وقتی تنها آرزوی پدر و مادرها، عروس و داماد کردن فرزندانشان می‌شود!

یادداشت دوم حجت الاسلام والمسلمین محمد زارعشاهی معاون پژوهش حوزه علمیه میبد و کارشناس امور خانواده جهت بازتاب در ماهنامه حائر و سایت میبدما:

نقطه آغازین انجام هر کاری داشتن هدف و انگیزه واضح و روشن است. افراد موفق، هدف و چشم انداز روشنی در زندگی دارند و مردم عادی فقط مشغول هستند.
مهمترین اصل در ازدواج، اصل هدفمندی و داشتن انگیزه محکم برای شروع زندگی است. قریب به اتفاق مردم ازدواج می کنند، عده ای با یک هدف و یک چرایی محکم و عده ای فقط می خواهند به ازدواج و تشکیل خانواده برسند، هر دو ازدواج می کنند در حالی که میان این دو تفاوت زیادی وجود دارد.
دختر و پسر گرامی، قرار نیست شما به هر قیمتی ازدواج کنید؛ برخی از پدر و مادرها فکر می کنند باید هر طور شده پسران و دختران خود را عروس و داماد کنند.
در آموزه های دینی به ما آگاهی داده اند که همنشین خوب بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از همنشین بد است و چه همنشینی مهمتر از همسر در زندگی است؟
همیشه یادمان باشد اگر انسان ازدواج نکند، یک مشکل دارد و اگر ازدواج ناموفقی داشته باشد، مشکلات بسیاری خواهد داشت؛ پس نباید به هر قیمتی ازدواج کرد، بلکه باید برای این امر مهم، یک چرایی و هدف مهم داشته باشیم.
فرایند ازدواج در برخی از خانواده ها بسیار معیوب انجام می شود. عجله در ازدواج از رایجترین و شایع ترین آنهاست، مانند ازدواج هایی که از صفر تا صد آن یک یا دو روز بیشتر طول نمی کشند. بارها این جمله را از خانواده هایی که ناسازگاری دارند شنیده ام که می گویند؛ ما اصلا نفهمیدیم چگونه این ازدواج سر گرفت! و یک روزه همه چیز جور شد و ازدواج کردیم.
سوال می کنیم که چگونه این ازدواج شکل گرفت؟ می گویند؛ خیلی اصرار کردند و ما خجالت کشیدیم جواب رد بدهیم و یا واسطه فرستادند و یا زیاد تماس گرفتند و خواستند هر چه زودتر جوابشان را بدهیم!
در جواب این خانواده ها باید بگویم؛ اگر شما یک ماشین ۲۰۰ میلیونی داشته باشید و من صبح و ظهر و شب درِ خانه شما را بزنم و بخواهم ماشین شما را ۱۰ میلیون تومان بخرم، آیا شما ماشینتان را به من می دهید؟! جوابشان مطمئناً منفی است؛ پس چطور شما راضی می شوید سرنوشت دخترتان را به این سادگی و به این ارزانی و بدون تحقیق و پیگیری به دست دیگران بدهید؟! به نظرم این خانواده ها از آن دست خانواده هایی هستند که فقط می خواهند فرزندشان ازدواج کنند و هدف ازدواج را نمی دانند.
کم نیستند خانواده هایی که حتی دختران خود را در سنین پایین عروس می کنند و با دستان خود، غنچه های خود را از شاخه بریده و پر پر می کنند؛ فکر نکنید انشاء می نویسم، اینها واقعیت های تلخ شهر ماست؛ براستی انگیزه و هدف پدر و مادری که دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله خود را به ازدواج مردی با دو برابر سنش در می آورد، چیست؟ چرا اینقدر عجله می کنند؟ هیچ وقت از خودشان پرسیده اند که چرا و برای چه دخترم ازدواج می کند؟! آیا این دختر قدرت فکر و تعقل در مورد امر مهمی چون ازدواج را دارد؟ به جرات می توانم بگویم که این دختر از ازدواج چیزی جز لباس سفیدش را نمی شناسد و نمی فهمد.
