در دوره اول ریاست جمهوری برای حبیبی تبلیغ میکردم/ منزل مرحوم اعرافی، باغ دلگشای ما طلبهها بود
مرز میبد و اردکان در انتهای خیابان صدرآباد که تلفنخانهای هم در این محل واقع شده بود، قرار دارد. متاسفانه بعد از انقلاب به علت عدم فعالیتهای مختلف در نقطه مرز توسط میبدیها، اردکانیها به بهانه اینکه اینجا زمینهای موات است، پیشروی کردند.
- یکی از نامهایی که در همان ابتدای شکلگیری گروه جمعآوری «تاریخ شفاهی میبد» مکررا به دستاندرکاران آن پیشنهاد میشد، «حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن هدایی»، روحانی فعال و انقلابی محله مهرجرد میبد، امام جمعه موقت و استاد حوزه علمیه شهر میبد بود. به همین سبب در همان ابتدا (سیام دی ماه ۱۳۹۱) قرار مصاحبه با ایشان در دفتر امام جمعه میبد تنظیم شد و این عالم سالخورده با صبر و متانت به سوالات متنوع ما پاسخ گفت. حالا که چندی است دیگر این روحانی متواضع و انقلابی دیگر در کنار ما نیست، ارزش آن مصاحبه بیشتر جلوهگر است.
- مصاحبهگر: احمد صمدی/ پیادهکننده: سمیه فلاح/ ویراستار: سید مصطفی میرمحمدی
قسمت اول مصاحبه با مرحوم حاج شیخ حسن هدایی را از اینجا مطالعه بفرمایید.
* لطفا درباره دوران طلبگی خود بیشتر توضیح دهید.
از سال ۱۳۲۶ تا سال ۱۳۴۳ درس میخواندم که ابتدا دو سال در حوزه علمیه اردکان در خدمت مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی بودیم. از جمله هم دورههای خود میتوانم به شیخ یحیی وحیدی، شیخ محمدحسین بهجتی، شیخ علی بهجتی اشاره کنم. همچنین استاد ما در آنجا شیخ علی محیطی بود که سیوطی تدریس میکرد.
بعد از دو سال به همراه شیخ احمد وحیدی به قم رفتیم. در سال ۱۳۴۳ یعنی زمانی که حضرت امام خمینی (ره) تبعید شد، ما به میبد آمدیم و به این ترتیب ما به مدت ۱۳ سال در قم مشغول تحصیل بودیم.
* اساتید شما در قم چه کسانی بودند؟
در قم امام خمینی(ره)، آیت الله بروجردی و حضرات آیات سبحانی، مشکینی، مکارم، مرتضی حائری از جمله اساتید بنده بودند.
*در زمانی که شما مشغول تحصیل بودید چه کسانی در میبد ملبس به لباس روحانیت بودند؟
مرحوم حاج شیخ علی اکبر وحیدی و ابوی بنده از جمله علمای معمم قدیم بودند و در کربلا و نجف درس خوانده بودند.
* احترام به روحانیون در زمان گذشته چگونه بود؟
نسبتا برخورد مردم با روحانیون خوب بود اما بعد از دوره رضاخان بهتر شد. زمان رضاخان اوضاع روحانیون خیلی بد بود.
*وظیفه روحانیون نسبت به مردم و اجتماع چه بود؟
اغلب روحانیون به منبر میرفتند و نماز میخواندند همچنین کشاورزی و دامداری میکردند. حتی حاج شیخ علی اکبر وحیدی بوسیله الاغی به نقاط مختلف میبد از جمله حسن آباد، فیروزآباد، مهرجرد و… می رفت و مشغول کار و فعالیت بود. باتوجه به اینکه ماه رمضان در آن دوران مقارن با تابستان بود و هوا بسیار گرم بود، ایشان در مرتبه آخر به مهرجرد می آمد و در همان جا نماز جماعت اقامه می کرد و به منبر می رفت.
*وضعیت مجالس روضه خوانی چگونه بود؟ آیا حکومت آن دوران سخت گیری در این زمینه میکرد؟
مجلس روضه خوانی در آن دوران رواج داشت و حکومت زیاد سختگیری نمی کرد چرا که بعد از دوره پهلوی برپایی چنین مجالسی آزاد شد. همچنین مراسم و مناسبت های مربوط به ماه محرم آزاد بود، تنها در دوره رضاخان چنین مراسم هایی با محدودیت روبرو بود. در زمان رضاخان سنت شبیه خوانی کاملا قدغن بود اما از سال ۱۳۲۰ این محدودیت از بین رفت. جالب اینجا بود که رضاخان از طرف انگلیس ها منصوب و همچنین عزل شد؛ همزمان رضاخان در ایران و آتاترک در ترکیه را به قدرت رساندند، نقشه آنها این بود که اسلام را از بین ببرند که خدا را شکر این اتفاق نیافتاد.
