فرق رای مجلس به وزرای نفت دولت نهم ویازدهم

سخنرانی آ.احمدی نژاد در سال ۸۶ : …باز برای اینکه ببینید چه اتفاقهایی می افند من یک مورد به شما بگویم. من چهار تا اسم داشتم بعد از اینکه سه چهار تا آدم برای وزارت نفت معرفی کردیم و رد کردند، آنجا جایی بود که من به مردم قول داده بودم که می خواهم آنجا […]

سخنرانی آ.احمدی نژاد در سال ۸۶ :

…باز برای اینکه
ببینید چه اتفاقهایی می افند من یک مورد به شما بگویم. من چهار تا اسم داشتم بعد از
اینکه سه چهار تا آدم برای وزارت نفت معرفی کردیم و رد کردند، آنجا جایی بود که من
به مردم قول داده بودم که می خواهم آنجا را مبنایی اصلاح کنم و هنوز هم دنبالش هستم
و این را رها نکرده ام. ولی نمی توانم هفته ای ۲۰ ساعت برای آنجا وقت بگذارم. اگر
می توانستم حتماً این کار را می کردم و حالا هم ترتیباتی دادیم که ان شاء الله بشود
آن اصلاحات سرعت پیدا بکند. خب معرفی کردیم.

کسی که الان معاون اجرایی است ،
بنا بود برود تمام شبکه های آنجا را به هم بریزد. روزی که معرفی شد یک کاغذ دست
نویس بدون امضا درست کردند ، یک شبکه ای کشیدند، یک سری اسم آدمها را نوشتند و بعد
اسم این معاون ما را هم نوشتند که رئیس باند مافیای نفت است، بعد رفت رأی نیاورد.
دومی و سومی هم همین طور.

به من گفتند که اگر این چهارمی را هم بیندازند چه
کار می کنید. خیلیی سخت می شود. من گفتم شما نگران نباشید. من شانزده تا اسم دارم،
هر کدام را بیندازند یکی دیگر خواهم داد. ولی بالاخره آدم مجبور می شود مرتباً
دایره را یک جوری ببرد که کار نخوابد. برای چهارمین نفری که می خواستیم برای نفت
بدهیم چهار تا اسم داشتم.

با آنها صحبت کردم از جمله این وزیر نفت فعلی.
گروهی از دوستانمان در مجلس آمدند که آقا وزیر نفت را چکار می خواهی بکنی. من با
یکی از این چهار نفر صحبت کرده بودم که یک آدم رزمنده، جانباز، دکترای نفت بالاخره
حزب اللهی و طرفدار عدالت است و نسبتاً در این زمینه ها از بقیه قوی تر بود. من با
او صحبت کردم که آقا من می خواهم تو را معرفی کنم، برنامه ات را تهیه کن. این
چارچوب برو با ادبیات خودت بنویس . یک دفعه چند تا از این دوستان آمدند و جلسه ای
اضطراری گذاشتند که چه کسی را می خواهی معرفی کنی؟ گفتم این، گفتند تو از این چهار
تا، نفر دومی را معرفی کن. یک ساعت با من چانه زدند، مقاومت کردم . گفتم نه من با
این آقا صحبت کردم و نمی توانم حیثیتش را تخریب بکنم. این هم رفته، جلسه گذاشته،
بحث کرده، آدم دیده و مرتباً اصرار اصرار در اثبات نفر دوم که این خیلی قوی تر و
بهتر است که در بعضی جهاتش هم درست بود. اصرار اصرار و من هم انکار و بالاخره بعد
از یک ساعت رفتند.

من دوباره نشستم پیش خودم جمع بندی کردم که حالا اینها
آمدند، برای من که چهار نفر خیلی فرقی نمی کرد حالا اگر بخواهیم این نفر را بدهیم،
دوباره رأی ندهند که این خوب نیست. بالاخره وزارتخانه آسیب می بیند. با رئیس محترم
مجلس تماس گرفتم و گفتم که آقا من نظر شما را پذیرفتم. همین کسی که این دوستان
اصرار دارند ما همان را به مجلس معرفی می کنیم. آن آقا را دعوت کردم گفتم آقا می
خواهم تو را معرفی کنم، گفت من نمی پذیرم . من نمی توانم با این گروهها کار کنم.
گفتم آقا مسئله مهم است، نفت است و…. حالا این هم یک بچه رزمنده و دلسوز برای
کشور و توانمند. بالاخره ما اصرار کردیم گفت من می روم پیش آیت الله بهجت استخاره
می کنم. رفت استخاره کرد خوب نیامد. ما به آن آقایان گفتیم، گفتند نه ما غیر از این
نمی پذیریم . دوباره ما ایشان را خواستیم. گفتیم آقا شرایط عوض شده برو دوباره
استخاره کن. رفت استخاره کرد، آیت الله بهجت نمی دانست موضوع چیست. گفت من تحت فشار
هستم یک کاری را باید بپذیرم . ایشان گفته بود برو بله را بگو، اما این کار را به
تو نخواهند داد. ایشان آمد همین را به من گفت که من رفته ام ایشان گفته تو برو و
بگو بله اما کار را به تو نمی دهند. گفتم بسیار خوب دیگر از من و تو تکلیف
ساقط.

