سیاستمداران و ولایت فقیه

احمد کریمی

ولایت فقیه، یکی از مهمترین مسائلی‌ست که شاید بیشترین حمایت و یا هجمه را در دوران معاصر به خود اختصاص داده است. ولایت فقیه، که به طرق مختلف از طرف منافقین (دشمنان داخلی نظام) و دشمنان بیرونی(خارج از کشور و همین طور داخلی های خارج از نظام اسلامی) کوبیده شده و اصولاً بیشترین هجمه فرهنگی و سیاسی را بر علیه خود شاهد بوده است، یکی از رموز برپایی حکومت اسلامی در عصر جدید است، حکومتی که در دنیایی تحت سیطره غربِ بریده از خدا و معنویات سر بلند کرده، و آمده است تا معادلات جدیدی را برای برپایی تمدن بزرگ اسلامی و همین طور زمینه سازی ظهور آخرین منجی انجام دهد…

اما باید توجه کرد که ولایت فقیه و مخصوصاً ولی فقیه این زمان برای مردم ما و قاطبه افراد و جوامعی که ذهن و فعلشان با آن درگیر است، به نوعی فقط وِلایت و وَلایت (امام و امت به واسطه دوستی و محبت و عشق) نباشد، و با منطق و عقل نیز این واژه ها برای آنها تبیین و تفسیر شود، حال ممکن است این مسئله به وسیله کتاب باشد یا رسانه؛ و برای مقاطع تحصیلی باشد و یا برای مردم عادی و عامه …

یکی از مسائل جالبی که  حول محور ولایت فقیه می باشد و باید مغفول نماند، لزوم وجود رهبری دینی و سیاسی بر جامعه مسلمین است. اینکه برخی در بوق سکولاریسم می دمند و ریاست بر جامعه را از مسئله دین جدا می کنند، نشان از این دارد که یا مرضی در قبال اسلام و حکومت اسلامی بر آنها مستولی گشته و یا اینکه این مسئله را به درستی نفهمیده اند.

رهبر سیاسی جامعه باید رهبر دینی جامعه نیز باشد، تا با استنباط صحیح از مسائل دینی و پیاده کردن آنها در ارکان سیاسی جامعه، از به خطا رفتن نظام اسلامی جلوگیری کند. سیاستی که نشئت گرفته از حقیقتی محض به نام دین مبین اسلام باشد، و دچار مصلحت اندیشی های مرسوم بین سیاست زدگان دنیای غرب و یا برخی از داخلی ها نشود، این مهم می طلبد که ولی فقیه که نامش را در دوران معاصر اینگونه می شنویم و می فهمیم بر جامعه حاکم باشد (کما اینکه با مراجعه به تاریخ اسلام و زمان حیات و حضور ائمه “موکلین و نائبان” آن حضرات در جای جای جوامع اسلامی این کار را به صورت مخفیانه و یا نیمه مخفیانه به انجام می رساندند- بعد از دوران غیبت صغری و شروع غیبت کبری این مسئله مهم وارد فاز جدیدی شد که امام خمینی شصت و سومین فرد از این سلسله بود که موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد)

حکومت سیاسی بر مبنای دین که از مهم ترین محورهای مبحث ولایت فقیه است، با بررسی تاریخ زندگی خلفای بعد از رسول خدا(ص) راحت تر فهم می شود.

حکومت سیاسی و دینی بر جامعه با همه حواشی و تبصره های آن فقط تا زمان حکومت چند ماهه امام حسن مجتبی (ع) پیاده شد (حال در زمان سه خلیفه که به صورت ظاهری بر جامعه اسلامی جانشینی رسول خدا(ص) را به عهده داشتند، و در زمان امیرالمومنین(ع) و چند ماه حکومت امام مجتبی(ع) که حقیقتاً امامت و رهبری و خلافت را از طرف خداوند بر عهده داشتند) این دوره با تلاش های منافقانه معاویه در قلب جامعه اسلامی به اتمام رسید و معاویه با این دیدگاه و راهبرد که “برای حکومت بر مردم آمده ام و کاری به نماز و دین انها ندارم”(۱) وارد فاز جدیدی شد که امروزه ما نام آن را سکولاریزم می نامیم…

البته برای حکومت بر جامعه اسلامی که دین اسلام وزنه اصلی تشکیل آن است، نیاز به مدیریت دینی و مذهبی نیز هست که بعد از دوران رهبری و خلافت واقعی (مجاز و غیر مجاز از نظر حقیقت دین اسلام) با شیوه جدیدی اِعمال می شد. با روی کار آمدن خلفای سیاسی و در حقیقت سیاست زده و دنیا زده، علما و زهاد و دانشمندان خود فروخته نیز برای پر کردن خلأ این کاستی بزرگ به کنار دستگاه خلافت کشیده شدند. نمونه بزرگی از نتیجه این همزیستی خباثت آمیز و شر آفرین، فتوای عالم دینی به جهاد با سیدالشهدا(ع) بود که بر خلیفه رسول خدا(ص) یعنی یزید شوریده بود !!!

