باز هم قصه پرغصه عروسکشانیهای ناهنجار در کف خیابانهای میبد
ما در این ترافیک پر نور و سرور و شادی، انگار بد جور عذاب میکشم… چند متری به گلزار شهدای فیروزآباد فاصله است و عکس سید جلال(یحیی زاده) همراه با برادر شهیدش، در خط نگاهم با جمعیت رقاص میان خیابان، مماس شده است
- غلامحسین علوی/ علی آباد ما
در ترافیک عروسکشانی زوجی خوشبخت! ماندهام…
شلوغ شلوغ؛ با چندین موتور، راه را بر همه بستهاند و جماعتی، وسط خیابان عریض، میرقصند…
صدای خوانندههای زن و مرد “اونور آبی”، بد جور در هم ممزوج و مخلوط است، و جوانانی که ماندهاند با ساز کدامشان حرکات تند و موزون خود را هماهنگ کنند…
اما در این ترافیک پر نور و سرور و شادی، انگار بد جور عذاب میکشم…
چند متری به گلزار شهدای فیروزآباد فاصله است و عکس سید جلال(یحیی زاده) همراه با برادر شهیدش، در خط نگاهم با جمعیت رقاص میان خیابان، مماس شده است…
نمیدانم؛ نگاه آنها بد جور عذابم میدهد؛ یا جمعیت رقاصی که در ترافیک “قر کمرشان” ماندهام!؟!
یا شاید؛ عروسیهایی که دیگر به جای خانه و تالار، در خیابان برگزار میشوند!!!
سوالها همین طور هجوم میآورند:
حکم رقص مردان برای مردان و زنان، چه حکمی دارد؟
با روند تغییر بافت جمعیتی شهرمان، آیا عروسیهای سالهای دیگر، مثل “عروسیهای کنار زاینده رود” یا “کنار دریای شمال” برگزار میشود؟
“نیروی انتظامی”، نمیخواهد از جهنم شدن جامعه جلوگیری کند؟
“نیروی انتظامی”، وظیفهای ندارد؟
حکم سد معبر، رقصیدن میان خیابان جامعه مسلمین، و …؛ چیست؟
و …
…
راه باز شده است و من، با هزاران فکر جور واجور، به مسیرم ادامه میدهم…
کارناوال بعدی، که در مسیرم سبز میشود، یاد شبهای عملیات میافتم !!! صدای بمب و موشک، نورهای خیره کننده منور، و صدای الله اکبر جوانانی که ناگهانی خاموش میشوند…
اما، اینجا، میان جامعهای که مثلاً امنیت دارد، و در مسیر کارناوال عروسی، گروهی انگار وظیفهاشان گرا گرفتن، و از زمین و هوا، ترقه و فشفشههای آنچنانی را حواله در ودیوار شهر کردن، است…
با مکافاتی، عرق ریزان از ترس، در اوج سر و صدا و …، خودم را نجات میدهم…
…
و اما… امام زمان(عج) کجای این شادیها بود، نمی دانم …
این شبها، کاش این یک ساعت هم بیرون نمیامدم…ای کاش …
مطلب مرتبط: حرمتشکنی آشکار در شب عید مبعث در نزدیکترین نقطه به میدان پلیس میبد!
من اونشب اونجا بودم زیر پل زیر گذر داشتن میرقصیدند یک ماشین نیروی انتتظامی از جلو و یکی از پشت سر اسکورتشان میکرد
تنها کاری که ماشین پلیس عقبی کرد این بود که آژیر کشان راه خود را باز کرد و رفت بعد کاروان به فلکه شهید صدوقی رسید و اونجا مفصل زدن و خوندن و رقصیدندد……….. حالا برید حالشو ببرید
چرا حرف مفت میزنین؟نیروی انتظامی بره چیکار کنه؟اگه یه چیزی بگه و کسی بره شکایت کنه خودش باید جواب بده تنها میتونه شماره پلاک ماشین عروس رو برداره.اونم لازم نیس به شماها بگه.همین شماها خودتون اگه جشن داشته باشین و گشت پلیس بیاد زنگ میزنین ۱۹۷ .همین شماها هستین که منتظرین گشت یه کار اشتباهی انجام بده سوژش کنین.
lpln عزیز …!!!
شما از تمام راهکارهایی که میشه جلوی یه معضل رو گرفت، دقیقا دست میذاری روی اشتباهترین اونها و بعد میگین کل این حرف مفته…
عجب نقطه نظر والایی !!!
گرامی، وقتی مشکلی رو باید حل کنی، باید راه های زیادی رو بسنجی و بهترین رو انتخاب کنی…
به عنوان مثال در این مورد فقط چند تا رو مینویسم:
– همه عروس دوماد ها محضر میروند، چرا نشود که نیروی انتظامی قانون نظم شهر رو به نحوی در همه محضرها برای کسانی که ازدواج در پیش دارند، در این مورد، اطلاع رسانی کند؟
– چرا نشود گلفروشی ها مکانی بشود که در آن بروشوری از طرف نیروی انتظامی به آنها که ماشین گل میزنند داده شود و این مهم فرهنگ سازی بشود؟
– چرا در جمع عروسکشانی برخورد شود؟!؟ وقتی یکی از کارناوال های مختل کننده نظم شهری شناسایی شد و چند روز بعد یک جریمه قابل توجه از طرف پلیس برای خانواده محترم!!! اعمال و این کار رسانه ای شد(جریمه بعد از اتمام حجتها باید باشد) می دانید چقدر میتوان از این معضل جلوگیری کرد؟
و … و ….
لطفا این مهم را به خود بقبولانید: اگر چیزی مشکل دارد، برای مردم زحمتی ایجاد میکند، یا …؛ نباید به نام اینکه یک شب است، نمیشود، فرصتش نیست و …؛ از کنارش گذشت…
این شادی ها برای هر خانواده ای ممکن است یک شب باشد، اما برای مردم یک شهر، “هر شب است”