حضرت یوسف(ع) و نقش حیا در زندگی

داوود فلاحی

داوود فلاحی/ میبدما

به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد و هموست که زیبایی را آفرید. همان خدایی که زیبایی را وسیله آزمایش بندگان قرار داد و فرمود: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا(۱) » همان که انسان را صورتگری کرد و فرمود: «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ (۲) »همان که از روح خود در وی دمید و آنگاه فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ(۳) » اما همین خداوند زیبایی ها فرمود: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ(۴)

یعنی این خلقت و آفرینش، و این همه زیبایی و جمال که به انسان عطا کردیم برای آن بود که “عبد” شود، برای آن بود که بنده من باشد، نه بنده اغیار و بیگانگان، و نه بنده‌ی بنده‌ای چون خودش، آری، غایت آفرینش آدمی عبودیت حق تعالی است. پروردگار دانا، آدمی را در بهترین شکل و هیئت آفرید و او را اینگونه معرفی کرد، که: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ(۵)» و آنگاه فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ(۶)»

به راستی چگونه، انسانی که اشرف مخلوفات و احسن موجودات است، چنین پست و حقیر می‌گردد؟ آیا جز به دلیل خروج، از اطاعت و عبادت خدای یکتا و بی همتا و دل‌سپردن به غیر او، و غوطه ور شدن در منجلاب گناه و هوی‌ست؟

آری اگر انسان معشوق و محبوب حقیقی را گم کرد، به هر چیز پست و بی‌ارزشی دل می‌بندد، و شیفته هر چیزِ ناچیزی می‌شود، اینجاست که آدمی به « اسفل سافلین» می‌افتد.

هجمه ها و کشش های غیر الهی فراوان است، وَ«خُلِقَ الْإِنْسَانُ  ضَعِیفًا(۷)»، لکن در گوهر وجود آدمی، ودیعه‌ای الهی به نام تقوا نهاده شده است، که این یعنی “خود مهاری”، واین است که اجازه نمی‌دهد میل به گناه به نیل تبدیل شود؛ نمونه بارز آن را در قصه حضرت یوسف(ع) می‌توان یافت؛ جوانی در اوج زیبایی و آراستگی و در سنی که طوفان خواسته‌‌ها و تمایلات نفسانی کشتی قالب آدمی را به لرزه در می‌آورد.

این جوان با تقوا و مخلَص در شرایطی قرار گرفت که می‌دید کسی او را نمی‌بیند، و زمینه ارضای هوی‌های نفسانی و معصیت مهیا است، لکن عشق محبوب حقیقی، او را از دلبستگی به اغیار باز می‌داشت. اینجاست که کارکرد تقوا و خودمهاری شخص، مشخص می‌شود.

و این عزت نفس یوسف(ع) بود، که او را عزیز مصر کرد، نه تنها عزیز مصر بلکه عزیز اعصار و قرون، و این واقعه که در سوره یوسف(ع) از آن به “احسن القصص” تعبیر شده، درس عبرتی است برای من و شما، و برای همگان، که اگر آدمی ذلیل خواسته‌های پست خویش نگردد، عزیز دل‌ها می‌گردد. اگر انسان معرفت نفس خویش را تعمیق بخشد، آنگاه زندان جسم را به زندان روح ترجیح می‌دهد، همان‌گونه که حضرت یوسف (ع) فرمود:

«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنِی إِلَیهِ(۸)»

چرا که او جسم را ابزاری در خدمت روح می‌بیند، و حاضر نیست روح الهی خود را در بند تمایلات جسمی و جنسی بکشاند. آری، چنین انسانی به درجه‌ای از عفت و حیا می‌رسد که خداوند می‌فرماید: «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ (۹) » یعنی، قصه اینگونه بود، تا ما بدی و زشتکاری را از وی دور سازیم، نه اینکه او را از بدی و زشت‌کاری دور کنیم ! چرا که چنین شخصی زشتی و تعفن گناه را حس می‌کند و حاضر نیست حتی خود را به آن نزدیک کند و هنگامی که خداوند چنین پاک‌دامنی و تقوایی را از شخصی ببیند قطعاً او را مدد می‌رساند، چرا که می‌فرماید:

«فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیدَهُنَّ (۱۰) » پروردگارش او را اجابت کرد و نیرنگ آن زنان را از وی دور ساخت، یعنی اگر فضا کاملاً هم به گناه آلوده بود، و دشمنان از هیچ مکر و نیرنگی برای اضلال شخص فروگذار نکردند و از هر دری وارد شدند تا وی را به گرداب فساد و بی‌بند و باری بکشانند باز هم اگر خداوند اخلاص و طلب رهایش حقیقی فرد را ببیند محال است که او را به حال خود واگذارد و این وعده حق الهی است که:

«وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا(۱۱) »یعنی هر کس که حقیقتاً تقوای الهی پیشه کند خداوند راه گریزی برای نجات وی از گنا قرار می‌دهد و در ادامه هم می‌فرماید که: «وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ(۱۲) » نه تنها خداوند او را از شر مکر و فساد دشمنان رهایی می بخشد، بلکه از جایی که گمان نمی برد وی را روزی می دهد، همان‌گونه که با حضرت یوسف(ع) چنین کرد. به راستی چه کسی گمان می کرد که حضرت یوسف(ع) از سیاه‌چاله “زاویرا” به یکباره به عزیزی مصر ارتقا یابد؟ پس تقوا باید تا شخص عزت یابد.

در نهایت می‌توان گفت، در چنین زمانه‌ای که؛ «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ (۱۳) » باید به سوی  خدا گریخت  و به آیه‌ی  «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ…(۱۴)» جامه‌ی عمل پوشانید، چرا که اتکال به خدا و تمسک به او و طلب نصرت از درگاهش تنها راه نجات از مفاسد و رذائل اخلاقی در چنین بحرانی‌ست.

همچنین آدمی باید به دنبال لذتی باشد، که از پس آن ذلت نباشد، که «اگر لذت ترک لذت بدانی، دگر شهوت نفس، لذت نخوانی»؛ جوانی که با وجود فراهم بودن زمینه‌های گناه به آن نگاه نینداخت،‌چنان لذت معنوی وجودش را فرا گیرد که مصداق آیه‌ی:

«أَوَمَنْ کَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ (۱۵)» می‌گردد…

۱- (کهف/ ۷) – ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند!

۲-(تغابن / ۳) – … تصویری زیبا و دلپذیر …

۳-(المؤمنون/۱۴)- پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!

۴-(الذاریات/۵۶) – من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند

۵-(التین/۴)- که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم

۶-(التین/۵)- سپس او را به پایین‌ترین مرحله بازگرداندیم

۷-(النساء/۲۸) – و انسان، ضعیف آفریده شده؛ (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است)

۸-(یوسف / ۳۳)- پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می‌خوانند

۹-(یوسف / ۲۴)- اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم

۱۰-(یوسف/ ۳۴) – پروردگارش دعای او را اجابت کرد؛ و مکر آنان را از او بگردانید

۱۱-(الطلاق/۲) – و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند

۱۲- (الطلاق / ۳)- و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد

۱۳-(الروم / ۴۱) – فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است

۱۴- (ذاریات/ ۵۰) – پس به سوی خدا بگریزید

۱۵-(انعام / ۱۲۲)- آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود