دمو آمریکا کراسی

قاسم روانبخش

  • حجت الاسلام و المسلمین قاسم روانبخش

ماجرا از این جا آغاز شد که قبل از انتخابات اخیر، و در پیام نوروزی سال جدید، آقای روحانی از برجام ۲ سخن به میان آورد و گفت «برجام یک تمام شد، همه باید برای اجرای برجام ۲ به صحنه بیایند” وی هر چند درباره محتوای آن تا کنون سخنی نگفته است ولی چند روز پس از آن آقای هاشمی در توییت شخصی اش که در سایتش نیز از آن تبلیغ می کرد نوشت” دنیای فردا، دنیای گفتمان ها است نه موشک ها” مقام معظم رهبری نیز در پاسخ به این گونه اظهارات فرمودند«این که بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست این اگر از روی ناآگاهی گفته شود که ناآگاهی است؛ اما اگر از روی آگاهی باشد، خیانت است. اگر نظام اسلامی دنبال فناوری و مذاکره باشد، اما قدرت دفاعی نداشته باشد مقابل هر کشور فزرتی که تهدید کند باید عقب نشینی کند.» (۹۵/۱/۱۱)

در تحلیل این مساله و برای این که معلوم شود که این گونه سخنان از سر ناآگاهی است یا خیانت  ، خوب است به چند نکته توجه شود:

۱٫ اکبر گنجی اصلاح‌طلب فراری طی مقاله‌ای در وب ‌سایت رادیو فردا نوشت: همان گونه که اوباما خواستار تغییر رفتار و سرشت جمهوری اسلامی است بی‌آن که تهدید نظامی را کنار بگذارد، سعید حجاریان نیز مسائلی نظیر حاکمیت دوگانه و نرمالیزاسیون (هماهنگ کردن دولت و نظام با سیاست‌های عرفی جهانی) را پیش‌ کشیده است. وی می‌نویسد: اخیراً سعید حجاریان گفته بود گفتمان اعتدال حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی، نرمالیزاسیون است. او قبلاً حاکمیت دوگانه {در دوره اصلاحات} را مطرح کرد که مورد اعتراض قرار گرفت. این گفتمان در حال بازسازی است. بدون تردید هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و اصلاح‌طلبان موافق مذاکره همه‌جانبه با آمریکا و برقراری روابط میان دو کشور هستند. وی ادامه می‌دهد: تردیدی وجود ندارد که هیچ یک از دو حزب آمریکا و رهبرانشان- از جمله باراک اوباما- موافق رژیم جمهوری اسلامی نبوده و نیستند. اگر می‌توانستند «تغییر رژیم» را عملی کنند، بدون تردید می‌کردند. جمهوری‌خواهان همچنان تهدید به حمله نظامی به ایران را به عنوان مهم‌ترین روش «تغییر رژیم» تعقیب می‌کنند، اما اوبامایی که بر موج جنبش ضد جنگ پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش سوار شد و بر سر کار آمد، از ابتدا به دنبال روش‌های دیپلماتیک برای «تغییر رفتار» و سرشت جمهوری اسلامی بود، او نیزهیچ‌گاه تهدید به حمله نظامی را کنار نگذارد. حتی پس از توافق هسته‌ای، بر تعداد دفعات از روی میز بودن سناریوی حمله نظامی و امکان‌پذیرتر شدن آن، بسیار افزود. او با درست کردن اجماع جهانی علیه ایران و تصویب و اجرای شدیدترین تحریم‌های طول تاریخ که علیه کشوری وضع شده‌اند، سیاست خود را پیش برد. تصور او این است که توافق هسته‌ای و پیامدهای آن در بلندمدت، به «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد. ( کیهان یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴)

