رونمایی از مجموعه۳ جلدی «روایت برادهها» با حضور آیتالله اعرافی/ روایتی خواندنی از اشکها و لبخندهای پیادهروی اربعین حسینی
آیتالله اعرافی ضمن تقدیر و تشکر از مؤسسه اسلامی سالکان تمدنساز و ریاست این مؤسسه مردم نهاد، حجتالاسلام والمسلمین شجاعی، بیان داشت که امروزه رهبر معظم انقلاب، بیش از پیش نسبت به فعالیتهای فرهنگی و مؤسسات خودجوش و مردم نهاد فرهنگی، اهتمام دارند.
مراسم رونمایی از مجموعه ۳ جلدی “روایت برادهها” در مرکزمدیریت حوزههای علمیه کشور واقع در استان قم برگزار شد.
به گزارش رجانیوز، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در این مراسم ضمن تقدیر از نویسندگان این مجموعه، نقش هنرمندان را در به تصویر کشیدن وقایع دینی و مذهبی، نقشی تاریخی و بیبدیل دانست.
آیتالله اعرافی ضمن تقدیر و تشکر از مؤسسه اسلامی سالکان تمدنساز و ریاست این مؤسسه مردم نهاد، حجتالاسلام والمسلمین شجاعی، بیان داشت که امروزه رهبر معظم انقلاب، بیش از پیش نسبت به فعالیتهای فرهنگی و مؤسسات خودجوش و مردم نهاد فرهنگی، اهتمام دارند.
در ادامه این مراسم که با حضور حجتالاسلام والمسلین دکتر احمدی، رئیس کمیته فرهنگی و آموزش ستاد اربعین کل کشور برگزار شد، هرکدام از این ۳ جلد مورد معرفی قرار گرفت.
“او یافت مرا” دفتر اول مجموعه “روایت برادههاست” است که با بیانی طنز و همراه با مزاح، حال و هوای زائران و مسافران مسیر پیادهروی اربعین را به زیبایی به تصویر میکشد. این کتاب، در نوع خود اولین کتاب طنز در زمینه سفرنامه پیادهروی اربعین حسینی(ع) است که تا کنون نگاشته شده است. “او یافت مرا” که به دلیل بیان روان و طنزگونه خود، در مدتی کم مورد استقبال بینظیر خوانندگان و مخاطبان خود قرار گرفته است، توسط رضا عیوضی نگاشته شده است.
دفتر دوم روایت برادهها، “سیّد «من» حسینی” است. در این کتاب، روایتی جذاب و خواندنی از فتح «من» در پیادهروی اربعین به قلم نویسنده توانمند، تقی شجاعی به تصویر کشیده شده است. همانطور که از اسم زیبای کتاب هم پیداست، شخصیت اصلی کتاب در کش و قوسهای مختلفی قرار میگیرد و در وانفسای منیّتها و مادیگراییهای نفس، در نهایت حسینی میشود… . نویسنده کتاب که صاحب اثر دفاع مقدس “پیمان رحمان بمان” نیز میباشد، با فضاسازیها و توصیفهای بسیار بدیع و دلنشین، مخاطب را پای داستانها و وقایع، میخکوب میکند.
اما دفتر سوم مجموعه ۳ جلدی روایت برادهها، مجموعه وقایع و داستانهایی است که در سالهای اخیر پیرامون اربعین حسینی رخ داده است. کتاب “این است، آن نیست!” شامل ۲۳ عنوان داستان به قلم نویسندگانی چون تقی شجاعی، رضا عیوضی، وحید نادری، یاسین کیخا، عابدین زارع، محمد امین ناظری و مهرنوش گرجی است. این وقایع و اتفاقات که حاصل سفر خود این نویسندگان و مصاحبه با زائران پیادهروی است، با قلمی هنرمندانه و پردازشی در خور، به رشته تحریر در آمده است.
در قسمتی از دفتر اول این مجموعه می خوانید:
اولبار که گفتم میخواهم سفرنامهای از کربلایی که رفتهام، بنویسم، همه دوستان و آشنایان خوششان آمده بود و تشویقم میکردند؛ یعنی همینطور هندوانه بود که کامیون کامیون میرفت زیر بغلم!
اما تا حرفم را کامل میکردم و میگفتم که این کتاب را میخواهم به بیان طنز بنویسم، خیلیها لب میگزیدند و به فکر فرو میرفتند، اول میگفتند: “جدی؟”
بعد میگفتند: “آخه یه جوریه! میدونی…” و با گفتن این جمله تیر خلاص را میزدند که: “خب، چرا جدیشو نمینویسی؟”.
اینجا بود که هندوانهها میافتادند و فَوقع ما وقع!
اما حقیقت این است که راست میگفتند! طنز نوشتن درمورد یک واقعه مذهبی عظیم -آنهم پیادهروی اربعین- واقعاً یک جوری است! خیلی سخت است سفری شبیه به این را به طنز بکشی درحالی که مواظبی به وادی تمسخر و هتکحرمتها نیفتی.
