گریه؛ نشانه حیات

ط س

  • ط س

هر نوزادی به وقت به دنیا آمدنش “گریه می کند” که این “گریه” اولین “نشانه حیات” نوزاد

آدمی است در بدو ورودش به این دنیا و لحظه آغاز تولدش!
و همین “گریه” تنها ابزار و وسیله ابراز نیاز اوست برای ” ادامه حیاتش” .
و اگر نوزادی مدتی گریه نکند،نگرانش میشوند و احتمالا برسانندش نزد طبیب!
نوزاد آدمی با همین گریه متولد میشود،حیات میابد و رشد و نمو پیدا میکند!
او با همه نوزادی اش میداند که گریه و گریستنش تنها راه رفع نیازش هست.
او با این گریه انس می گیرد و بزرگ میشود و در ادامه زندگی برای رفع نیازهایش،
فرو نشاندن دردهایش،برای رفع غم هایش،برای مصیبت هایش “گریه” میشود “راه نجات”.
اصلا وقتی خیلی خوشحال است،وقتی خیلی خیلی خوشحال است،
به جای آنکه بخندد “گریه میکند”؛اسمش را میگذارد “اشک شوق”…
او با گریه زندگی میکند!
حتی گاهی میشود “تنها سلاح اش”
سلاحی برنده تر از هر تیزی ای!
حالا تو میگویی چرا گریه؟!
چرا روضه؟!
چرا “حسین”…؟!
و دست میگذاری روی تنها نشانه حیات ما؟!
تنها راه نجات ما؟!
اصلی ترین سلاح ما؟!
ما سالهاست که با این اشک ها زندگی میکنیم،نفس میکشیم،رزق و روزی میخوریم؛ از همان بدو ورودمان به این دنیا!
ما با همین سلاح سالهاست که می جنگیم،و تو و آنها از شدت تیزی و برنده بودنش میهراسی و می هراسند!
میدانم!
دیده ام که می گویم!
دیده ای که می گویی!
تو دیده ای که این محرم و صفر است و حیات و ممات ما!
میمیری و میمیرند از هراس، وقتی “محرم” نزدیک میشود..
میمیری و میمیرند از هراس،به وقت “چکیدن قطره اشکی” برای “حسین”…
میبینم!
دیده ام که می گویم!
حال برو..که محرم نزدیک!
برو و سایه استدلال های این عقل معاش اندیش ات را کم کن!
برو و به آنها بگو تا می توانند زره بپوشند!
شیمیایی بسازند و انبار کنند!
ما سلاحی داریم برنده تر از هر تیزی ای!
کوبنده تر از هر پتکی!
سوزنده تر از هر نفیر گلوله ای!
اصلا بگو هرچه میخواهند هزینه کنند،جنگ نرم راه بیندازند!
سخت و نرم ندارد وقتی ما زیر “علم عباس” و در “حِصن حَصین حسین” ایم!
تا حسینیه ای هست و روضه ای،
تا اشکی هست و گریه ای،
ما باکی از این طوفان هجمه ها و حمله هاشان نداریم!
سخت و نرم ندارد،وقتی “عباس بن علی”  ما را جنگاوری آموخته!
به آنها بگو!
بگو که ما امان نامه هامان را فقط از خدای حسین میگیریم؛ تا اَجل مان را مهلت دهد برای گریه بیشتر…
برای دل سوخته تر..
نه از آنها…
“با حسین” که باشی و “حسینی”،میدانی چشم اشک باریده حسین کجا و ماهواره و حرام دیدن کجا!
گوش روضه شنیده کجا و حرام شنیدن کجا!
ریزه خوار سفره حسین کجا و حرام خواری کجا!
وقتی حسین هست دیگر قلب و دلت جایی برای دنیا نمیخواهد…
قلب ما جای محبت حسین است و دیگر هیچ…
این حب حسین است که آتش بر قلبمان افروخته
” و لن تبرد ابداً “…
اصلا خدا قلب را جز برای محبت حسین به ما نداده!
میبینی..
ما بی حسین معنی دیگر نمیدهیم…
حال حتی اگر گناهی گزندی به ما رساند و ما مریض شویم و راه گریه مان بسته شود، ما را طبیبی هست و نسخه ای!
ما را خدایی هست و توبه ای!
“خدای حسین” عاشق تر است از همه آسمانها و زمین ها و ما فیه به حسین اش!
خدایمان،ما را به حسین می بخشد و توبه مان را به عشق او می پذیرد..
همچون توبه پدرمان،آدم ابوالبشر را…
گناه هبوطی شدن آدم کم گناهی نبود…
اصلا تو میدانی آدم چرا آدم شد؟!
اصلا تو میدانی “قتیل العبرات” یعنی چه؟!
تو چه میفهمی وقتی بساط نا روشن فکریهایت و استدلال های نامنطقی ات،راه ات را به ساحت “عشق حسین” بسته اند!
آخر مگر تو “دل” نداری؟!
تو چه میفهمی “حسین” با “دلها” چه میکند،وقتی که دلت را حبس کرده ای پشت میله های زندان عقل معاش و مصلحت اندیش ات!
تو چه میفهمی که واسطه قبولی توبه آدم ابوالبشر،واسطه قبولی قربانی ابراهیم خلیل، همین اشک برحسین است!
آدم اگر آدم شد،از قِبَل اشکهایی بود که برای حسین ریخت، آنگاه که جبرئیل “کربلا” را برای او “روضه” خواند..
اسماعیل اگر آن روز قربانی،ذبح نشد،بخاطر آن ذبح عظیمی بود که خدا خبرش را داده بود..

