیست، با اینکه ضعف هایی هست. به عنوان مثال کارخانجات ماشین سازی آمریکا با طرح های جدید و نوین سعی می کنند بازار خود را به روز و خوب نگهدارند.

اعتبار و ارزش مدارک تحصیلی در دو کشور را چطور ارزیابی می کنید؟

در ایران یک خوبی داریم، که همه به تحصیل اهمیت می دهیم، اما سوال بی پاسخ این است که این مدرک قرار است برای ما چه کاری بکند و چه کاره بشویم؟ ما مدرک می‌گیریم که بگویند مدرک دارد، و نفس گرفتن مدرک بسیار مهم دانسته می شود.

در آمریکا این طور نیست، دانشجوی آمریکایی مبنایش این است که چیزی که یاد می گیرد برای چیست؟ و می پرسد که این موضوع یا مسئله و یا مطلب را برای چه یاد می گیرم و قرار است به چه دردی بخورد؟ و مدرکی که گرفته می شود بسیار کابردی و مورد استفاده است.

 

مدتی است مبحث افسردگی و ناراحتی مردم ایران نسبت به مردم دیگر جاهای جهان را مطرح می کنند، شما نظرتان چیست؟

بنده خودم اینجا که باشم، خنده و شادی‌ام به راه است، اما در آمریکا بیشتر تمرکز بر فعالیتم دارم و در گیر کارم هستم، هر چند خنده و لبخند هم هست.

اما هستند آمریکایی‌هایی که چهره‌شان خندان باشد و قهقهه بزند، ولی در دلش ناراحتی باشد.

به عنوان مثال شب ولنتاین – که از جرم خیزترین زمان ها در آمریکاست- هر کسی عشقش را به بهترین رستوران ها دعوت می کند و به وفور اتفاق افتاده است که چند روز بعد هم او را کتک بزند و یا بکشد.

ما در ایران و مخصوصا در یزد، شاید این کارهای ظاهری را برای خودمان و همسرمان انجام ندهیم، اما زندگی شاد و خوبی داریم.

اگر در ظاهر ما همیشه قهقهه و خنده نیست، ولی در دلمان هم غم بزرگی نیست. البته بیشتر هم افراد مذهبی به خاطر قناعتی که دارند و درگیر زیاده خواهی و دنیا دوستی نمی شوند، و به داشته هایشان قانع هستند، راحت تر و شادترند.

در مورد دیگری هم که یادم می آید عدم درگیری مردم آمریکا در مالکیت خانه و ماشین و … است و به راحتی اجاره می کنند و درگیر مسائل مالکیت نمی شوند در حالی که ما مخصوصا میبدی ها و یزدی ها اگر به عنوان مثال یک هفته هم نیاز به مکانی برای تفریح در منطقه ای خوش آب و هوا داشته باشیم، دوست داریم برای خودمان باشد و اجاره را دوست نداریم.

شما بعد از بازنشستگی، فکر برگشت به ایران هستید؟

در حال حاضر برنامه بازنشستگی، بیمه و زندگی و  فرزندان من در آمریکا است. به این صورت که زندگی خود را جمع کنیم وبگوییم که دیگر وقت رفتن است، فکر نکنم این اتفاق بیفتد.

الان در تابستان و حدود یکماه به ایران می ایم، اما ممکن است بعد از بازنشستگی، مدت زمان آمدن به ایران و ماندن در هر دوره را بیشتر کنم.

 

از شما تشکر می کنیم که وقتتان را در اختیارمان قرار دادید، و ارزو می کنیم اوقات خوشی در میبد سپری کنید.

بنده هم ممنون و سپاسگزارم