- سید مصطفی میرمحمدی میبدی
یکی از رفقای روحانی که از قضا در میان جوانان شهرستان بسیار هم محبوب است به همراه برادر بزرگوارشان، به تازگی از راهپیمایی اربعین برگشته بودند.
با دوستان همقرار شدیم تا بعد از نماز مغرب و عشاء به منزل این دوستان زائرمان برویم.
قبل از این دیدار پیش خودم خیلی حساب کتاب کرده بودم تا درباره لزوم ورودش به عرصه انتخابات مجلس برای یاری فرد اصلح و حساسیتهای این دوره و قس علی هذا صحبت کنم.
وقتی رسیدیم و شیخ و اخوی شروع کردند به تعریف کردن از ماجراهایی که در سفر اربعین بر او گذشته بود، کلا آنچه درباره انتخابات آماده کرده بودم از ذهنم محو شد؛ انگار برق مرا گرفته بود.
این عشق از کجا میآید؟
کشاورز عراقی برای آنکه زائر، کمتر خسته شود، از میان کشت و زرعش راه برای زائر اباعبدالله(ع) باز کند تا او مسیر کمتری بپیماید.
میزبان عراقی با تبر جلوی تو را بگیرد و بگوید باید بیایی در موکب من و ناهار بخوری و هر چقدر بگویی در مواکب قبلی ناهار خوردهای به خرجش نرود و بگوید «لا افهم»!
آن یکی وقتی قانع میشود که تو در موکب قبلی غذا خوردهای و تا خرخره پر شدهای جوراب و تجهیزات به تو تقدیم کند و برای خوابت پتوهای نوی نو بیاورد؟!
در کجای عالم دیدید، میزبان در بیشتر ساعات شبانهروز با کنار گذاشتن استراحت و خواب، روند غذادادن به زوار را پیوسته ادامه دهد؟ً!
مگر میشود یک عرب عراقی جلوی تو را بگیرد و دسته اسکناس از جیبش خارج کند(قریب به ۵۰۰ هزار تومان) و بگوید همه این پول را میخواهم به شما زائرین حسین(ع) بدهم و وقتی تو امتناع میکنی آخر سر به زور یک ۵۰۰۰ دیناری در جیب تو و یکی هم در جیب برادرت فرو کند؟!
چگونه میشود که وقتی آن عراقی متوجه میشود تو در موکب او علیرغم پذیرایی و خدماتی که داده حزین و ناراحت هستی، دستت را میگیرد و به سطح شهر میبرد و انواع و اقسام خوراکیها و تنقلات و حتی سیگار برای تو میخرد و جیبهایت را پر میکند تا زائر امام حسین(ع) فقط لبخند بزند؟!
بعضی از این کارها را حتی پدر و مادر انسان هم برای او انجام نمیدهند! کدام پدر یا مادر را سراغ دارید که برای رفع خستگی ناشی از پیادهروی پسر سُر و مُر و گُندهاش پای او را در تشت آب گرم بشوید و ماساژ دهد و…
آیا غیر از «جنون عاشقانه» به آل الله(ع) اسم دیگری میتوان بر این همه دلدادگی گذاشت و چه زیبا گفت محتشم کاشانی:
هرخدا جوی تمسک به ولایش دارد هر گرفتار غمی سر به هوایش دارد
هرسری آرزوی بوسه به پایش دارد هر دلی میل سوی کرب وبلایش دارد
این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست
دل هر کس که حسینی است ز خود بی خبر است کشتهی عشق حسین از همه کس زندهتر است
بس که آن جلوهی توحید مرا در نظر است هرکجا می نگرم نور رخش جلوهگر است
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی است که جان ها همه پروانه ی اوست
ای کاش شرح این عاشقیها روی کاغذ بیاید و حفظ شود؛ هم برای بیخبران هم عصرمان و هم برای فرزندانمان تا آنان بفهمند چرا «این حرارت تا ابد سرد نمیشود».
“نیوتن” اشتباه کردی !!!
کربلا نرفته بودی تا “جاذبه” را ببینی …