توجه داشته باشیم که هر کس یک هدف و چرایی محکم برای تشکیل خانواده داشته باشد، همیشه قادر خواهد بود در چگونگی انجام آن موفق باشد و برای رسیدن به آن هدف، با هر شرایطی نیز می سازد.
برخی برای ازدواج هدف و انگیزه دارند، ولی این انگیزه ها محکم نیستند و به اصطلاح دوام ندارند که در این صورت حتما زندگی‌شان به ناگواری خواهد رسید. یعنی اگر این انگیزه وجود نداشت هیچ وقت این ازدواج شکل نمی گرفت ولی آنچه که باعث تشوق ما برای ازدواج با این شخص شده آن انگیزه منفی است، به عبارت دیگر من از درون متقاعد نیستم که با این دختر یا پسر ازدواج کنم ولی وقتی ثروت یا زیبایی و خوش تیپی او را می بینم این شخص را انتخاب می کنم در اینجا فقط به چند انگیزه منفی برای ازدواج اشاره می کنم که بسیار هم شایع هستند، : ثروت؛ زیبایی؛ فراراز بدبختی های زندگی؛ رسیدن به شهرت و مقام؛ مهاجرت؛ بهبود بیماری؛ سر به راه شدن فرزند؛ ترحم؛ دسترسی به آزادی های کاذب و طمع و سودجویی .
حال باید به موضوع مهمی چون تعریف هدف بپردازیم:
چه قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، خداوند جهان آفرینش را برای انسان آفرید و انسان را برای هدف ارزشمندی به نام بندگی خودش آفرید . تمام دستورات خدا نیز برای این است که انسان در مسیر رشد و موفقیت و بندگی قرار بگیرد و ازدواج نیز یک امر الهی است که ما را در بهتر بندگی کردن خداوند یاری می کند؛ وقتی رسول خدا(ص) به امام علی(ع) می فرمایند که فاطمه(س) چگونه همسری است؟ امام پاسخ می دهند که؛ بهترین یاور برای بندگی است و این نشان می دهد که ازدواج از نگاه دین انتخاب یک یار مناسب برای پیمودن مسیر رشد و کمال است و علت اصلی ازدواج ما نیز باید همین باشد، تا بتوانیم با مشکلات زندگی بسازیم و به هدف والایی چون بندگی خدا نائل شویم.
زندگی مثل کوهنوردی می ماند که باید درآن به قله برسیم، حال می توانیم به تنهایی از این مسیر بالا برویم و هم می توانیم به همراهی یک یار مناسب که ما را حمایت می کند، این مسیر را برویم، و قطعاً پیمودن این مسیر به صورت دو نفره بسیار بهتر از تنها بالا رفتن است.
دو نفری به قله صعود کردن خستگی و رنج ما را کم می کند و در نتیجه لذت و شادابی بیشتری نیز از پیمودن این مسیر نصیب ما می شود. ازدواج خستگی و رنج مسیر بندگی را کم می کند و با نشاط و شادی بالاتری این مسیر را طی می کنیم. از امتیازات کوهنوردی دو نفره این است که به هم کمک می کنیم، دلگرمی و انگیزه به هم می دهیم، هم را تشویق می کنیم، عیب های هم را به همدیگر گوشزد می کنیم و از همه مهمتر احساس امنیت در کنار هم می کنیم.
تمام این امتیازات در ازدواج نیز هست، ما یار مناسبی می خواهیم که مسیر رشد و کمال و بندگی را با دلگرمی، انگیزه، سلامت، امنیت و سرعت بیشتری بپیماییم. در این صورت به هر آنچه از ثروت و زیبایی و آرامش که بخواهیم نیز می توانیم در سایه همین همراهی و همسری برسیم.

 

یادداشت اول