نقدی بر دو دلیل فرماندار محترم

سید مصطفی میرمحمدی میبدی

  • سید مصطفی میرمحمدی میبدی

بعد از آن که مقاله «چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم» و پاسخ به نقدهای وارد شده بر آن تحت عنوان مطلب «معضلات متعدد کارخانه‌های کاشی میبد را با مزایای معدود آن تاخت نزنیم» در رسانه‌های شهرستان درج شد و متعاقب مصاحبه مفصل شبکه میبدما با فرماندار سابق میبد، با عنایت خاص جناب آقای حسین فلاح –فرماندار فعلی میبد- فرصتی به دست آمد تا در نشست اصحاب رسانه شهرستان میبد با ایشان که به مناسبت روز روابط عمومی برگزار شد، این مسائل در میان گذاشته شود. ایشان نیز با سعه صدر کامل به مطالب مطرح شده پاسخ مستوفایی دادند و به این خاطر از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنم اما با اجازه ایشان نقدهایی که به سخنان نامبرده وارد می‌دانم را طرح می‌کنم تا انشاءالله به حکم قرآن کریم جدال و اتباع احسن صورت گیرد.

لازم به ذکر است که جان کلام دو مقاله پیشین نگارنده و نیز مصاحبه جناب آقای رجایی، لزوم توقف صنایع خرد و آلاینده در میبد به جهت چربش مطلق معایب این‌گونه صنایع بر مزایای آن در شرایط حاضر است. اما فرماندار فعلی با این نظریه مخالفت دارند و برای این مخالفت خود، دو دلیل عمده را مطرح می‌کنند که مضمون این دو دلیل به این شرح است:

۱٫ اگر ما به صنعتگران اجازه ایجاد کارخانه‌های بیشتر از این را در میبد ندهیم آنها سرمایه خود را به شهرهای دیگر از جمله –اردکان، اشکذر و ابرکوه و…- می‌برند و در آن صورت باز هم دود معضلات این صنعت به چشم شهرستان میبد خواهد رفت. بنابراین اگر قرار بر توقف باشد باید ایجاد صنایع در کل دشت یزد-اردکان متوقف شود.

۲٫ از ناحیه صاحبان صنایع میبد، علاوه بر پرداختهای رسمی (نظیر عوارض و مالیات و…) مبالغ زیادی از قِبَلِ کمکهای خیّری آنان به دولت می‌رسد؛ به گونه‌ای که فرمانداری میبد در حالی که کل اعتباراتش طی ماه‌های اخیر ۳ میلیارد تومان بوده است، از ناحیه کمکهای اخیر صاحبان صنایع دست به خیر، فقط در سه ماه اخیر حدود ۶ میلیارد تومان عاید دولت شده است؛ یعنی دو برابر کل بودجه‌ای که دولت در اختیار فرمانداری میبد گذاشته است.

درباره دلیل نخست ایشان، چند مطلب گفتنی است؛ به این شرح که:

اولا در صورتی که صاحبان ثروت به دلیل منع شدن از سرمایه‌گذاری در صنایع خرد و آلاینده، سرمایه‌شان را به شهرهای مجاور ببرند اگر چه معضل آلودگی محیط زیست احتمالا همچنان برای میبد به قوت خود باقی خواهد ماند، اما سایه دیگر معضلات صنایع خرد و آلاینده میبد از سر این شهرستان رفع خواهد شد. به عنوان مثال فرض کنید سرمایه‌داری بخواهد کارخانه جدید کاشی و سرامیک در میبد تاسیس کند و فرمانداری و نهادهای مسئول در میبد به علت معضلات متعدد این گونه صنایع، این مجوز را به آن سرمایه‌دار ندهند و متعاقب آن این سرمایه‌دار، سرمایه‌اش را به شهر اردکان ببرد. در صورت رویه شدن این ماجرا اگر چه به علت مجاورت میبد با این دو شهر، همچنان معضلات زیست محیطی پابرجا خواهد ماند اما مطمئنا نقش مهمترین معضل این روزهای صنایع کاشی و سرامیک میبد یعنی تبعات ناگوار مهاجرت افسار گسیخته کارگران غیربومی به میبد و سست شدن امنیت و عناصر فرهنگی شهرستان، بسیار کمرنگ خواهد شد.

