سفیرِ امام…

یادداشت: حجت الاسلام مصطفی زارعی/ نماینده ولی فقیه در سپاه ناحیه میبد

روزگار درس های عجیبی دارد، و تاریخ برای آنها که چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن دارند، معلم خوبی نیز بوده است، هر چند این معلم عجیب هیچ گاه برای مردم جدی تلقی نشده است.

با نگاهی به نهضت خونین عاشورا و تنها ماندن امام مظلوم در بیابان تنهایی و بی کسی، سوال مهمی پیش می آید که چه عاملی باعث دور ماندن مردم از ولی خدا شد و چه بسا، دور ماندنی که آنها را در مقابل امام نیز به صحنه آورد؟! و سوالی مهمتر اینکه چه کنیم تجربه تلخی که تاریخ در ویترین عبرت‌آموز خود برای ما به یادگار گذاشته است، دست و پاگیر خودمان نشود؟

مردمی که اشک می ریختند و امامی را فرا می خواندند، سر بزنگاه کم آوردند و دچار محافظه کاری شدند و این قصه تلخ می تواند در تکرار مکررات زندگی بشر باز هم رخ دهد…

با نگاهی به مردم جامعه‌ی حسین(ع) دو خصوصیت بد را به وضوح می توان دید؛ عجب و وابستگی به تعلقات دنیوی …

امام با ۱۸ هزار درخواست به سمت کوفه می رود اما ابن زیاد از طرف یزید، خواصشان را با ۳۰ هزار دینار و عوامشان را با گونی جو خرید، و این شد که سفیر حسین(ع) را سر بریده ای بر سردر دارالعماره حاصل شد، خواصی که دچار عجب شدند و عوامی که تعلقات دنیوی دست و پایشان را در بند کرد.

اما امت خمینی کبیر(ره) ۳۸ سال پای ولایت مانده و همه سختی های این راه پر فراز و نشیب را تحمل کرده است؛ و هر چند امام زمان ما در پس پرده غیبت است؛ اما سفیر او در میان ما، حضور دارد و مردم را به راهش می خواند…

این راه در همه جبهه های گشوده شده، به طرف، و از طرف دشمن، نیاز به محسن حججی هایی دارد که فدای دین خدا و ولایت شوند؛ و دهه چهارم انقلاب از این افراد نه تنها خالی نیست، که با تعدد بیشتری نسبت به دهه های قبل قابل مشاهده است …