گلایه مجروحان حادثه تروریستی سامرا از عوامل بیمارستان تهران/ با مجوز سازمان حج به عراق رفتیم

متاسفانه بعضی از مسئولین و افراد ناآگاه و بی اطلاع بارها گفته اند که ما فاقد مجوز بوده ایم و به صورت شخصی به عراق مسافرت کرده ایم. این مسئله را تکذیب می کنم. ما با مجوز سازمان حج و زیارت و پس از کسب تمامی مجوزهای لازم به عراق مسافرت کردیم.

یکی از مجروحان حادثه تروریستی سامرا که منجر به شهادت دو تن از شهروندان میبدی شد در گفتگویی اظهار داشت: در بیمارستان کاظمین اصلا از بهداشت خبری نبود اما هرچه بود باز از بیمارستان تهران خودمان بهتر بود، حداقل به ماها رسیدگی می کردند با وجودی اینکه هیچ کدام از ما نمی توانستیم عربی صحبت کنیم و حرف خود را بیان کنیم.

به گزارش میبد خبر، آقای برجسته فیزیوتراپ بیمارستان امام جعفرصادق(ع) شهرستان میبد و از مصدومان حادثه تروریستی سامرا در مورد چگونگی وقوع این حادثه به خبرنگار میبدخبر گفت: ما با ۳دستگاه ون که هرکدام حدود ۲۷ نفر ظرفیت داشت به منطقه سامرا رفتیم در راه بازگشت از سامرا قصد زیارت امامزاده سیدمحمد را داشتیم.

مجروحان میبدی حادثه تروریستی سامرا (4)

در منطقه ای که بین دو ایستگاه بازرسی قرار داشت مورد حمله تروریست های تکفیری قرار گرفتیم. از سمت چپ ماشین ها به سمت زائران ایران شلیک شد. به ماشین اول ۲ یا ۳ گلوله برخورد کرد که سریع از مهلکه فرار کرد. متاسفانه بر اثر برخورد گلوله ها به ماشین دوم و اصابت آن ها به آقای جعفرزاده ایشان به شهادت رسیدند.

بیشترین تعداد گلوله به ماشین سوم که من هم در آن قرار داشتم اصابت نمود به نحوی که حتی باک بنزین ماشین سوراخ شد و ما تنها توانستیم خود را به پست ایست بازرسی بعدی برسانیم. در آنجا اقدام خاصی برای برخورد با تروریست ها صورت نگرفت و ما مجبور شدیم تا آرام شدن اوضاع پشت خاکریز کنار خیابان اسکان بگیریم.

از آنجایی که کاروان ما در حدود ساعت ۶ بعد از ظهر مورد حمله تروریست ها قرار گرفت و ما در تیرس آن ها قرار داشتیم نمی توانستیم از هیچ گونه روشنایی حتی از نور موبایل یا چراغ قوه استفاده کنیم.

با پاره کردن لباس هایمان زخم های مجروحین را بستیم. پس از آرام شدن اوضاع توسط ۲ دستگاه نفربر به کاظمین منتقل شدیم و در آنجا در بیمارستانی بستری شدیم. با توجه به امکانات محدودی که وجود داشت در آنجا از هیچ کمکی به ما دریغ نورزیدند. سپس به تهران منتقل شدیم که متاسفانه در بیمارستان تهران به علت ناهماهنگی های فراوانی که وجود داشت اصلا رسیدگی خاصی نشد و ما خودمان را سریعتر به میبد منتقل کردیم و اینجا مورد جراحی قرار گرفتیم  که جادارد از تمامی کسانی که در این باره زحمت کشیدند تشکر کنم.

اما نکته ای که در اینجا لازم است که به آن اشاره کنم این است که متاسفانه بعضی از مسئولین و افراد ناآگاه و بی اطلاع بارها گفته اند که ما فاقد مجوز بوده ایم و به صورت شخصی به عراق مسافرت کرده ایم. این مسئله را تکذیب می کنم. ما با مجوز سازمان حج و زیارت و پس از کسب تمامی مجوزهای لازم به عراق مسافرت کردیم.

محمدعلی دهقانی از دیگر مصدومان این حادثه است. او که خوشبختانه گلوله با پوست سرش اصابت کرده است به راحتی توانست با ما حرف بزند. آقای دهقانی ماجرا را این طور شرح داد:

مجروحان میبدی حادثه تروریستی سامرا (5)

در ابتدای مسافرت به نجف اشرف رفتیم. کاروان ما ۱۲۰ نفره بود. بعد از زیارت حرم امام علی (ع)، مسجد کوفه و سهله قرار شد به سامرا برویم. عده ای می خواستند که تا اربعین و شهادت امام رضا (ع) در کربلا بمانند و عمر سفر را طولانی تر کنند. اما ما قصد داشتیم که زودتر به ایران برگردیم.

از آنجا کاروان به دو دسته تقسیم شد. عده ای به کربلا رفتند و ما هم که حدود ۸۰ نفر بودیم راهی سامرا شدیم. پس از زیارت قبور مطهر امام هادی و امام حسن عسگری (علهیم السلام) در راه برگشت قصد داشتیم که  به زیارت امامزاده سید محمد برویم. همه مشتاق زیارت بودند. منطقه امامزاده سید محمد نسبتا منطقه جنگل مانندی است که دو طرف جاده را نخل های خرما و نی زار گرفته است.

زائران با سه ماشین به سمت آن منطقه حرکت کردند. من و شهید جعفرزاده و یکی دیگر از مجروحان حادثه در اتوبوس دوم بودیم. خوشبختانه اتوبوس اول از حادثه جان سالم به در برد و بعد باران گلوله به سمت ما سرازیر شد. تمام شیشه های ماشین شکست. اولین تیری که زده شد آقای جعفرزاده به شهادت رسید. ماشین ما به هر شکلی بود از حادثه دور شد.

ماشین سوم بیشترین مجروح را داشت، آنقدر به سمت ماشین تیراندازی شده بود که باک ماشین سوراخ شده بود. ما خود را به محل ایست و بازرسی رساندیم. در آنجا نیروهای ارتش شروع به تیراندازی هوایی کردند. همه ما در کنار خاکریز جمع شدیم. بعد از آن مجروحان را داخل یک اتوبوس قرار دادند. یک نفربر ارتش پیش روی اتوبوس قرار گرفت و اتوبوس را بکسل کرد و نفربر دیگری نیز در پشت سر ما قرار گرفت و ما را همراهی کردند تا بیمارستانی در کاظمین. در بیمارستان کاظمین اصلا از بهداشت خبری نبود اما هرچه بود باز از بیمارستان تهران خودمان بهتر بود. حداقل به ماها رسیدگی می کردند با وجودی اینکه هیچ کدام از ما نمی توانستیم عربی صحبت کنیم و حرف خود را بیان کنیم.

محمدعلی دهقانی آن لحظات را بسیار سخت عنوان می کند و می گوید: در آنجا و بعد از این حادثه واقعا به یاد جبهه های جنگ می افتادی؛ اینکه چطور بچه های ما در این جنگ کشته شدند.

از آقای دکتر برجسته به خاطر وضعیت جسمانی نامساعدی که داشتند ( از ۳ ناحیه ساق پای چپ، زیر زانوی راست و کف پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند) و باز به سئوالات ما پاسخ دادند صمیمانه تشکر می کنیم.