تشیع جامع

دکتر ابوالفضل امامی میبدی

  • حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالفضل امامی میبدی

بسم الله الرحمن الرحیم[۱]هیات مذهبی یا مذهب هیأتی شیعه

امام زمان که الگوی جامع و کامل همه ما است، در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید که ای جد غریب! ای حسین! اگر روزگار زندگی مرا به تعویق انداخت و نتوانستم در کربلا شما را یاری کنم هر روز صبح و شب برای تو گریه می کنم و به جای اشک برای شما خون گریه می کنم و این یعنی باز خوانی هر روزه «مصائب» کربلا در هر مکان و زمانی از سوی امام زمان عج؛ نه این که به معنای تأیید این سخن باشد که «هر روز عاشورا است و همه جا کربلا است».[۲]

عام مجموعی در اعتقاد به دین، پیامبران و ائمه

مفهومی داریم به نام «عام مجموعی» یعنی همه افراد یک مجموعه باید در نظر گرفته شوند. مثلا باید برای شیعه بودن باید همه «ائمه دوازده گانه» را قبول داشت. یا برای مسلمان بودن باید همه انبیاء را قبول داشت یا همه اجزاء دین را پذیرفت. یعنی نمی شود بخشی از دین را پذیرفت و بخشی را نپذیرفت یا برخی از پیامبران را قبول داشت و برخی را قبول نداشت. مثلاً اگر همه پیامبران تا حضرت موسی را قبول داشت، نمی تواند مسیحی باشد یا اگر همه پیامبران تا حضرت عیسی را قبول داشت، نمی تواند یهودی یا مسلمان باشد. مسلمان کسی است که همه پیامبران تا حضرت خاتم (ص) را قبول دارد.

اگر گفته شود شیعه یعنی کسی که قائل به خلافت بلافصل و منصوص علی علیه السلام باشد، همه پیروان ائمه دوازده گانه یا پیروان شش نفر از ائمه یا پیروان چهار نفر از ائمه، شیعه می باشند. اما اگر گفته شود که شیعه یعنی کسی که قائل به خلافت منصوص و بلافصل علی علیه اسلام و یازده فرزندش است، نمی توان کسی را که فقط امیرالمؤمنین را امام می داند، شیعه دانست یا کسی که فقط چهار امام را قبول دارد، شیعه دانست یا کسی که فقط شش امام را قبول دارد، شیعه دانست.

فرض کنید که می خواهید تماسی را بر قرار کنید، برای برقراری ارتباط، لازم است که شماره تماس وارد شود؛ شماره تماس یک «عام مجموعی» است. یعنی اگر حتی یکی از شماره ها را وارد نکنی، تماس برقرار نمی شود. اینک وجود پیامبر (ص) مانند دستگاه تلفن ثابت است، امام  حسین (ع) مانند گوشی تلفن و سایر ائمه مانند شماره گیر هستند، امام زمان هم همانند خط یا سیم اتصال با خداوند می باشد.

حالات نقص در تشیع

آ. انکار برخی از ائمه دوازده گانه: اگر کسی با علم به این که برخی از افراد، امام بر حق هستند و آنان را نپذیرد، او امام حق را انکار کرده است. مثلا کسانی که نخستین بار اقدام به ایجاد فرقه چهار امامی (زیدیه) کردند یا کسانی که نخستین بار اقدام به ایجاد فرقه شش امامی (اسماعیلیه) کردند، چون حجت حق بر آنان تمام بود، آنان دست به انکار امام حق زده اند. سایر افرادی که اعتقاد به تشیع چهار امامی یا شش امامی، دچار نقص در اعتقاد دارند اما عموماً مقصر نیستند. به هر حال نمی توان گفت که ما امام باقر علیه السلام را قبول نداریم چون در آن شرایط قیام نکرد. بی شک هر امامی با شرایطی روبرو است و شرایط امام باقر، شرایطی بود که قیام در آن، به جریان حق کمک نمی کرد.

ب. نادیده گرفتن برخی از ائمه در عمل: برخی از شیعیان از نظر اعتقادی، شیعه دوازده امامی هستند ولی عملاً از برخی ائمه تبعیت نمی کنند. برای مثال، برخی بیشتر شرایط امام صادق (ع) و تبلور علمی ایشان را شیوه خود قرار می دهند و بیشتر به دنبال تحصیل و تدریس هستند. دقیقاً مثل بیشتر شاگردان امام صادق در همان زمان. در آن زمان امام صادق چهار هزار شاگرد داشت.[۳] سدیر صیرفی به ایشان گفت که شما چرا قیام نمی کنید تا حق خود را بگیرید؟ امام صادق فرمود: اگر به تعداد این گوسفندان یاور داشتم قیام می کردم! وقتی گوسفندان را شمردم، تنها هفده عدد بودند! یعنی از هر ۲۳۵ نفر از شاگردان امام صادق (ع) حتی یک نفر هم یار او نبود.[۴] در واقع این افراد و حتی شیعیانی که شاگرد امام صادق بودند، پیرو امام حسین نبودند و شور حسینی در سینه نداشتند. یعنی شاگردان شیعه امام صادق هم عملاً شیعه دوازده امامی نبودند.