من ایشان را معرفی کردم ساعت بعد یکی از همان شش نفری که اصرار می کرد
که این آقا را باید معرفی کنی زنگ زد. گفت آقای احمدی نژاد پس بگیرد. گفتم چه چیزی
را پس بگیرید . گفت این آدمی که معرفی کردی اصلاً فاسد است. گفتم عجب! شما دیروز یا
پریروز اینجا به من اصرار می کردید که این را بگذار. شما از کجا فهمیدید ایشان فاسد
است. سی سال است که من ایشان را می شناسم و زندگی اش را می دانم . بله، بحمدالله
وضع مالی اش خوب است، اما از آن آدمهایی است که اگر الان تکلیف بشود اگر در همین
جلسه باشد، به او بگوید برو افریقای جنوبی زندگی کن، دیگر نمی رود خانه وسایلش را
جمع کند، از همین جا به فرودگاه می رود. فشار، گفتم من پس نمی گیرم. گفت پس نگیری
ما نمی گذاریم این وزیر بشود.
رفتند یک مشت کاغذ و… که برای هر کسی می شود از
این کاغذها درست کرد. یک کسی یک چیزی می نویسد، نفر دوم یک چیز دیگر می نویسد یا یک
کپی می گیرند یک شماره روی آن می زنند، یکی دیگر یک یادداشت روی آن می گذارد و یک
دفعه پنج صفحه پرونده می شود. پرونده درست کردند خدمت آقا بردند و فشار سنگین که
آقا اگر این بیاید ما رأی نمی دهیم. آقا به من پیغام دادند که ایشان را پس بگیرید.
من خدمت ایشان رفتم و گفتم شما که خودتان ایشان را می شناسید. از ۳۰ سال ۲۵ سال آن
موقع اینها یاران شما بودند. ایشان گفتند بله من می شناسم. اما با این فضایی که
درست کردند یا رأی نمی دهند یا رأی ضعیف می دهند، بعداً نمی گذارند دیگر کار کند.
ما به مجلس رفتیم ایشان هم آنجا بود و همان روزی بود که باید رأی اعتماد می گرفت.
بحثها شروع شده بود. آقای فولادگر و آقای کامران شاید یادشان باشد. من برای همین
قضیه ای که خدمت آقا رفتم دیر به مجلس رفتم. رفتیم آنجا به ایشان گفتیم آقا برو
کنار. همان جا در یک ثانیه نوشت که من خودم تشخیص دادم که باید کنار
بروم.

برای اینکه فشار به دولت نیاید نوشت من خودم به تشخیص خودم کنار می
روم. حالا تا اینجا خیلی چیز عادی ای نیست. شیرین قضیه بعد ظهر آن روز است، همان
آقایی که آمده بود اصرار کرده بود این را بگذار، بعد به من تلفن زد سعی کن که این
را بردار، به همین دوست ما نامه داده که آقای فلانی ما شما را می شناسیم، شما خیلی
آدم خوبی هستید، شما باید به کمک احمدی نژاد بروی و اگر نروی روز قیامت نمی توانی
جواب بدهی، الله اکبر.

آن وقت همین آقا همیشه مصاحبه می کند که دولت
ناکارآمد است و کارشناسی نمی کند. اگر کارشناسی این است که شما می گویید، با این
نمی شود یک دکه روزنامه فروشی را اداره کرد چه برسد به یک کشور. چطور می شود با آن
کشور ایران را با آن عظمت اداره کرد؟ حالا ته قضیه چیست؟ ته قضیه را برایتان بگویم.
اینها دیگر اخبار و اطلاعاتی است که ما از جلسات آقایان می شنویم. گفتند فلانی با
احمدی نژاد خیلی هماهنگ است. این جرم این آقا شده. اینها را من مثال زدم برای اینکه
بدانید. عزیزان من! اجرای عدالت چه در توزیع مناصب و چه در تصمیم گیریها کار سختی
است. نمی خواهم بگویم نشدنی است. ما به اندازه توان خودمان باید در این مسیر برویم
و جانمان را هم روی. این گذاشته ایم و بدانید به فضل الهی من یکی کوتاه بیا نیستم.
باید محکم باشیم، خودمان را بسازیم و حوادث را ریشه یابی کنیم. چرا این آقا این حرف
را دارد می زند؟ چرا حرفهای متناقض می زند؟