حضور فرمانده سابق عراقی سپاه بدر در میبد و دیدار با خانواده شهید برزگری

شب گذشته خانواده شهید محمود برزگری، میزبان فردی بسیار عزیز بودند. میهمانی که پس از سالها یاد و خاطره شهید عزیزشان را مجددا زنده کرد. میهمانی به نام آیت الله سید احمد المهنا الموسوی.

او استاد دانشگاه و یکی از موسسین سپاه مخلص و انقلابی بدر عراق است که سالها قبل برای نجات جان خود از صدامیان و مبارزه با این دیکتاتور فاسد، خانواده اش را رها کرد و به ایران آمد و در قم ساکن شد و سالها بعد، هنگامی که صدام سقوط کرد او موفق به دیدار با خانواده اش شد؛ این یعنی بیش از بیست سال دوری از خانواده! حتی تصورش هم دشوار است.

او بشدت علاقمند به ایرانیهاست و دلباخته امام و رهبری است و در خلال صحبتهایش با تاسف، سری تکان میدهد و میگوید: شما هنوز امام خمینی را نشناختید و هنوز متوجه نشده اید که آن مرد الهی چه کرد؟!

سید احمد خاطرات زیادی از شهید برزگری دارد و این خاطرات زیبا باعث شده سه دهه پس از شهادت محمود، عاشقانه دوستش داشته باشد به گونه ای که پسرش میگوید پدرم هر روز شهید محمود را یاد میکند و خیلی از اوقات برایش نماز میخواند.

سید احمد از تواضع شهید میگوید، از لبخند همیشگی اش، از شجاعت و دلیری اش و از مداومتش بر نماز و از عقد اخوتی که با هم بستند و قرار گذاشتند این دو با هم وارد بهشت شوند و البته سید احمد همچنان منتظر است.

آلبوم تصاویر شهید را که می آورند، او خیلی از افراد حاضر در عکسها را شناسایی می کند؛ کسانیکه خانواده شهید تابحال آنها را نمی شناختند. خیلی از آنها مجاهدین عراقی بودند که در صف متحد با رزمندگان ایرانی علیه صدام جنگیدند و حالا بسیاریشان شهید شده اند، چندتایشان شده اند نماینده پارلمان عراق، یکی شده رییس پلیس و آن یکی…

سید احمد میگفت شهید محمود در عراق بیشتر از ایران دوست و رفیق داشته و خیلیهایشان هنوز زنده اند و مکررا زیرلب زمزمه میکند: محمود، محمود، محمود … وقتی حاج حبیب برزگری، نامه های رد و بدل شده به زبان عربی بین برادر شهیدش و سید احمد را بعد از سی سال به او نشان میدهد او با اشتیاق فراوان آنها را مرور میکند و جالب آنکه در این نامه ها هم سید احمد نام محمود را چند بار پشت سر هم بر قلم آورده و این ارادت حیرت انگیز، جمع را هم به شگفتی وامیدارد و به خوبی اثبات میکند که ما هنوز شهدای همشهری خودمان را هم اصلا نشناخته ایم چه رسد به دیگر شهدا…