در سوی دیگر، گروهی هستند که فکر می کنند همواره باید امام حسینی بود و به جای تعمیق معارف در سینه خود، دائماً به سمت امام حسین و آن هم سیره برجسته ایشان یعنی عاشورا و شهادت و هیجانات موقعیت قیام می روند. شاید بتوان وضعیت کنونی برخی مجموعه های کوچک که تشیع را در هیأت و هیأت را در مداحی و مداحی را در آواز و سینه زنی و احیاناً قمه زنی خلاصه می کنند. مصداق دیگر این وضعیت که البته بسیار شرافتمندانه تر و خالص تر است، در برخی از شیعیان پاکستان دیده می شود. شیعیانی که با شور و حرارت حسینی و رفتارهای بی باکانه و تقیه گریز شیعه بودن خود را می نمایند. این که ما ندانیم شرایط ما شرایط کدام امام است و در این شرایط باید سیره چه امامی را به چه روشی پیروی کنیم، سبب بازماندن از منطق تشیع در این شرایط و بروز رفتار غیر شیعی است. البته عزاداری در هر صبح و شام مستحب است، اما روش، میزان، مکان و شرایط دیگر عزاداری باید چگونه باشد تا سبب تقویت جریان حق و ترویج پیام امام حسین شود؟

شرایط هر یک از ائمه، سبب برجسته شدن یک سیره در میان سایر رفتارها بود، مثلا سیره صلح تحمیلی امام حسن یا قیام امام حسین یا شیوه دعای امام سجاد برای مبارزه یا خانه نشینی و ترویج علم امام باقر یا امام صادق یا سیره ولایت عهدی اجباری امام رضا یا سیره تحت الحفظ بودن امام عسکری یا غیبت امام زمان. سخت ترین سیره، سیره امام حسین (ع) است.

سخت تر از سیره امام حسین، تمسک به سیره امام زمان(عج) است. زیرا معمولا یک حاکم بر مسلمانان حکمرانی می کرده است و شرایط همه مسلمانان در وضعیت نسبتاً یک سانی بوده است. از این رو، امام جامعه راهبردی انتخاب می کردند، به مردم اعلام می کردند و مردم هم می توانستند از ایشان پیروی کنند. اما تبعیت از روش امام زمان بسیار سخت است؛ زیرا هم گستره زمانی حاکمیت ایشان بسیار طولانی است و هم گستره مکانی آن تحت حاکمیت واحدی نیست و شرایط گوناگونی دارد. مثلا مردم ایران در طول دوره حاکمیت امام زمان، صدها وضعیت داشته اند و مردم عراق و یمن و سوریه و افغانستان و لبنان و … نیز همین طور.

در این شرایط هر کسی عملا باید تابع هر دوازده امام باشد، زیرا گاه شرایط علوی است، گاه شرایط حسنی و گاه حسینی و گاه سجادی و گاه باقری و گاه صادقی و گاه کاظمی و گاه رضوی و گاه جوادی و گاه هادوی و گاه عسگری و گاه مهدوی (غیبت) از این رو، شیعه امام زمان بودن بسیار دشوار است.

امرزوه، شیعیان یمن وظیفه ای دارند و در شرایط علوی هستند و مردم بحرین در شرایط دیگری و مردم عراق و سوریه در وضعیت دیگری و مردم لبنان در شرایط دیگری. اینک شیعه بودن بسیار دشوار است و نمی توان با کمک توسل به سیره غالب یک امام، شیعه بود و باید «مجموعه سیره ها» را بررسی کرد.

 ___________________________________________________________________

[۱]. سخنرانی در جمع شیعیان پاکستانی مقیم رم و جمعی از شیعیان ایتالیایی در مرکز اسلامی رم و در پی برگزاری عزاداری شهادت امام حسین در یک زمان تقریباً بی مناسبت! ناگهان عزا!

[۲]. البته این به معنای این نیست که هر روز عاشورا است و همه جا کربلا است؛ این سخن مشهور، منطق «زیدیه» که قیام به سیف را ویژگی امام می دانند سازگار تر است تا با منطق مهدوی. ما این که همیشه و در همه جا حق و باطل در برابر هم قرار دارند، اولا که در زمان عدل فراگیر مهدوی چنین نیست و ثانیاً تقابل حق و باطل غیر از این است که راه آن هم کربلایی باشد، گاهی راه آن سجادیه است گاهی رضوی، گاهی کاظمی و گاهی حسینی و گاهی عسکری و گاهی … . ضمن این که هم زمین کربلا و هم زمان عاشورا اختصاصاتی دارند که هیچ زمین و زمانی در آن اشتراک ندارند. علاوه براین که این سخن مشهور «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» به عنوان حدیث در جایی یافت نشده است. البته حدییثی هست که تقریباً مخالف این حدیث است. شیخ صدوق در امالی در حدیث با ذکر سند تا امام حسین روایت می کند که ایشان هنگام ورود بر برادر مسمومش امام حسن گریه می کرد. امام حسن (ع) فرمود: «وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» الأمالی، شیخ صدوق، تهران: کتابچی، النص، ص ۱۱۶.

[۳]. «فإن أصحاب الحدیث قد جمعوا أسماء الرواه عنه من الثقات على اختلافهم فی الآراء و المقالات فکانوا أربعه آلاف رجل‏». الإرشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۷۹؛ إعلام‏الورى، طبرسی، ص ۲۸۴؛ و المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۷۹.

[۴]. «یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَهٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ … فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَهَ عَشَرَ». کافی، ج ۲، ص ۲۴۲.