دل‌نوشته دکترمیرمحمدی درتجلیل ازخیر عرصه‌سلامت؛ مرحوم محمدتقی میهن‌دوست

ناگهان صدایش را بلند کرد و گفت آقای دکتر! پس از این همه سال بخودم گفتم فلان فلان شده! تو برای برای اون دنیای خودت چه کار کردی؟! حالا اومدم قدمی هر چند کوچک هم که شده برای آخرت خودم بردارم. شما میگی من چه کار کنم؟ بیشتر از سیصد چهارصد میلیون میتونم خرج کنم.

  • دکتر سید جلیل میرمحمدی میبدی*

در دفترم نشسته بودم که خبر دادند پیرمردی به همراه جوانی درخواست ملاقات دارند. قبلش  کاظم وهابی  که انصافا در جذب خیرین خیلی فعال است اطلاع داده بود که خیری از میبد تمایل دارد در حوزه بهداشت و درمان هزینه کند.

پیرمرد داخل شد و پس از حال و احوال شروع به  شرح وقایع سالهای عمرش پرداخت و از مسائل مختلفی گفت؛ از سالهای سخت زندگیش در کودکی و نوجوانی، از اجبار به مهاجرتش به خوزستان و اهواز و سختی هایی که در آن شهرها کشیده یود، از کار طاقت فرسا در نانوایی، از بهبود وضع مالیش و شراکت در تاسیس کارخانه آرد و خورده شدن حقش توسط شریکش، از تامین زندگی فرزندانش و ازدواج آنها، از تلخی داغ پسرش و…

ناگهان صدایش را بلند کرد و گفت آقای دکتر! پس از این همه سال بخودم گفتم فلان فلان شده! تو برای برای اون دنیای خودت چه کار کردی؟! حالا اومدم قدمی هر چند کوچک هم که شده برای آخرت خودم بردارم. شما میگی من چه کار کنم؟ بیشتر از سیصد چهارصد میلیون میتونم خرج کنم.

از این همه اخلاص و صفای باطنی این پیرمرد الهی لذت بردم و به حال خودم افسوس خوردم. قرار شد بخش جراحی اعصاب و ارتوپدی را بسازد. بعد از آنکه  نقشه ها آماده شد گود برداری پروژه و ساخت اسکلت در سه طبق شروع شد.

هر روز کارمندان بیمارستان پیرمردی را می دیدند که خودش مثل یک کارگر ساده می آمد و با آن کهولت سن پا به پای سایر کارگران ساختمانی کار می کرد و به اسکلت سیمانی پروژه آب می داد. اینقدر دلسوزی می کرد که گویی داشت برای خودش منزل شخصی می ساخت. دائما خودش یا اقوامش پیگیر پیشرفت ساختمان بودند.

یک روز اتفاقی برای نماز مغرب به مسجد دوازده امام فیروزآباد رفتم که دیدم روی صندلی نشسته و نماز را در حالت نشسته بر صندلی می خواند. بعد از نماز تا مرا دید آمد جلو و گلایه وار گفت: چرا در تهیه نقشه فاضلاب ساختمان تعلل میکنید؟! تعجب کردم! چون در بیشتر موارد این بخش دولتی بود که مدام از خیرین پیگیری پرداخت تعهدات خیریشان را می نمود ولی این بار یک خیر در حالی که جلو جلو تعهدات مالی خود را انجام داده حالا پیگیر پیشرفت ساختمان بود.

او علیرغم اینکه ابتدا فقط تعهد ۴۰۰ میلیون تومان کمک را داده بود اما در نهایت بیش از یک میلیارد تومان کمک کرد.

DSC04764

پیرمرد خیلی حرص و جوش ساختمان خیری اش را می خورد. مشکل قلبی و تنگی نفس و داغ پسرش هم مزید بر علت شده بود. تا اینکه خبر دادند…

مرحوم حاج میرزا محمد تقی میهن دوست خیر بیمارستان امام جعفر صادق (ع) شهرستان میبد به ملکوت اعلی پیوست.

تمام خاطرات آن بزرگوار در یک لحظه جلوی چشمم رژه رفتند. تنها جمله ای که با طیب خاطر میتوان یگویم این است؛ حاج میرزا محمد تقی! تو برای آن دنیایت کاری کردی کارستان. اگرچه آرزو داشتی شاهد افتتاح کار خیرت باشی و اجل مهلتت نداد ولی روح پاکت آسوده باشد…

فرزند خلف آن مرحوم -حاج اکبرآقا – در مراسم ترحیم به صاحب  مسجد و عزاخانه قول داد تا کار ناتمام پدر را به سرانجام رساند.

خوشا به حال این پدر و پسر مومن و نیکوکار.

*رییس سابق دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد/ به نقل از تارنمای شخصی