مطالبی مهم برای آینده مبهم فرهنگ عفاف و حجاب در میبد

میبد، شهری که تا چند سال قبل، شاید یک “مانتویی محجبه” هم نداشت، چه برسد به یک بی‌حجاب!، اما این روزها آنقدر تهاجم فرهنگ بیگانه در قالبهای مختلف بر ذهن‌ها اثر گذاشته است که، شناخت لایه های عوامل تخریب کننده جامعه نیز از دست بسیاری بیرون رفته است

  • احمد کریمی/ حکمت ما

میبد، شهری که تا چند سال قبل، شاید یک “مانتویی محجبه” هم نداشت، چه برسد به یک بی‌حجاب!، اما این روزها آنقدر تهاجم فرهنگ بیگانه در قالبهای مختلف بر ذهن‌ها اثر گذاشته است که، شناخت لایه های عوامل تخریب کننده جامعه نیز از دست بسیاری بیرون رفته است. و میبد شده است فضایی مبهم که چشم بسیاری را به خواه، یا ناخواه بسته است !!!

اصولا جلسات مسئولین و دست‌اندرکاران فرهنگی و عمل کننده در این محور، تبدیل به جلسات طرح دغدغه‌ها و ناراحتی‌ها و عنوان کردن مصداق‌ها شده است و به نتیجه گیری و طرح ایده های موثر برای رفع معضلات که می‌رسد، می‌شود مانند انتهای فیلم های ایرانی یا همان “گاو ۹ من شیر” …

اما سوای از این حرف های تکراری و کلیشه ای که اگر کسی نگوید، انگار نمک غذایش را نکرده است!، می‌رسیم به یک آسیب شناسی جزئی در “میبد ما” برای روشن شدن جبهه‌ای که باید در آن بر علیه شیطان، جهاد کنیم…

محورهایی که در میبد به عنوان گلوگاه‌های اشاعه بی‌حیایی و بی‌عفتی و بی‌حجابی و بی‌غیرتی، شناخته ایم، را دسته بندی کردیم و با نوشتن آنها، از دوستانی که در هر کدام از محورها وظیفه‌ای بر دوش دارند، خواهش می‌کنیم، با آسیب شناسی‌ها، و آسیب‌زدایی‌ها، راه را برای رسیدن مردم و جامعه به سمت اسلام عزیز، هموار کنند.

۱)مهمترین محور در این طرح”آموزش پرورش” است. این سازمان به علت سطح اصطکاکی که با بدنه نسل در حال رشد و تربیت پذیر جامعه دارد، باید هم مهمترین نقطه طرح باشد. حس کنیم بچه‌هایی که در دوران تحصیل(به خصوص ابتدایی) هیچ محور درسی و آموزشی در قالب “حجاب و حیا برای دختران” و “غیرت و چشم‌پاکی برای پسران” نداشته باشد(به صورت اصولی و مدت‌دار و ممتد)، در دبیرستان و دانشگاه چه محصولی می‌خواهد داشته باشد و آیا این انتظار بیجایی نیست که ما به درختی رسیدگی نکنیم، بعد از آن انتظار میوه خوبی هم داشته باشیم!!!؟

دیگر وای به حال آموزش و پرورش شهرستانی در سطح میبد که بخواهد بخش‌نامه‌ها و دستورات خود را از مرکزی به نام تهران بگیرد، که این دیگر فاجعه‌ای بیش نیست. شهری که سطح درگیری‌اش با فساد به جاهایی رسیده است که زبان از گفتنش نیز شرم دارد…

۲)زنان غریبه و خانواده‌های آنها که ساکن در میبد هستند. عمده مشکل ما این است که اصولا کسی با فرهنگی که از کودکی تا سنین بالاتر در شهر خود داشته پا به شهری میگذارد که بهترین پوشش او میشود بدترین حجاب!!! و دغدغه آنها فقط اقتصاد خانواده‌اشان است سوای هرچیز دیگری …

در این محور بزرگترین کوتاهی انجام ندادن کار فرهنگی و اطلاع رسانی نکردن به این افراد برای رعایت قواعد و قوانین شهری مانند میبد و در سطح بعدی نیز برخورد با شکنندگان این حریم است.

۳)دانشجویان غریبه در شهر که سوای از سدها و عوامل بازدارنده شهر خود، با غلظتی بیشتر دست به جنون آزادی می‌زنند. این محور به دست آنهاست که این “درسخوان‌نماها” به آنجا منتسب می‌شوند!

۴)دختران و زنان “الگو بردار” میبدی که انگار کم‌کم شاهد رشد این قضیه بودیم و هستیم. کارگروه های فرهنگی و روحانیت محترم، انگار در این محور می‌توانند بیشتر کار کنند.