ضمن آنکه برای سوق یافتن صاحبان ثروت به سمت ایجاد صنایع پاک و پیشرفته و خروج میبد از باتلاق خطرناک «اقتصاد تک‌محصولی» باید ابتدا راه ایجاد صنایع آلاینده در میبد بسته شود؛ چرا که سود سرشار این گونه صنایع هر صاحب ثروتی را وسوسه می‌کند تا پولش را به این وادی بیاورد اما به محض توقف این گونه صنایع اگر چه بخش قابل توجهی از این سرمایه‌ها به نقاط دیگر کشور خواهد رفت اما بخشی از این سرمایه‌ها نیز به سمت صنایع پیشرفته و پاک سوق خواهد یافت؛ اگرچه به نظر می‌رسد با تدبیر به موقع و برنامه‌ریزی صحیح مسئولان شهرستان می‌توان آن فرار سرمایه را هم به حداقل رساند؛ چرا که سرمایه‌داران میبدی نشان داده‌اند که وجه ممیزه آنان با اغلب سرمایه‌داران نقاط دیگر کشور آن است که تعصب و عِرق بسیار بالایی درباره سرمایه‌گذاری در شهر آبا و اجدادی‌شان دارند.
ثانیا اگر سرمایه‌گذار، در شهر اردکان سرمایه‌گذاری کند به لحاظ زیست محیطی شهرستان میبد باز هم متضرر خواهد شد اما اگر همین سرمایه‌گذار، ثروت خود را به سایر نقاط کشور منتقل کند، معضل آلایندگی محیط زیست هم –حداقل برای میبد- دیگر وجود نخواهد داشت. بنابراین الزاما این‌گونه نیست که همه صاحبان سرمایه در صورت عدم صدور مجوز تاسیس صنایع خرد و آلاینده در میبد، روی به سوی یکی دیگر از شهرهای واقع شده در دشت یزد-ادرکان بیاورند.

ثالثا هدف ایده‌آل همه این است که توسعه صنایع آلاینده در میبد متوقف گردد و به جای آن صنایع پاک و مدرن ایجاد شود. به نظر می‌رسد این صحیح نیست که با عدم ریسک‌پذیری و محافظه‌کاری این هدف را کنار بگذاریم و رویه غلط گذشته را تداوم ببخشیم؛ چرا که نقش و توان مدیریتی فرماندار و سایر متولیان دولتی مرتبط با صنعت در این مسئله متجلی و مشخص می‌شود که تا چه اندازه بتوانند علاقمندان به سرمایه‌گذاری را به صنایع غیرآلاینده و تخصص‌محور سوق دهند.

این مسئله زمانی بیشتر خودنمایی می‌کند که توجه کنیم فرماندار محترم در نشست خبری اخیر خود، نشان می‌دهد که از سوق یافتن میبد به سمت صنایع پیشرفته(HighTech) کاملا ناامید است و دلیلی که برای این ناامیدی می‌آورد آن است که کشورهای پیشرفته نظیر آمریکا و چین و ایتالیا این تکنولوژی‌ها را به ما نمی‌دهند. سوال اینجاست که اساسا حرکت ما به سوی صنایع های‌تک به جهت قطع وابستگی به غرب است پس چرا دوباره باید نگاه ما به دست آنان باشد؟ مگر این همه پیشرفتی که ایران در عرصه‌های گوناگون طی سی سال اخیر به خود دید از برکت خودباوری و ایستادن روی پای خود نبود؟ مگر همین نخبگان نتوانستند تکنولوژی غنی‌سازی ۲۰%، لیزر، ساخت انواع و اقسام موشک، پهباد و جنگ‌افزارهای نظامی، ماهواره مخابراتی، نانو، سلولهای بنیادی، سدسازی، سیلوسازی، نیروگاه سازی و… را به دست آورند پس چرا ما هم به مانند غرب به نخبگانمان اعتماد نمی‌کنیم؟ مگر خود آمریکا و چین و اروپا این صنایع پیشرفته را از کشور دیگری گرفتند؟ چرا برای ما سخت است که بخشی از بودجه‌های دولتی و پول‌های خیّری را صرف پژوهش و ایجاد صنایع پیشرفته در میبد کنیم؟

shohadaye-elmi-copy

در این زمینه بد نیست سخنان امام خامنه‌ای در جمع نخبگان جوان که در سال ۸۵ ایراد شد را با هم مرور کنیم: «من در سرنوشت و تاریخ ملتها یک قدری مطالعه میکنم – نه فقط در گذشته، در زمان خود ما هم همین‌طور است – می‌بینم که دو عنصر از مهمترین عناصر تأثیرگذار در پیشرفتهای ملی برای کشورها، عبارت است از: یکی «خطرپذیری» و یکی هم «کار سخت و پیگیر و پشتکار» است. من میخواهم امروز این دو خصوصیت را به شماها توصیه کنم. خطرپذیری؛ نقطه‌ی مقابل آن، ترس است. ترس از چه؟ ترس از عدم موفقیت؛ وارد نشویم که مبادا موفق نشویم؛ حرکت نکنیم که مبادا نرسیم؛ اقدام نکنیم که مبادا مورد قبول قرار نگیرد؛ اقدام نکنیم که مبادا برای ما مشکلات ایجاد کند. اینها همه‌اش نقطه‌ی مقابل خطرپذیری است. یکی از خصوصیات خوب غربیها – که ما خصوصیات بد و خوب، هر دو را در کنار هم می‌بینیم و انکار نمیکنیم – خطرپذیری است. غربیها این خصوصیت مثبت را و به تبع آنها امریکاییها – که فرهنگ اروپاییها را اول‌بار گرفتند – خطرپذیرند. خطرپذیری میتواند جامعه را موفق کند… ترس از اینکه شاید نشود، این خیلی چیز بدی است. گاهی اوقات تصورات انسان، یک آینده‌ای را برای انسان تصویر میکند که بکلی او را مأیوس میکند؛ این به نظر من، یکی از ایرادهاست.»

