زیلوهای میبدی، نماد ساده زیستی رهبران انقلاب اسلامی

آیا اینها با هم قابل مقایسه است؟ در آن‌جا زندگى نمایندگان طبقه‌ى پرولتاریا زندگى کاخ کرملینى است؛ اما در این‌جا ما روى زیلو مى‌نشینیم و افتخار هم مى‌کنیم. در این‌جا مسؤولان کشور – آنهایى که بتوانند- همت و افتخارشان این است که خودشان را به زندگى مردم نزدیک کنند

ما میبدی ها وقتی که مراسمات و اجتماعات با حضور رهبر معظم انقلاب را در حسینیه امام خمینی(ره) تماشا می کنیم معمولا توجهمان به نکته ای حاشیه ای جلب می شود و آن زیراندازهای آبی رنگی است که سرتاسر حسینیه را پوشانده است و البته حسینیه امام خمینی این پوشش را از حسینیه جماران به ارث برده است. همه مردم ایران از دیدن این منظره یک لذت می برند و آن این که رهبر و زعیمشان تا به این حد زیستی ساده و بی آلایش دارد و اما ما میبدی ها علاوه بر آن لذت اینکه هنر اصیل میبدی ها زیر قدوم پربرکت نائب حضرت ولی عصر(عج) قرار می گیرد را نیز احساس می کنیم.

تفکر جمارانی و امام حسینی زیرانداز را «زیلو» می پسندد. اندیشه ای که در کاخ های سعدآباد و نیاوران و گلستان هیچ نشانی از آن نبود. زیلو، صرفا یکی از مصنوعات مردمان نجیب میبد نیست بلکه این فرش گونه ی ساده و پربقاء، اکنون تبدیل به نمادی پرمعنا از سادگی و دنیاگریزی امام امت و سند زهد و تقوای ولی امر مسلمین جهان می باشد.

بد نیست خاطره ای از سردار شهید شوشتری که سال گذشته در استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسیدند را در این باره بازخوانی نماییم: “مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: این ها دیگر چیست؟! گفتم: زیلوها را عوض کردیم. فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بی فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم وتوی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن ها نگاه می کردی، می دیدی که نخشان در آمده و ساییده شده اند.”

مقام معظم رهبری با اشاره ای تلویحی به زیلو در این باره می فرمایند: “در این‌جا مردم به مسؤولان عشق مى‌ورزند و رابطه‌شان، رابطه‌ى عاطفى است؛ نه فقط رابطه‌ى رأى دادن. در این‌جا وقتى یکى از مسؤولان کسالتى پیدا کند، همه‌ى مردم کشور دستها را به دعا بلند مى‌کنند که خدا او را شفا دهد؛ مثل این‌که براى بچه‌ى خودشان دعا مى‌کنند! در این‌جا وقتى که مسؤول کشور اشاره مى‌کند، مردم در میدانهاى خطر وارد مى‌شوند و جانشان را فدا مى‌کنند. این حتى به دمکراسیهاى غربى ربطى ندارد، تا چه برسد به نظام دیکتاتورى پرولتاریا! خودشان مى‌گویند یکى از اصول حتمى‌شان دیکتاتورى است؛ یعنى انتخابات بى‌انتخابات! در طول هفتاد و چند سال حکومت شوروى، تا قبل از انتخابات روسیه در این اواخر، یک انتخابات اتفاق نیفتاده بود؛ ولى ما در ظرف بیست‌ویک سال، بیست‌ویک انتخابات داشته‌ایم! آیا اینها با هم قابل مقایسه است؟ در آن‌جا زندگى نمایندگان طبقه‌ى پرولتاریا زندگى کاخ کرملینى است؛ اما در این‌جا ما روى زیلو مى‌نشینیم و افتخار هم مى‌کنیم. در این‌جا مسؤولان کشور – آنهایى که بتوانند- همت و افتخارشان این است که خودشان را به زندگى مردم نزدیک کنند.”(۱۹/۴/۷۹)