نامه‌هایی ساده اما عمیق

احمد کریمی

بهمن ماه ۱۳۹۳ بود که نامه امام خامنه ای به جوانان اروپایی و آمریکایی، و رسانه ای شدن آن، ذهن ها را متوجه خود کرد. نگارش نامه – با همه سادگی آن- در دنیایی که چتر باز و گسترده رسانه های استحمار کننده نمود بسیار زیادی دارد، خلاقیت جالب و در خور تأملی بود، و متاسفانه آنطور که باید از طرف داخلی ها درک نشد، کما اینکه نامه رهبر انقلاب نیز مانند نامه امام روح الله(ره) به گورباچف، در روزگاری که از راه خواهد رسید، تاریخی و مورد توجه خواهد شد؛ چه، این نامه مسیر خود را خواهد یافت و تاثیرات خود را در آینده کاملاً نشان خواهد داد…

نامه دوم رهبر انقلاب این روزها رسانه ای شد، و فهماند که این مسیر قرار است ادامه داشته باشد و برای آن، به عنوان یک چالش عمیق برای دنیای غرب، حساب ویژه ای باز شده است. قطعاً و یقیناً نامه های پدرانه و دلسوزانه امام خامنه ای، و نصیحت های مشفقانه ایشان به جوانانی که در عمق مواضع دولت های استحمارگر غربی، مورد اسارت فکری و عقیدتی قرار گرفته اند، اهدافی را دنبال می کند که به سادگیِ موضوعیت ارسال نامه نیست، چه، این روزها که همه چیز آن سیاست بازی و دغلکاری شده، و آنچه اصلاً اهمیت ندارد، جان و مال و فکر و احساسات مردم دنیا است، نامه ای مستقیم از یک مقام بلند پایه دینی و سیاسی به جوانانی که می توانند اصلاً مورد اهمیت هم نباشند، می تواند اثراتی بلند مدت در آینده داشته باشد …

اما اهمیت نامه برای جوانان را باید از نهج البلاغه امیرالمومنین(علیه السلام) فهمید، آنجا که “باب علم شهر رسول الله(صلوات الله علیه)” به جوان عزیز و پاره تنش نامه ای می نویسد و در آن نامه(۳۱ نهج البلاغه) آنچه را برای او از سر آگاهی و دلسوزی و تجربه می پسندد، بازگو می کند:

… من تو را پاره اى از خود، بلکه تمام وجود خود یافتم، چنانکه اگر رنجى به تو رسد به من رسیده، و اگر مرگت رسد مرگ من رسیده، روى این حساب کار تو مرا مانند کار خودم به فکر و چاره اندیشى واداشته، به همین خاطر این نامه را براى تو نوشتم تا براى تو پشتوانه اى باشد خواه من زنده باشم یا مرده…

و در بخشی می فرماید:

… قطعاً دل جوان همانند زمین خالى است، هر بذرى در آن ریخته شود مى پذیرد. بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود، و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزى تو کردم، تا با عزمى جدّى به امورت روى آورى، امورى که اهل تجربه مشقّت تجربه کردن آن را کشیده اند، و تو از زحمت طلب کفایت شده، و از تجربه دوباره آسوده گشته اى، و آنچه ما در صدد تجربه آن بودیم به دست تو رسیده، و قسمتى از آنچه بر ما پوشیده مانده براى تو روشن گردیده است…

نامه رهبر انقلاب را نامه ای پدرانه، به فرزندانی می دانم که هرچند در دام دولت های مستکبر خویش گرفتار آمده اند، اما وظیفه و وجدان الهی این مرد خدا، او را بر آن داشته است که سوای همه عُرف های رایج و گاه اشتباه، خود، دست به نگارش نامه و اندرز و هدایت آنها بزند.

این نامه ها هر چند تا حدودی در قالب نامه های هشدار دهنده مانند نامه امام خمینی (ره) به گورباچف قرار نمی گیرد، اما مردم دنیا در آینده مسلماً نامه و اثرات آن بر جوانان غربی را مورد بررسی قرار خواهند داد، و قطعاً به صداقت امام خامنه ای در این دنیای پر از تزویر و ریا، احسنت خواهند گفت، ان شاءالله …

موضوع دیگری که باید روی آن فکر کنیم و مسلماً بدون اهمیت نیز نیست، رها شدن جوانان غربی توسط دولت های خودشان است. تفکر استعمارگری غرب، او را از داشته های بزرگ خود غافل کرده و جوانان غربی خواه ناخواه به موضوع تجاوزکاری دولت های خویش در گوشه ای دیگر از دنیا، فکر می کنند. حال، میان این جنجال بی سر و ته، و ناتمام، از دنیای اسلام پیام هایی ساده و عمیق و مشفقانه و دوستانه ارسال می شود، و جوان را به عدالتی فکری می خواند و می خواهد که خودش را – نه خودی که آلوده به هرزگی های شهوانیست- در میان مزبله غرب پیدا کند، و با همه وجود از خود، از مردان سیاسی کشورش و از بزرگان خود بپرسد، چرا؟!

نگارنده این اطمینان را دارد، که به خواست خدای بزرگ، این نامه ها بی جواب نخواهد ماند، و از امروز تا آینده ای نه چندان دور، جواب عملی جوانان غربی به نامه باز خواهد گشت، ان شاءالله …