*حوزه علمیه میبد از چه زمانی شروع به کار کرد؟
حوزه علمیه میبد در زمان مرحوم آیت ا… اعرافی تا حدودی فعال بود، سپس حاج سید اسدا… امامی مدرسه علمیه و مسجد را ساخت. در ابتدای شروع به کار حوزه میبد، بنده، آقای وحیدی و حاج سید اسدا… در این حوزه علمیه شروع به تدریس کردیم.
*در محله مهرجرد چه مساجدی در زمینه فعالیت های مذهبی پیش از انقلاب فعال بود؟
در مسجد جامع، مسجد حاج ملاشفیع، مسجد ابوالفضلی فعالیتهای زیادی انجام می گرفت. بعد از اینکه شیخ یحیی وحیدی فوت شد، حاج شیخ احمد وحیدی امامت مسجد جامع مهرجرد را برعهده گرفت و بنده از سال ۱۳۴۵ تا حالا امامت مسجد حاج ملاشفیع را برعهده داشتم. اما در مسجد ابوالفضلی روحانیون متفاوتی عهدهدار امامت جماعت بودند.
*در ماه مبارک رمضان، کدام مساجد محله مهرجرد بیشترین رونق را داشت؟
مسجد جامع، مسجد حاج ملاشفیع و تکیه ابوالفضلی بیشترین رونق را داشتند. پذیرایی افطاری، نان و پنیر، خرما سبزی و گاهی اوقات غذاهای پختنی سرو می کردند. بعد از انقلاب پذیراییها مفصلتر شد.
*در ماه محرم، مراسم ها کجا برگزار می شد؟
هیئات در مساجد، تکایا و حسینیهها مثل خدیجه خاتون برنامه عزاداری برگزار میکردند. در دهه آخر ماه صفر از زمانهای بسیار قدیم تاکنون همچنان سنت عزاداری و تعزیهخوانی حفظ شده و برگزارمی شود و نسبت به زمان کودکی ما مراسم عزاداری خیلی مفصلتر شده است و جمعیت خیلی بیشتری میآید. ده روز آخر تعزیهخوانی داریم و روز آخر صفر نخل به امامزاده خدیجه خاتون منتقل میشود و تعداد زیادی گوسفند جلوی آن قربانی میکنند.
*آیا برنامههایی همچون اقامه نماز عیدفطر و عید قربان در زمان گذشته وجود داشته است؟
نماز عیدفطر از زمان قدیم تاکنون برگزار می شده، محل برگزاری آن به گونهای بود که اوایل در مساجد اقامه میشد اما سپس در خدیجه خاتون به صورت متمرکز برگزار شد. اقامه نماز عید قربان مرسوم نبوده است.
*در دوران جوانی جنابعالی آیا کسانی در میبد بودند که به مردم زورگویی کنند؟
بله، اقوام …ها بودند که متصل به شاه و درباری بودند. در شهیدیه خانهایی بودند که خیلی مردم را مورد اذیت قرار میدادند و وابسته به رژیم شاه بودند و زور میگفتند و تعدی میکردند. در سایر محلات میبد هم چنین افرادی وجود داشت.
*انتخابات پیش از انقلاب چگونه بود؟
نمایندگان مجلس از طرف مردم هر چهار سال یکبار انتخاب میشدند و انتخابات بیشتر در مدارس برگزارمیشد. از جمله نمایندگان قبل از انقلاب فرزند حاج سید یحیی صاحبالزمانی از اهالی احمدآباد و آخرین نماینده قبل از انقلاب منوچهر یزدی بود که بعد از آن انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. البته این انتخابات به صورت فرمایشی و فرمالیته بود یعنی نمایندگان پیش از انتخابات مشخص بودند و حکومت و به صورت غیرمستقیم آمریکا آنها را انتخاب کرده بود.
