دکتر میرحسینی؛ پاک‌نژادی دیگر در استان

محمدرضا شوق‌الشعراء

  • محمدرضا شوق الشعراء

پزشک جراح ساده زیستی که دنبال «سیاست» و «ریاست» و «تجارت» و در پی ساختن بیمارستان و تعیین نماینده و استاندار نبوده و نیست. پزشک و جراحی که بدون تبلیغات و جنجال و هوچی گری، فقط و فقط به التیام دردها و کاهش رنج انسانها می اندیشد، و برای رضایت خالق و خلق خدا می کوشد، قابل تقدیر و ستایش و تجلیل است.

در مقابل عمل های با ریسک پائینی که بخاطر انواع و اقسام بیمه های تکمیلی و سود جویی بعضی از پزشکان اینک مد شده است، عمل های خطرناک و سختی هم هست که ریسک و زحمت بسیار بالایی دارد، عمل های پر مشقتی که خیلی کم جراحی زیر بار آن می رود.

بیماران بسیاری، دارا و نادار، قلب خود را برای عمل و درمان، اینک بدست جراح متخصص دیار، دکتر سید جلیل میرحسینی می سپارند. دکتری انسان دوست و ایرانی و پایبند به اخلاق و سوگند پزشکی، که وقت و وجود خودش را وقف خدمت بیماران نموده و به بیماران، صرف نظر از نام و نشان و نژاد، توجه خاصی دارد. پزشکی که برای ویزیت و درمان بیمار، وقت زیادی می گذارد. پزشکی که قبل و بعد از عمل، با حوصله، به حرف های بیمار گوش داده و او را در بعد از عمل نیز رها نمی سازد…

زن سی ساله ای که دچار رماتیسم قلبی و بیماری دیابت و از کار افتادگی کلیه بود و هفته ای سه روز بستری و دیالیز می شد، زن نادار و درمانده ای با دو فرزند کوچک، زنی که سه رگ قلبش گرفته بود، قلب بیماری که هیچ جراحی جرات نمی کرد با توجه به وضعیت و شرایط آشفته و خاص بیمار، ریسک عمل را پذیرفته و آن را عمل کند، سرانجام به زیر تیغ جراح برجسته میبدی در یزد رفت؛ و قلبش را بدست جراحی سپرد که جز خدمت به بندگان دردمند خدا کار و «تعهد» دیگری نداشت، و اینک در پس از یک عمل سنگین و سراسر هیجان و استرس، این زن بیمار، این بیمار قلبی و دیابتی و کلیوی، این مادر دردکشیده ای که همه دردهای دنیا را با هم داشت و دارد، چشم انتظار دعاست… در این روزها و شبهای ماه مبارک رمضان، در گوشه ای از دعاها و نجواها و وقتی چیزی از خدا می خواهیم، شفاء و بهبودی این مادر جوان دردکشیده را نیز از خدا بخواهیم.