ملکیان و استفاده از سلاح زنگ زده

حجت الاسلام حاج قاسم روانبخش

این روزها جریان تجدد برای مقابله با اندیشه ناب اسلامی باز با همان سلاح زنگ زده ترور شخصیت، فرد دیگری به نام ملکیان را وارد این کارزار کرده است. این شخص که سال هاست به اردوگاه غرب باوران پیوسته و نتوانسته است برای خودش شهرت و جایگاهی کسب کند در دوران پیری به فکر حمله به علامه مصباح افتاده است تا شاید سوژه ای برای رسانه های معاند شود و تصاویرش بر تارک روزی نامه ها و سایت هایشان بدرخشد! غافل از آن که در این مصاف، بزرگ تر از ایشان نیز مانند احسان طبری، عبدالکریم سروش، مجتهد شبستری و … به جایی نرسیدند و امروز برخی از آن ها در پناه شیطان بزرگ روزگار سختی می گذرانند. بی تردید استفاده از سلاح زنگ زده یک خودکشی سیاسی است و ممکن است به جای زخمی کردن طرف مقابل، خودش نابود شود.
البته برخی اظهارات این فرد درباره علامه مصباح تکرار همان حرف های اصحاب فضای مجازی است ولی در عین حال حاوی دو نکته جدید بود که ظاهرا قرار است از این به بعد دستمایه تریبون های جریان سیاسی خاص در فضای رسانه ای شود. یکی از آن ها غرب ستیزی علامه مصباح بود که ایشان توصیه به غرب شناسی برای غرب ستیزی می کند و دیگری این که ایشان انتقادپذیر نیست و نقد افکارش را بر نمی تابد!
در پاسخ به ایشان به اختصار عرض می کنیم:
۱٫ بر هر محقق منصفی روشن است که فرهنگ غرب بر لیبرالیزم،‌ سکولاریسم،‌ اومانیزم استوار است که بر طبق آن ها با اساس دین به مبارزه برخاسته تا مرز انسان خدایی پیش رفته اند! و پر واضح است که برای مقابله با چنین تفکر خطرناکی ابتدا باید آن را شناخت و سپس با آن به مقابله پرداخت و این یک سند افتخار است. البته میان یک عالم دینی با عاشق شهرت و عنوان همین تفاوت کافی است که یکی غرب را بخواند تا حرف جدیدی بزند و با دادن پز روشنفکرمآبانه برای خود شهرتی دست و پا کند و دیگری مانند علامه شهید مطهری و علامه مصباح غرب را بخوانند تا آن را بشناسند و بعد از شناخت نقد کنند تا سرمایه های کشور یعنی جوانان ما در دام مغالطه های غربی گرفتار نشوند. در همین راستا جمعی از شاگردان علامه مصباح مدتی رنج غربت را تحمل کردند و مدارج علمی خود را از دانشگاه های امریکا و کانادا گرفتند تا غرب را از سرچشمه بشناسند نه از ترجمه های دست چندمی که چه بسا با انگیزه های خاصی به فارسی برگردان شده است.
۲٫ در باب انتقاد ناپذیری علامه مصباح اشاره به این نکته کافی است که حوزه علمیه جای نقد و انتقاد است نه جای پذیرش کورکورانه؛ ‌به همین دلیل استاد مصباح با همه احترامی که برای علامه طباطبایی قائلند به نقد آراء و اندیشه های استادشان و کتاب با ارزش نهایه الحکمه پرداختند و به صورت کتابی به نام تعلیقه ای بر نهایه الحکمه به چاپ رسید و به عنوان کتاب سال حوزه معرفی شد. مجددا شاگرد برجسته ایشان استاد فرزانه آیت الله فیاضی آراء استاد خودش علامه مصباح را مورد نقد و ارزیابی قرار داد و به صورت تعلیقه ای بر تعلیقه استاد مصباح به چاپ رسید. ولی همین روشنفکری که علامه مصباح را به عدم تحمل سخن دیگران متهم می کند،‌وقتی جزوه ای از او توسط استاد فیاضی مورد نقد قرار گرفت عصبانی شد و برای همیشه از قم و موسسه رفت!