۲ .” جان کین فیلسوف انگلیسی، روز ۲۷ مهر ۱۳۷۸ پس از دیدار با سعید حجاریان و عبدالکریم سروش، برای ملاقات با آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی (رئیس دانشگاه مفید) به قم رفت. او در این سفر رایزنی های بسیاری را با مقامات حزب مشارکت ایران، اعضای حلقه کیان و برخی روحانیون اصلاح طلب انجام داد که جزئیات آن مذاکرات، هنوز«محرمانه» مانده است. پس از این سفر، نفوذ کین بر رسانه های اصلاح طلب افزایش یافت، چنان که روزنامه ایران (ارگان دولت اصلاحات) در تبیین «جامعه مدنی» به نقل از او نوشت:«جامعه مدنی» مجموعه ای از نهادهای غیردولتی را دربر می گیرد که از حمایت دولت برخوردارند. این نهادها خشونت طلب نیستند، خودجوشند و با یکدیگر و با دولت در «تنش» مداوم اند! بار دیگر، کین در پاییز ۱۳۸۳ به ایران آمد. وقتی او پا به تهران گذاشت که سروش و حسین بشیریه از دیدار با جرج شولتز (وزیر خارجه سابق آمریکا) و فرانسیس فوکویاما (استراتژیست پنتاگون) به ایران بازگشته بودند.

از رهگذر این دیدارها، مقامات ایالات متحده قصد پیشبرد پروژه «لهستانیزه کردن ایران» را داشتند؛ پروژه ای که از مدل جنبش همبستگی لهستان اقتباس گشت و البته تئوریسین انگلیسی آن هم در تهران به سر می برد. ماموریت کین ایجاد یک «هسته مادر» برای«کودتای مخملی» در ایران بود و یک کارگاه آموزشی را نیز برگزار کرد. در بانک اطلاعاتی مرکز تحقیقات سیاست های علمی کشور، این کارگاه با نام «دوره آموزشی گذار به مردم سالاری» ثبت شده است، اما آن چه که این فیلسوف انگلیسی به اصلاح طلبان می آموخت، استفاده از «میزان محاسبه شده ای از خشونت» و «مقاومت در برابر قانون و نظم» بود. جان کین اعتقاد داشت «کار دموکراسی به زیر سوال بردن این باور است که حاکمیت، مقرّر خداوند است» و صریحاً می گفت: اگر زمانی «راهبردهای غیرخشن» ناکام ماندند یا «نامناسب» به نظر رسیدند، از میزان های محاسبه شده ای از «خشونت» استفاده کنید و در برابر گرایش به سمت راهبردهای «قانون و نظم» اقتدارگرایانه، مقاومت کنید.

کین در این سفر نیز با سعید حجاریان به دیدار و گفت وگویی طولانی نشست تا آخرین دستورالعمل های «براندازی نرم» و مدل های «دموکراتیزاسیون» را به استراتژیست های حزب مشارکت ایران انتقال دهد. از نظر کین، «حجاریان نمادی از تغییر گسترده ای است که در ایران جریان دارد و این روند برگشت ناپذیر است.» اما، این «نماد تغییر» پس از شنیدن راهبردهای جان کین برای مبارزه مدنی خطاب به اعضاء حزب مشارکت ایران گفت که «ما حتی در تئوری دموکراسی هم عقب مانده هستیم» و افزود: آقای «جان کین» مدتی پیش به ایران آمد. بحث های زیادی با هم داشتیم. دیدم خیلی از موضوعاتی که مطرح می کند، مباحث جدی و جدیدی است که درباره آن فکر هم نکرده ام. مثل «رابطه دموکراسی با مسئولیت» یا با اخلاق یا خشونت. کارهای مطالعاتی که آن ها در غرب انجام داده اند، نتیجه اتفاقاتی است که در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته رخ داده؛ مثل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دموکراتیزه شدن ده ها کشور… مثلاً در حال حاضر نوع جدید دموکراسی با اسم «دموکراسی برون زا» پیدا شده است. در این الگو چون «دمو» (توده مردم عراق) برای تغییر «کراسی» (حکومت) خود توان نداشت، در نتیجه آمریکا به یاری «دمو» آمد و پدیده تازه ای شکل گرفت با عنوان «دمو آمریکاکراسی». ما نیاز داریم این پدیده را مورد بحث و بررسی و مطالعه قرار دهیم.

