اهانت آشکار کارگردان مسئله دار به مردم دارالعباده در جشنواره فجر

یزد همان جایی است که وقتی چندین سال پیش در حین برگزاری اختتامیه‏ی جشنواره‏ی سینماحقیقت، یکی از بازیگران زن مشهور همین «علی زمانی عصمتی» را در هفده سالگی روی سن و در حال اهدای جایزه‏اش بوسید، آشوبی برپا شد و تا چند روز اوضاع شهر آشفته بود.

دیروز «رضا عطاران» در نشست خبری فیلم «طبقه حساس» در برج میلاد جمله‏ی جالبی گفت که حکایت آن شبیه همین فیلم «شیفتگی» است. «رضا عطاران» گفت برای اینکه مردم بخندند، حتی حاضرم شلوارم را هم پایین بکشم. حالا به نظر می‏رسد برخی کارگردانان برای آنکه از جشنواره‏های خارجی جایره بگیرند، حاضرند شلوار از تن کودک ایرانی روی پروه دربیاورند و دور حوض یک خانه‏ی قمرخانم بچرخانند. حاضرند سوژه‏ی فیلم را تجاوز به کودکان استثنایی قرار دهند، حاضرند انواع و اقسام آدم‏های اگزوتیک از جمله زن مردنما را به تصویر بکشند، حاضرند برای یک گوشه‏ی چشم موآبی‏ها، در یک دروغ تاریخی نشان دهند که در شهر مذهبی یزد، یک سرباز کلانتری به قدری عاشق صدای یک خواننده‏ی زن غیرمجاز به نام غوغاست که از کلانتری برای او خبرچینی می‏کند. و آنها که شهر مذهبی یزد را می‏شناسند، فقط می‏توانند عمق دروغ این کارگردان را متوجه شوند.

 یزد همان جایی است که وقتی چندین سال پیش در حین برگزاری اختتامیه‏ی جشنواره‏ی سینماحقیقت، یکی از بازیگران زن مشهور همین «علی زمانی عصمتی» را در هفده سالگی روی سن و در حال اهدای جایزه‏اش بوسید، آشوبی برپا شد و تا چند روز اوضاع شهر آشفته بود. اما چه می‏شود کرد که «عصمتی» یزد را آنگونه که جشنواره‏ها و سفارت‏ها دوست دارند، می‏پسندد.

 «شیفتگی» اما به جز اینکه به موضوعی تهوع آور می‏پردازد، هیچ نکته‏ی قابل ذکری ندارد. فیلم به قدری آشفته است که نیمی از حاضرین در سالن، نتوانستند آن را تحمل کنند و سالن را ترک کردند. شاید بهتر بود نام فیلم به جای «شیفتگی»، آشفتگی یا شاید هم شفتگی می‏شد

 به هر حال، «علی زمانی عصمتی» بهتر است در کنار کاسبی با مضامین حساس در جشنواره‏های خارجی و ساخت فیلم سفارتی، فیلمسازی را هم گاهی اوقات تمرین کند. هر چند تمرین شرافت برای بعضی فیلمسازن واجب‏تر از هر چیزی است…