رابعا بی‌تردید فرماندار میبد حق دارد که از مسئولان استانی به جهت عدم توقف ایجاد صنایع آلاینده جدید در دشت یزد-اردکان گلایه کند. عدم مسئولیت‌پذیری مقامات استانی –چه در دولت فعلی و چه در دولت قبلی- درباره توقف صنایع آلاینده در منطقه مذکور، باعث شده که مسابقه نفس‌گیری برای ایجاد کارخانه‌های آلاینده‌ و آب‌بری چون فولاد، شیشه، کاشی و… ایجاد شود و این سیکل باطل به خاطر نگاه هر یک از این شهرستانها به شهرستان مجاور و نگاه داشتن رتبه شیک اما دکوری سرمایه‌گذاری در رده‌های بالا، ادامه یابد.

درباره دلیل دوم ایشان هم ذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

۱٫ اینکه صاحبان صنایع میبد با کارهای خیّری بخش زیادی از بار هزینه‌های دولتی شهرستان را کم می‌کنند، اصلا دلیل موجهی برای نادیده انگاشتن پیامدهای ناگوار ناشی از توسعه بی‌رویه صنایع خرد و آلاینده در میبد نیست؛ کدام یک از این پول‌ها می‌تواند جبران کننده خون برخی از افرادی باشد که طی سالیان اخیر توسط غیربومی‌ها به قتل رسیدند؟ غرامت خدشه‌دار شدن جدی امنیت میبد چقدر است؟ خسارت ناشی از گسترش فساد و ایدز و … در میبد چه میزان است؟ آیا این پول‌ها قیمت هوای پاک از دست رفته را جبران می‌کند؟ آمار بالای سرطان و سقط جنین در این منطقه را چطور؟ توجه به این نکته ضروری است که این سوالات به هیچ وجه نافی لزوم متشکر بودن ما از کارهای خیر صاحبان صنایع میبد نیست بلکه سخن بر سر این است که با هیچ متر و ترازویی نمی‌توان بین ارقام کمکهای خیّری و هزینه‌های ناشی از توسعه بی‌رویه صنایع تجربه‌محور و آلاینده بالانس برقرار کرد.

۲٫ نگاه مستمر دولت به کمکهای غیررسمی صاحبان سرمایه، می‌تواند منجر به وابستگی او شود و این وابستگی بسیار خطرناک است؛ چرا که بعید نیست دولتمردان محلی در بزنگاههای گوناگونی در دوراهی تامین منافع و مصالح عمومی یا تداوم کمکهای مالی چشمگیر کارخانجات گرفتار شوند و تصمیماتی که مصالح عامه شهرستان را تامین نمی‌کند، اتخاذ کنند. بنابراین به نظر می‌رسد نگاه محدود مادی به کمکهای غیررسمی صنایع در مواجهه با چالش توسعه صنایع آلاینده در میبد، بسیار خطرناک است. به خصوص آنکه متاسفانه بسیاری از مدیران کشور ما در مدیریت خود، صرفا دوران ریاست خود را مدنظر قرار می‌دهند و معمولا نگاههای بلند مدت برای حل مشکلات در میان بسیاری از مدیران ما –فارغ از آنکه در چه دولتی مشغول به خدمت باشند- چندان رسم نیست.

در پایان جا دارد برای چندمین بار تذکر داده شود که سلسله مطالبی که توسط نگارنده درباره آفات توسعه افسارگسیخته صنایع خرد، آلاینده و تجربه‌محور در شهرستان میبد به رشته تحریر درآمده به هیچ وجه من الوجوه به معنای مخالفت مطلق با صنعت در شهرستان میبد نیست؛ چه اینکه معتقدیم صنایع موجود (به شرط عدم ضمیمه کردن خط تولیدهای جدید) باید حفظ شود تا جوانان تازه‌نفسی که وارد بازار کار می‌شوند به موازات بازنشستگی کارگران دیگر، جایی برای اشتغال داشته باشند و ضمن آنکه صنایع تازه‌ای غیر از صنایع آلاینده و آب‌بر بایستی در میبد ایجاد شود. ضمن آنکه مجددا از تمام صاحبان صنعت شهرستان میبد به جهت ایجاد اشتغال، رونق اقتصادی و نیز فعالیتهای خیّری انجام شده، تشکر و قدردانی می‌نماییم.