گرچه کین از اصلاح طلبان خواست تا به دخالت و حمایت قدرت های خارجی برای استقرار نظام لیبرال سرمایه داری در ایران فکر کنند، ولی بیشتر به استراتژی «براندازی قانونی» از راه انتخابات تمایل داشت. به همین سبب پیشنهاد کرد که دولت اصلاحات با حمایت ویژه مالی از سازمان های غیردولتی، رسانه های مستقل و نهادهای مدنی، سریعاً و به هر وسیله ای عرصه عمومی (جامعه) را فتح کند. او معتقد بود هر NGO یک «آزمایشگاه کوچک» برای جامعه مدنی است که نه تنها حساسیت کسی را برنمی انگیزد، بلکه خیلی راحت می تواند کارهای خود را در حاشیه امن پیش ببرد. وقتی تعداد این آزمایشگاه های کوچک زیاد شود، حکومت با چالش مواجه می شود و به تدریج باید عرصه را به آنان واگذار کند. چنانچه پروژه دولتی جامعه مدنی از حاکمیت شکست بخورد، این NGOها به عنوان یک منجی، «مبارزه مدنی» را علیه رژیم کلید می زنند. کین اعتقاد داشت که در کنار این نیرو، اصلاح طلبان باید یک شبکه چند قطبی از رسانه های اینترنتی و… را بسازند تا از طریق مصادره افکار عمومی، انتخابات را «مهار» سازند. ( پیام فضلی نژاد ، پاورقی کیهان دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۰- شماره ۲۰۱۲۲)

۳٫ آقای تقی رحمانی از عناصر ملی مذهبی در سال ۸۲ در پاسخ به این پرسش که «آیا ممکن است روزی روشنفکران وابسته به نهضت آزادی به سرکار آیند؟ » اظهار داشت: « با توجه به  سرمشق جهانی که عبارت است از بازار آزاد، حقوق بشر و لیبرال دموکراسی، بعید نیست . البته باید توجه داشت نهضت آزادی اکنون برنامه مشخصی ندارد فقط اعضای آن اعتبار خوبی دارند. » سپس در پاسخ به این که «آیا خود جنابعالی برنامه ای دارید؟ » گفت:« خیر معتقدم که جریان ملی مذهبی می تواند همراه با نهضت آزادی آرام آرام در ساخت قدرت وارد شود، هر چند نظرم این است که اول باید در مدیریت های کوچک وارد شود بعد وارد مجلس و در نهایت شکل تشکیلاتی پیدا کند آن گاه می تواند برای خود برنامه و راهبرد عینی داشته باشد و البته باید حوزه ایدئولوژی اش نیز مشخص باشد.»(سقوط دولت بازرگان دکتر غلامعلی- مهندس فرامرزصفاریان- معتمد ص۱۴۵)

۴٫ دکتر محمود سریع القلم، تئوریسین دولت یازدهم، در کتاب “اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار” با طرح این ادعا که مساله اقتدارگرایی در ایران به “ژن ایرانی” مرتبط است، نتیجه می گیرد که پروژه “جامعه مدنی” و رفع “اقتدارگرایی” در ایران با “عوامل داخلی” میسر نیست و باید از “عوامل خارجی” در این مسیر بهره برد. وی سپس بر نقش تسهیل کننده “عامل خارجی” برای تحولات داخلی ایران و رفع اقتدارگرایی تاکید کرده است و در صفحه ۲۱۲ همان کتاب می نویسد:”تحول در تمامی کشورهای پس از کمونیسم با متغیر و “عوامل تسهیل کننده خارجی” صورت پذیرفت…آلمان نیز تنها پس از شکست های جنگ جهانی اول و دوم و با تحمیل   “نیروهای خارجی” به “آزادی‌های مدنی” دست یافت.