امام خامنه ای در بخشی از کتاب انسان ۲۵۰ ساله این موضوع را اینگونه بیان می فرمایند:

“خلیفه در اسلام به جز سیاست متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنها نیز هست. این حقیقت مسلم موجب شد که پس از نخستین سلسله خلفای اسلامی، زمامداران بعدی که از آگاهی های دینی، بسیار کم نصیب و گاهی به کلی بی نصیب بودند، در صدد برآیند که این کمبود را به وسیله رجال دینی وابسته به خود تامین کنند و با الحاق فقها و مفسران و محدثان مزدور به دستگاه حکومت خود، این دستگاه را باز هم ترکیبی از دین و سیاست سازند.

فایده دیگری که وجود عناصر شریعت مآب در دستگاه حکومت داشت، آن بود که اینان طبق میل و فرمان زمامدار ستم پیشه و مستبد، به سهولت می توانستند احکام دین را به اقتضای مصالح ، تغییر و تبدیل داده و در پوششی از استنباط و اجتهاد که برای مردم عادی و عامی قابل تشخیص نیست،‌حکم خدا را به خاطر خدایگان(پادشاه) دگرگون سازند … “(۲)

حال با رجوع به دوران حاضر می توان فهمید بلاتشبیه، کار برخی از سیاستمدارن ما نیز همینگونه شده است. اگر احاطه و نظارت ولی فقیه بر آنها نبود، نتایجی که این دوستان بزرگوار از دین می گرفتند و عواقب بد آن نیز بر علیه دین و نظام اسلامی به کار می رفت،‌ بیشمار بود.

از نمونه های جالب آن برداشت سطحی و کم عمق از حرکت امام حسین(ع) بود که از آن درس مذاکره گرفته شد،(۳) درس مذاکره گرفتن از حرکت عظیم سیدالشهدا(ع)، یعنی مصلحت اندیشی و قربانی کردن دین برای یک سیاست زودگذر که کم کم خطاهایش نیز فاش می شود.

اگر با تعمق، نقش ولایت فقیه را در کنترل این جریان و تذکر بعدی آن نادیده بگیریم و اصولا چنین چیزی وجود نداشت،‌ همین مبنای فکری می توانست به نام اسلام و دین، کشور را دو دستی تقدیم بیگانگان کند. ولی فقیه در کشور ما عیان ترین نتیجه ها را گرفته است و این مسئله نیاز به اثبات زیادی نیز ندارد، چه،‌ مردمی که دچار بازی های سیاسی نیستند این را خوب فهمیده اند و در مواقع حساس همیشه حمایت خود را نشان داده اند.

در هر کدام از مسائل سیاسی این کشور، اگر نقش ولی فقیه را حذف کنیم، پیش بینی نتایج کاملاً مشخص است، هر چند برای رهبری امام خمینی(ره) نیازی به ذکر مثال نیز نمی بینیم:

– فتنه بزرگ سال ۸۸ و نقش بی بدیل رهبری در حفظ نظام

– جنجال احمدی نژاد و لاریجانی در مجلس (تذکر رهبری از ادامه یک تقابل جریانی در داخل نظام جلوگیری کرد)

– مسئله انرژی اتمی در دوران حکومت سیاسی اصلاحات بر کشور و ورود رهبری در حساس ترین موقعیت

– قربانیان منا و برخورد رهبری …  و صد ها و هزاران اتفاق ریز و درشت که با اشاره ای از طرف رهبری انقلاب رفع شده است.

حال باید دید سیاستمدارن ما چقدر بر مبنای حرف شنوی از ولی فقیه عمل می کنند. سیاستمدارانی که – خوشبینانه – به خاطر جلب رضایت مردم حاضرند کارهای زیادی را انجام دهند، و به همین علت نیز گاهی امکان به خطا رفتنشان هست، اما نقش نظارتی رهبری سیاسی و دینی که اِشراف فوق العاده ای بر زوایای مخفی و پیچیده مسائل دارد،‌ می تواند در همه مسائل به کمک آنها بیاید. امید که قدر و منزلت و شأن ولایت فقیه و مخصوصاً رهبر بزرگوار انقلاب امام خامنه ای، همیشه حفظ شود…


۱) لینک – معاویه علناً با گفتن این جمله فتح باب جدیدی در دنیای اسلام انجام داد. بعد از او نیز این موضوع سرعت بیشتری گرفت.

۲)لینک – صفحه ۲۷۱ و ۲۷۲ کتاب انسان ۲۵۰ ساله

۳)لینک– این نمونه کوچکی بود که صدای بزرگی کرد. از این قبیل مسائل همیشه اتفاق افتاده است که در این دوره شیب آن تندتر بوده است!