گواهی می‌دهم آقای یحیی‌زاده دوره نمایندگی‌اش را برای خدا گذاشت

دو سه روز قبل از این سکته مغزی به من مراجعه کرد همان روزهایی بود که یک مشکلی در انتقال آب به یزد ایجاد شد من دیدم یحیی زاده دارد بال بال می زند اما نه برای خودش بلکه برای مردم. کمتر شده بود که من یحیی زاده را آنقدر پریشان خاطر ببینم

  • در مراسم سالگرد درگذشت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید جلال یحیی زاده -نماینده فقید مردم میبد و تفت در مجلس شورای اسلامی- مراسم با شکوهی تحت عنوان “بی قرار خدمت” در سالن اجتماعات کانون شهید رجایی میبد برگزار شد. در این مراسم، آقای دکتر غلامعلی حدادعادل، مشاور عالی امام خامنه ای و رئیس سابق مجلس شورای اسلامی و رئیس کننونی فراکسیون اصولگرایان مجلس، طی سخنانی درباره اوصاف و ویژگی های مرحوم یحیی زاده سخنرانی نمود که نظر به اهمیت این سخنان متن این سخنان به مخاطبان عزیز تقدیم می گردد. قسمت دوم سخنان دکتر حداد عادل درباره مرحوم یحیی زاده را در پیش رو دارید:

اگر یک روزی ما بخواهیم به سایر کشورهای اسلامی زندگی یک نماینده مجلس را در جمهوری اسلامی معرفی کنیم به نظر بنده ما می توانیم فیلمی را از زندگی آقای یحیی زاده بسازیم و بگوییم انقلاب اسلامی، انقلابی بوده که در آن اینجور آدمها آمدند و نماینده مجلس شدند. از یک خانواده ساده. دیگر از اصل و نسب «دوله» و «سلطنه» و «فلان الملک» و اینها خبری نیست و جزء از ما بهتران نبود. از یک شهر کویری از یک خانواده زحمتکش، باهوش، درس خوانده، جدی، درس دینی خوانده، در مبارزات انقلابی شرکت داشته، جبهه رفته، مدیریت کرده در مدارس علمیه، منبر رفته، در خدمت کاروانهای حجاج بوده و بعد مردم به اصرار از او خواستند نماینده شده و به مجلس آمده و شب و روز در خدمت مردم بوده؛ از آن پیرزن روستایی که قدرت راه رفتن نداشته یحیی زاده پای درددل او نشسته و حرف او را و سایر مردم به مقامات کشور منتقل کرده.

او از این دنیا هیچ چیزی برای خودش نخواسته در فکر مال جمع کردن نبوده به مقام خودش ننازیده دچار کبر و غرور نشده هر کاری کرده برای خدا کرده. روزی که وارد مجلس شده با روزی که دوره اش در مجلس تمام شده ثروتش فرقی نکرده است. یک وقتی حضرت آقا در دوره هفتم به ما نمایندگان فرمودند شما بیایید با خدای خودتان عهد کنید در این دوره چهار ساله نمایندگی این قطعه از عمرتان را برای خدا کنار بگذارید و دنبال افزایش ثروت و مکنت و شهرت نباشید و این چهار سال را تقدیم خدا و وقف اسلام و انقلاب کنید؛ بنده گواهی می دهم آقای یحیی زاده را اینچنین دیدم و جز این در او ندیدم. یعنی من هیچوقت ندیدیم موضعی بگیرد و حرفی بزند که از آن این مطلب استشمام شود که یحیی زاده به فکر خودش است نه به فکر مکتبش نه به فکر اسلام نه به فکر قرآن نه به فکر ایران نه به فکر انقلاب نه به فکر مردم. نه! هر چی می گفت در این مسیر بود. «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین».

نمازش عبادتش زندگی اش مرگش در مسیر خدایی بود و باید در حق او دعا کنیم «سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا». خیلی زود از دست ما رفت. پرپر شد. سابقه بیماری که ما خبر داشته باشیم نداشت چون تا آن روزهای آخر در مجلس فعال بود. دو سه روز قبل از این سکته مغزی که عارضش شد چند بار به من مراجعه کرد همان روزهایی بود که در اثر کم آبی و بی آبی در اصفهان یک مشکلی در انتقال آب به یزد ایجاد شد من دیدم یحیی زاده دارد بال بال می زند اما نه برای خودش بلکه برای مردم. کمتر شده بود که من یحیی زاده را آنقدر پریشان خاطر ببینم تا اینکه او گرفتار سکته مغزی شد و ما صبح اول وقت مطلع شدیم. دیگر هرکس هرچیزی به ذهنش می رسید انجام داد اما «و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا». مقدر این بود که او به دیدار محبوب و معشوق خودش برسد چندین بار که به بیمارستان رفتم همسر و فرزندان عزیز او را بالای سرش می دیدم و متحیر می ماندم که چه بگویم و چه کار می توانم بکنم با این دوست عزیز که هر روز من را از دیدار خودش شاد می کرد.