اما من همیشه برایم جای تأمل بود که چه احادیث و روایات قشنگی درمورد شادی و شوخی داریم در اسلام! یکیاش همین حدیث زیبا از امام صادق (ع) که: «اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ و َالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ»؛ یعنی مؤمن، شوخ و شنگ است و منافق، اخمو و عصبانى!
من خواستم همین را به تصویر بکشم. خواستم مدلی از یک زندگی پویای شادِ دارای معرفت را نشان بدهم.
شادیای که ناشی از شعور و فهم است، و شادیای که برخاسته از توجه و بیداری است، در برابر شادیِ شکلگرفته از مستی و بیخبری، خواب و غفلت… .
هرکسی اردوی جنوب رفته باشد، میفهمد من چه میگویم. هرکسی در هیئتها سینه زده باشد، میفهمد من چه میگویم. هرکسی در بین الحرمین نفس کشیده باشد، میفهمد افسرده کسی است که حسین(ع) را ندارد؛ اشک برای حسین (ع)، نه افسردگی، که حیات روح است. اصلاً اشک برای امامحسین (ع) عزیزمان، خودش یک بسته داروی ضدافسردگی است… .
پیادهروی اربعین هم از همین جنسهاست. ترش و شیرین است، سخت و نرم است، اما زشت و زیبا نه! همهچیزش زیباست. «ما رأیت الا جمیلاً»! زشت ندارد. گریههایش زیباست، خندههایش زیباست، همهچیزش زیباست. ما رأیت الا جمیلا!
“او یافت مرا” روایت من است از پیادهروی اربعین سال۱۳۹۴ با همراهی گروهی از فعالان فرهنگی کشور، اما بهاضافه کمی مزاح و طنز که شاید هرکسی با خواندن این کتاب بخندد، اما من رسماً در جریان این کار اشکام درآمد.
جای اولی که اشکام درآمد، آنجایی بود که باید منِ دانشجوی بیکار، دو میلیون تومان پول نقد جور میکردم و به عنوان وثیقه میگذاشتم در حساب محترم نظاموظیفه تا به من گذرنامه و مجوز خروج از کشور بدهند.
راستی! یعنی ممکن است کسی که قرار است از مملکت فرار کند، به خاطر این دو میلیونی که گذاشته در حساب نظاموظیفه، منصرف شود و برگردد؟ اصلاً بهتر نیست یک همچین آدمی کلاً برود و برنگردد؟ نه خداییش بهتر نیست؟
البته اتفاقات مختلفی در طول این مسیر، از رفتن به کربلا تا برگشتن و چاپ این کتاب از من گریه گرفتند! اما اگر از من بپرسند کدامیک بیشتر اشکات را درآورد، خواهم گفت “وثیقه!” چون تازه ماجرای من سر این وثیقه، بعد از برگشتنم به ایران بالا گرفت. همانجایی که تازه فهمیدم نظام محترم وظیفه، قرار نیست یکی-دوساعته یا حتی یکی-دوروزه پول بهرام و صادق را (که از آنها قرض کرده بودم) پس بدهد. حالا کی جواب این دو نفر را میداد؟ من بهشان قول داده بودم محض برگشتن، پولشان را بدهم! چارهای نبود جز ادا کردن قرض دوستان به وسیله قرض کردن از دوستان دیگر!
از طرفی، خدا بیامرزد پدر کسی را که «کارت بهکارت» را اختراع کرد! اما من در مدت ۸-۹ روزی که قرار بود ۲ میلیون تومان به حسابم برگردد، حداقل ۳۰-۴۰هزار تومن بابت کارمزد کارت بهکارت کردن پول به این و آن، خرج کردم! و اینجا بود که تازه فهمیدم، آن وقتی که با خوشحالی، یکییکی فرمها را پر میکردم و امضا میکردم (اگر نمیکردم چه راهی داشتم؟) خودم اجازه شرعی و حقوقی و اخلاقی (واقعاً؟) دادهام که با پول من در نظام بانکی فعالیت بشود و (سودش برود در جیب… بگذریم)… و میگذریم.
الان شما منتظرید من جای دومی که اشکام درآمد را هم برایتان شرح بدهم؟ همان یکی بس نبود؟ اینقدر بیرحم هستید؟
اما مواظب باشید که همهجای این کتاب، طنز نیست، شاید گاهی هم لازم بوده چیزی گفته شود تا بگریاند. البته شاید… شما باز هم اعتماد نکنید. حتی ممکن است وسط گریهها ناگهان چیزی بخوانید که به خنده بیفتید و برعکس! من چیزی به گردن نمیگیرم، از الآن گفته باشم!
مجموعه “روایت برادهها” به همت مؤسسه اسلامی سالکان تمدن ساز(مواسات) و از طریق انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
علاقمندان میتوانند از راههای زیر، نسبت به خرید این مجموعه اقدام نمایند:
ارسال پیامک: با ارسال عدد ۱ به شماره ۳۰۰۰۶۸۱۹
مراجعه به صفحه مجازی مواسات به آدرس: rb.stii.ir
تماس با تلفن گویای ۰۲۱۲۸۴۲۶۸۱۹
مراجعه به کتاب فروشیهای موسسه نشر شهید کاظمی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