سیلی محکم

شهید حبیب‌الله شمایلی

  • شهید حبیب الله شمایلی/ کتاب نشاط و شوخ طبعی در دفاع مقدس

همگی خسته و بی رمق در تعمیرگاه خوابیده بودیم. چند روز از عملیات خیبر گذشته بود و دمادم عید نوروز ۱۳۶۳ بود. نیمه شب در جریان خوابی که می دیدم با کسی دعوایم شد و به زد و خورد با او پرداختم. خواب دیدم که سیلی محکمی به طرف مقابل می زنم. این سیلی نصیب رفیقی شد که در کنارم به خواب سنگینی فرو رفته بود.

با صدای سیلی، خودم و بچه ها از خواب پریدیم و فرد سیلی خورده هم که برادری قوی هیکل بود، وحشتزده برخواست و چون هنوز هوش و حواسش سرجایش نبود درصدد تلافی برامد.

خدا رحم کرد که در آن شب، حبیب بیدار بود و نماز شب میخواند. وی که متوجه ماجرا بود به ضرورت نمازش را قطع کرد و در حالیکه بشدت میخندید شهادت داد که این سیلی بی اختیار و در حالت خواب بوده و لطف الله گناهی مرتکب نشده است.

با شفاعت آقاحبیب در آن نیمه شب، جان سالمی به در بردم!