“وفدیناه بذبح عظیم”،
به فدای تو ای عزیزترین فدایی تاریخ،حسین….

“قتیل العبرات” یعنی همین!
حسین (علیه السلام) کشته “اشک” است..
که هر مؤمنی او را یاد کند،اشکش روان میشود..
از آدم ابوالبشر تا ابراهیم خلیل تا به امروز روز و تا ابد…
مگر ندیده ای!
مداحی از هندوستان میگفت که نه تنها شیعیان و نه تنها مسلمانان بلکه هندوها هم در هند برای حسین عزاداری میکنند و اشک میریزند.
مگر نشنیده ای…
شرم باد بر آن گستاخی که بگوید { دوره روضه و عزاداری برای حادثه کربلا گذشته است!بس است این مجالس عزاداری و این گریه ها و روضه ها}
بدان که بی عشق حسین زندگانی ننگ است
هر دل که نسوخت در غم او سنگ است
خوش گفت مقام رهبری “عاشورا”
یک حادثه نیست،بلکه یک “فرهنگ” است

آری،فرهنگ!
و فرهنگ ملت ما جز با حسین(علیه السلام) شناخته نمیشود..
فرهنگی که میراث دار کربلاییان و عاشوراییان در همیشه تاریخ است!
که نه تنها فرهنگ بلکه دیانت ما- سیاست ما نشأت گرفته از فرهنگ کربلاست!
شبهای عملیات آن دفاع هشت ساله مقدس ما را به یاد بیاور..
چیزی که در آن شبها،در میان رزمندگان ما،متبلور بود “گریه” است!
بیا و بشنو از شرح گریه ای که سید مرتضی آوینی از آن می گوید:
“بیا و بعثت دیگرباره انسان را تماشا کن،خداوند بار دیگر توبه انسان را پذیرفته واو را برای خویش برگزیده است. اینان،دریا دلان صف شکنی هستند که دل شیطان را از رعب و وحشت می لرزانند و در برابر قوه الهی آنان،هیچ قدرتی یارای ایستایی ندارد.
اما مگر نشنیده ای که آن اسد الله الغالب،آن حیدر کرار صحنه های جهاد که چون فریاد به تکبیر برمیداشت و تیغ برمی کشید،عرش از تکبیر و تهلیل ملائکه پر میشد و رعد بر سپاه دشمن می غرید و دروازه خیبر فرو می افتاد..
او نیز شب که میشد،
چه بگویم…
از چاه های اطراف کوفه بپرس که هنوز طنین گریه ها و ناله های او را بخاطر دارد
اگر سلاح مؤمن در جهاد اصغر،تیغ دو دم است و تیر و تفنگ،سلاح او در جهاد اکبر، اشک و آه و ناله به درگاه خداست.
و اگر راستش را بخواهی آن قدرتی که پشت شیطان را می شکند و آمریکا را از قدرت دروغین اش به زیر می کشد این “گریه”هاست.”
میبینی..
برای ما سخت و نرم ندارد….
“این یک فرهنگ است”
تو دیده ای که امام ما خمینی کبیر(ره) فریاد میکرد که
: “ما ملت گریه ایم”،
” ما ملتی هستیم که با همین اشک ها،سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است!”
“سید الشهدا-سلام الله علیه- مذهب را بیمه کرد.این روضه و این گریه،آدم ساز است! انسان درست میکند!”
“این محرم را زنده نگه داریم!ما هرچه داریم از این محرم است!”
“زنده نگه داشتن عاشورا،یک مسئله بسیار مهم سیاسی-عبادی است”..
آری ما ملت گریه ایم…
گریه ای که هیچگاه بند نخواهد آمد.
تا آن روز موعود…
ما ملت گریه ایم و گریه هامان فریادیست پر از حب و بغض.
پر از تولی و تبری.
برو و به همه دنیا فریاد کن. که ما گریه هامان فریادیست بر سر همه ظالمان عالم،
فریادی مرگ آفرین.
که اللهم العن اول ظالم ظلم…
و آخر تابع له علی ذلک..
که مرگ بر ابولهب…
که مرگ بر زاده زیاد..
که مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد..
که مرگ بر قطعنامه های بستن فرات،
قحط آب..
که مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب..
که مرگ بر تازیانه ها،
به نیزه ها..
خرابه ها..
خرابه های شام..
که مرگ بر بریدن نفس،
مرگ بر قفس،
مرگ بر هوس..
که مرگ بر”میکشیم و میکشیم و میکشیم”..
که مرگ بر کشتن و شکستن و دریدن و بریدن..
که مرگ بر شیطان.
شیطان…
چه خوب میهراسی و میهراسند!
تو و همه آنهایی که میخواهند این گریه ها نباشد.
این فریاد ها.این مرگ بر… گفتن ها!
ما ملت گریه ایم…
و تو و آنها از این گریه های مرگ آفرین بر هرچه ظلم در دنیاست،میترسی و میترسند.
حال برو…
سایه ات را کم کن که محرم نزدیک!
که من حالا روی سخنم با منتظران محرم است:
هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله
هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله
هرکه لبیک به فرمان خمینی گوید
به خداوند قسم راه حسینی پوید
هرکه فرمان برد از روح خدا بسم الله
هرکه دیدار حسین بن علی میخواهد
هرکه دیدار ائمه و علی میخواهد
بودش مهر و وفا،عشق و صفا بسم الله…
… و سلام بر محرم…
که بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا….
کربلا..
یا کربلا…
یا کربلا…