۵)مردان و پسرانی که طالب بی‌حجابی نوامیس خود هستند. این ضعیف شدن غیرت در طبقه رجال جامعه ما، شاید از خیلی جاها آب می‌خورد که باید روی آنها کار کرد. ممکن است در محورهای مختلفی کار ممتد و مداوم بطلبد.

۶)وضعیت ادارات و موسسات، متاسفانه با اینکه سال هاست دستور رعایتش صادر شده، اما هنوز به مرحله اجرا نرسیده است…

۷)رشد بی‌اندازه آرایشگاه های زنانه در میبد، که دو تا از آنها مراسم خاص هم برگزار کردند(یا می‌خواستند برگزار کنند که …) آیا هیچ وقت از خود پرسیده ایم این همه “عرضه” برای کدام “تقاضا” انجام میگیرد؟

چرا در هر کوچه و محله چندین و چند خانه، تابلوی آرایشگری بر سر در خود نصب کرده اند؟ و خیابان‌های شهر پر شده است از تبلیغ‌های متنوع “عروس زیبای شهر شوید “!!!!؟؟؟

شاید این همان نتیجه‌ای است که یهود سال‌ها میخواسته به آن برسد، “جامعه زنان !!!”

۸) تابلو ها و ویترین های مغازه‌های پوشاک‌فروشی، لوازم آرایشی و … که گاهی آنقدر عادی می‌شود که سودای برخورد با آنها به ذهن هم خطور نمی‌کند. شاید ارائه کردن این موضوع در شهری مثل تهران، لطیفه‌ای خنده‌آور و دیوانه‌کننده باشد، اما سطح جامعه ما هنوز وظیفه اش برخورد با این معضل نیز هست…

۹)اقلام مصرفی مردم، من جمله لوازم التحریر که البته در میبد هنوز بوی تعفنش مثل شهرهای بزرگ بلند نشده است، اما این هم یکی از محورهایی است که از اکنون باید برایش فکری کرد…

۱۰) رسانه و حواشی آن… شاید فکر کنید، این دیگر چه ربطی به میبد دارد؟ و این مشکل همه‌گیر شده، در حالی که این رسانه برای شهرهای بزرگ عادی شده است، نه برای میبد، و این اطلاع رسانی و آگاهی رسانی به خانواده‌ها را می‌طلبد، از اینکه هر برنامه و هر فیلمی برای فرزندانشان مفید نیست و …

به مهمترین ها می‌رسیم:

۱۱) زنان باحجاب، هم آنها که نمی‌دانند حجاب چیست، و از سر عادت و عرف جامعه پوشیده‌اند و هم آنها که می‌دانند حجاب چیست و به آن عشق می‌ورزند. متاسفانه کار به جایی رسیده است که، مهمترین اهرم مورد استفاده برای امر به معروف و تنظیم نبض سلامت جامعه، تبدیل به بی استفاده ترین اهرم شده است. زنانی که باید آموزش ببیند، که هم نسل با حیایی تربیت کنند، و هم دیگران را به حیا و عفت سوق دهند. زبانهایی که بسته است و به موقع باز نمی‌شوند و …

و …

۱۲) بی حجابی پنهان، که در میبد ما به حد فاجعه رسیده است و شاخ به شاخ شدن با جبهه غرب شیطانی در سطحی که توانسته است حتی باحجاب‌ها را برای خودش بسیج کند…

در میبد ما، هستند بسیار زنانی که میان حجاب و بی‌حجابی راهی یافته اند، تا نه به اُمل بودن !!! متهم شوند و احساس اُمل بودن بهشان دست بدهد، و نه از چشم جامعه “نیمه‌سنتی” بیفتند، یا آبروی خانواده مذهبی‌شان ! را ببرند… زنانی که همراه باد در حرکتند، که وقتی وزش آن کمی تندتر شد به راحتی می‌توانند از تکه پارچه سیاهی که تا دیروز، شنلی بود بر تنشان رها شوند، و مویی که تا دیروز از زیر چادر بیرون بود، از زیر روسری بیرون دهند …

این ها را شاید بتوان به عنوان دغدغه نگریست و با آهی از کنارش گذشت، اما این دلسوزی بی‌فایده، هیچ‌گاه جلوی حرکت تند ما در سراشیبی جاده انحراف را نمی‌گیرد. میبد، امروز نیاز به دلسوز ندارد، نیاز به دست‌های عمل کننده از سر اخلاص و عشق دارد، نیاز به دست‌هایی که،‌ منتظر بودجه و تعریف و نامه‌نگاری و پشتیبانی‌ و … نباشند.

شهرمان را برای خود و آیندگان، از سیاهی‌ها پاک کنیم…

و این مقاله‌ای بود که انگار فقط باید دعا کنم، خوانده شود، عمل کردنش را …