این اظهارات که به عبارتی همان آموزه های جناب جان کین به سعید حجاریان است به صورت یک نظریه در کتابی از مشاور عالی رییس جمهور به جامعه القاء می شود و این گونه وانمود می شود که ژن ایرانی استبداد پذیر است و به دون کمک خارجی دموکراسی مورد قبول غرب امکان ندارد! به عبارت دیگر، یعنی باید همان گونه که امریکا در عراق به کمک « دمو» آمد و رژیم دیکتاتوری را سرنگون کرد در ایران نیز به کمک « دمو» ی مورد نظر آن ها بیاید و انقلاب  اسلامی را براندازد.!و البته شبکه های اجتماعی مورد نظر جان کین نیز که در سایه  دولت تدبیر و امید نیز فراهم شده است و NGO ها نیز مورد عنایت ویژه قرار دارند که تاثیر آن ها در انتخابات اخیر به روشنی ملاحظه شد.

۵٫ خلع سلاح موشکی برای زمینه سازی و تسهیل امور برای دخالت خارجی

بی تردید از آغاز انقلاب اسلامی پروژه دخالت نظامی امریکا بر ضد ایران همواره به عنوان گزینه ای روی میز آمریکا بوده است ولی به دلیل شکست های سنگینی که در جنگ تحمیلی ۸ ساله و در برابر حزب الله لبنان و غزه خورده اند و اکنون شکستی که در سوریه و یمن در حال تحمل آن هستند، جرات نمی کنند که اقدامی صورت دهند ولی تحلیل عناصر سیاسی داخلی به دشمن می تواند مهم باشد و آن این که ما به دخالت نظامی امریکا دل بسته ایم و به آن امیدواریم. بی تردید یکی از عوامل بازدارنده عملیات نظامی امریکا بر ضد ایران، سلاح های پیشرفته از جمله موشک های دوربرد ایران است. آن ها می دانند چنان چه بخواهند اقدامی بر ضد ایران داشته باشند اسراییل که در حکم قلب امریکاست مورد اصابت هزاران موشک دوربرد قرار خواهد گرفت و ناوهای امریکا در منطقه و دیگر منافع و منابع آمریکا نیز مورد اصابت قرار خواهند گرفت؛ این عامل بازدارنده موجب شده است که امریکایی ها هیچ گاه مستقیما از گزینه نظامی روی میزشان استفاده نکنند و از باب « ترهبون به عدو الله و عدوکم» از ایران اسلامی وحشت داشته باشند.

حال اگر در مذاکرات فرضی برد- برد موشکی با برجام ۲ ، برد موشک ها کوتاه شود و خلع سلاح موشکی صورت بگیرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا با اجرای این پروژه، «دمو آمریکا کراسی» درباره ایران نیز اجرا نمی شود و جامعه مدنی مورد نظر جان کین و رفع اقتدارگرایی مورد نظر سریع القلم صورت نمی پذیرد؟!  بی تردید نه رهبری و نه نیروهای مسلح و نه ملت ایران هرگز حاضر به اجرای چنین برجامی نخواهند شد که برای رفع تحریم های موجود، از اقتدار موشکی خود دست بردارند زیرا عواقب خطرناک آن را می دانند ولی عده ای از هم اکنون به دنبال گفتمان سازی و زمینه سازی برای پذیرش مردم و تغییر نگاه آن ها دست به کار شده اند تا این گونه وانمود شود که دنیای آینده دیگر نیازی به بمب و موشک نیست و قرار است جهان گل و بلبل شود و گفتگو جای موشک را بگیرد! به هرحال سخن بر سر این است که آیا این گونه اقدامات خیانت به کشور و انقلاب و خون شهداء نیست؟ و آیا مقامات امنیتی دربرابر این سیگنال هایی که به دشمن داده می شود هیچ وظیفه ای ندارند؟!