آخرین خاطره از شهید اسماعیل جعفر زاده

محمد رضا اقبال چهارشنبه شب۲۷ آذرماه تازه از کاشان برگشته بودم،که پیامکی را دریافت کردم که حاوی خبرشهادت یکی ازدوستان وهمکاران سابقمان بود. اسماعیل جعفرزاده،جانباز و برادر دوشهیدبزرگوار،به برادران و دوستان شهیدش پیوست،تروریستهای تکفیری در عراق،چندین نفر را زخمی کرده و این عزیز را به شهادت رساندند… یادم آمد،هفته گذشته ایشون را مقابل دفتر میبد سیر […]

  • محمد رضا اقبال

چهارشنبه شب۲۷ آذرماه تازه از کاشان برگشته بودم،که پیامکی را دریافت کردم که حاوی خبرشهادت یکی ازدوستان وهمکاران سابقمان بود.

اسماعیل جعفرزاده،جانباز و برادر دوشهیدبزرگوار،به برادران و دوستان شهیدش پیوست،تروریستهای تکفیری در عراق،چندین نفر را زخمی کرده و این عزیز را به شهادت رساندند…

یادم آمد،هفته گذشته ایشون را مقابل دفتر میبد سیر دیدم،آمدجلو،بعد از سلام و اجوالپرسی،گفت: حاجی من عازم کربلا هستم،امیدوارم بنده را حلال کنید،چون معلوم نیست که ازاین سفر برگردم! گفتم،انشاالله،به سلامتی می روید و با زیارت مقبول برمی گردید و ما را هم از دعای فراموش نمی کنید… نمی دانستم قبولی زیارت برابر است باشهادت!…. یادش بخیر…