چوب حراج صنایع کاشی و سرامیک میبد بر فرزندان نخبه این مرز و بوم

اگر این روزها به نوجوانان دانش آموز میبدی بگویید دوست دارید در آینده مانند یکی از روسای مولتی میلیاردر کارخانجات میبد شوید یا یک متخصص قلب شاید اکثر آنها رئیس پولدار بودن را به متخصص بودن ترجیح دهند و این بیانگر نضج یک فرهنگ خطرناک در شهرمان است.

  • سید مصطفی میرمحمدی میبدی

اگر این روزها به نوجوانان دانش آموز میبدی بگویید دوست دارید در آینده مانند یکی از روسای مولتی میلیاردر کارخانجات کاشی میبد شوید یا یک متخصص قلب و عروق، شاید اکثر آنها رئیس پولدار بودن را به پزشک متخصص بودن ترجیح دهند و این بیانگر نضج یک فرهنگ خطرناک در شهرمان است.

طی سالهای اخیر با بها دادن های افراطی به صاحبان صنایع کاشی و سرامیک -که جزء صنایع خرد، آلاینده و تجربه محور محسوب می شوند- خیلی از افراد بی یا کم سواد یک شبه میلیاردر شدند و همین امر باعث شد تا خیلی از مردم باهوش و نخبه شهرستان میبد روی به صنعت کاشی و سرامیک بیاورند. برخی به طرف سرمایه گذاری رفتند و برخی دیگر به سوی کارگری در این کارخانجات.

پس از مدتی صنعت کاشی میبد به مدد اقتصاد بیمار کشور، موفق شد سودهای رویایی نصیب سهامداران خود نماید و به همین خاطر کارخانجات کاشی به صورت قارچ گونه  در سر تا سر میبد ایجاد شد و اگر نبود محدودیت جغرافیایی شهرستان میبد، این رشد فله ای خیلی بیشتر از اینها هم بود.

کار به آنجا رسید که دیگر نیروی کار مرد بومی، کفاف کارخانجات را نمی داد و به همین خاطر راه پای بانوان میبدی هم به این کارخانجات باز شد و توالی فساد آن هم از پی اش آمد. اما آن رشد قارچ گونه باز هم نیروی کار کم داشت و به همین خاطر این بار نیروهای غیربومی از سراسر کشور به سوی میبد سرازیر شدند و حتی تغییراتی در ترکیب جمعیتی این شهرستان به همین خاطر ایجاد شد.

با سرازیر شدن مهاجرین غیربومی، روند ناامنی و جرم و جنایت به صورت شگفت انگیزی در میبد افزایش پیدا کرده و چون نهادهای انتظامی و قضایی شهرستان نتوانسته اند خود را همپای توسعه صنعت کاشی در میبد، ارتقاء کمی و کیفی دهند در مقابله با این ناامنی ها دچار ضعف و خلل هستند.

علیرغم ورود بی رویه نیروی کار غیربومی باز هم عطش کارخانجات کاشی و سرامیک میبد به نیروی کار، فروکش نکرد و این بار آموزش و پرورش میبد وارد کارزار شد و با سوق دادن ۶۰ درصد دانش آموزان به سمت رشته های کار و دانش و فنی حرفه ای نیروهای جوان و تازه نفس بسیاری را راهی کارخانه ها کرد و گره بزرگی از کار کارخانه داران مولتی میلیاردر باز کرد. نیروهایی که بیشترشان حداکثر تحصیلاتشان “فوق دیپلم” بود و اغلب با مسائل آموزشی و پژوهشی بیگانه بودند و صرفا مهارتهای بسیار نازلی را جهت کار در کارخانه ها آموخته بودند.

معنای این سیاست آموزش و پرورش این است که تعداد زیادی از دانش آموزانی که قابلیت ورود به عرصه نخبگی و تحصیلات تکمیلی در رشته های نظری دارند را رهسپار کارخانه ها کردند تا میبد بیشتر و بیشتر شبیه یک شهر کارگری و غیرنخبه شود.

با این سیاستها همان معدود دانش آموزانی که وارد رشته های نظری می شوند و مدارک دانشگاهی -اعم از کارشناسی و کارشناسی ارشد- را دریافت می کنند، دو راه بیشتر ندارند؛ یا اینکه از میبد خارج شوند و در شهرهای بزرگ به کار و فعالیت در شرکتها یا ادارات و یا -در خوشبینانه ترین حالت- مراکز دانش بنیان مشغول شوند و یا آنکه در کارخانجات میبد، زیر دست همان نیروهای دیپلم یا فوق دیپلم به کارگری بپردازند. بگذریم از اینکه برخی از کارخانه داران از ترس شاخ شدن نیروهای تحصیل کرده آنان را استخدام نمی کنند و بسیاری از نیروهای نخبه، ناگزیر از پنهان کردن مدرک تحصیلی شان هستند تا در شهرشان بیکار نمانند.

ارمغان تداوم این روند و تبدیل شدن میبد به یک شهر کارگری تمام عیار چیست؟

میبد، هنوز در آمار قبولیهای کنکور در کشور اول است اما نگاهی به کیفیت این قبولیها و فاصله میبد با رقبا نشان می دهد که اگر به روند تاسیس خط تولیدهای نازل و مخربی چون کاشی و سرامیک در این دیار ادامه دهیم، هیچ بعید نیست که در آینده معدل ضریب هوشی میبدی ها به شدت افت کند و آنگاه پرورش نخبگان افتخارآفرین  میبدی در حوزه و دانشگاه  تبدیل به یک آرزو شود. حواسمان باشد که زنگ خطر به صدا درآمده…

پر واضح است که منظور این نوشته این نیست که کل صنایع موجود کاشی و سرامیک میبد را تعطیل کنیم یا آنکه این صنعت دارای هیچ نقطه مثبتی نیست (که البته طی سالیان گذشته متاسفانه صرفا به مزایای توسعه این گونه صنایع پرداخته شده و درباره مضار مهلک آن سکوت اختیار شده است) بلکه مراد آن است که افراط در توسعه صنایع خرد و تجربه محوری چون کاشی و سرامیک و درجا زدنهای مکرر در این گونه صنایع و نرفتن به سمت شناخت و ایجاد صنایع پیشرفته و پاک در میبد، تبعات مصیبت باری برای فرزندان میبد خواهد داشت. تبعاتی که شاید هیچ وقت، فرصت جبران آن فراهم نشود.

راستی فرزند شما ترجیح می دهد یک کارخانه دار مولتی میلیاردر باشد یا یک مجتهد دینی و متخصص قلب و عروق؟!