*جریان انقلاب اسلامی در میبد چگونه بود؟
در ۱۳۵۶، تظاهرات و راهپیمایی در میبد برگزار میشد؛ مثلا مرحوم آیت ا… اعرافی به همراه عدهای از شهیدیه حرکت میکرد و تا سه راه فیروزآباد به راهپیمایی میپرداختند سپس از این نقطه به ترتیب به خیابانهای مهرجرد، ده آباد و در نهایت به محله یخدان می رسیدند به گونهای که مردم هر محله ای به این گروه ملحق میشدند و شعارهای ضد حکومت پهلوی (مرگ بر شاه) سرمیدادند تا اینکه به خیابان یخدان ختم میشد و در آنجا سخنرانی میکردند و مردم محلههای دیگر به یخدان میآمدند وهمراهی میکردند. البته تظاهرات هر روز به صورت پی در پی نبود، بلکه به صورت متناوب دو الی سه روز یک مرتبه برگزارمیشد. در یکی از روزهای آخر رژیم سلطنتی شاهنشاهی، مرحوم صدوقی به شهرستان میبد آمدند؛ بنابراین از ابتدای خیابان به قصد تظاهرات شروع کردیم و به محله شهیدیه رسیدیم، سپس در مسجد امام واقع در همین محله، مرحوم صدوقی به سخنرانی پرداختند. همچنین آقای فلسفی در روزهای نزدیک به انقلاب اسلامی به میبد آمدند و با تظاهرات مردمی در مدرسه علمیه میبد واقع در ابتدای خیابان امام(ره) به سخنرانی پرداختند.
*در محله شما چه کسانی سردمدار و فعالان انقلابی بودند؟
فعالان انقلابی همگی از توده مردم برخاسته بودند و نسبت به توزیع اطلاعیه و زمان راهپیمایی فعالیتهای گستردهای انجام میدادند.
*آیا مکان خاصی برای تشکیل جلسات و هماهنگی تظاهرات در نظر می گرفتند؟
خیر! برای تشکیل جلسات مکانهای مختلفی درنظرمیگرفتند و اینگونه نبود که محل برگزاری آن متمرکز باشد و البته راهپیماییها همیشه از مساجد نشئت میگرفت.
*لطفا در مورد خاطرات روز پیروزی انقلاب اسلامی در میبد توضیح دهید.
شب ۲۲ بهمن اعلام رسمی روز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود و از این روز انقلاب شروع شد. در پایتخت مخالفین در صدد تصرف سازمان صدا و سیما بودند اما شکست خوردند و انقلابیون پیروز شدند. در شهرستان میبد نیز به تبع شهرهای دیگر ازدحام زیادی شده بود و مردم با راهپیمایی در خیابانها به شادی و شعف میپرداختند و شعار میدادند و موتورها چراغهایشان را روشن میکردند.
*در مورد رفراندوم انقلاب اسلامی در میبد توضیح دهید.
این انتخابات در محلهایی مثل امامزاده خدیجه خاتون، مدرسه هجرت و مدارس دیگر برگزار شد که بیش از ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند.
*در اولین انتخابات رئیس جمهوری بعد از انقلاب در شهرستان میبد اکثریت طرفدار کدام کاندیدا انتخابات بودند؟
نه تنها در میبد بلکه در شهرهای دیگر اغلب مردم طرفدار بنی صدر بودند که به طور کلی ۱۱ میلیون رأی آورد. او خود را جا انداخته بود. من هم گاهی تبلیغ میکردم که به حبیبی رای بدهند که این کار من باعث شد یکی از سربازان ناراحت شد و به من تذکر بدهد که چرا تبلیغ حبیبی میکنم؟! با این حال روحانیون در آن دوران طرفدار حبیبی بودند و به آرامی تبلیغ این کاندیدا می کردند.
*آیا در زمان تبلیغات کاندیداها همانند دوره کنونی، شخصیت سیاسی به میبد دعوت میکردند تا به تبلیغ کاندیدای مورد نظر بپردازد؟
خیر. مردم بیشتر گرایش به بنی صدر داشتند. چون بنی صدر در بیشتر شهرهای کشور به سخنرانی میپرداخت و به همین خاطر رای آورد. هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط حضرت امام خمینی (ره)، بنی صدر با بیاحترامی نسبت به ایشان در این مراسم حاضر شد و بعد هم که دیدیم منافقین طرفدار او بودند.
*خاطرتان هست شهید زاهدی در میبد چگونه به شهادت رسید؟
شهید زاهدی در حال تهیه مواد منفجره برای تخریب مکانی بود که ناگهان این مواد منفجر شد اما بعضیها میگفتند شهادت ایشان توسط ژاندارمری اتفاق افتاده؛ در حالی که این معلم شهید بوسیله مواد منفجره که در حال ساخت آن بود به شهادت رسید.
*در زمان انقلاب آیا اعلامیهای از طرف حضرت امام خمینی(ره) به میبد میرسید؟
ابتدا اعلامیه به یزد و به دست مرحوم صدوقی میرسید سپس در بین شهرستانها توزیع میشد. محتوای اعلامیهها تشویق به انقلاب و اعتراض علیه حکومت شاهنشاهی بود.
*ماجرای مرز میبد و اردکان از چه زمانی شروع شد؟
این مسئله قبل از انقلاب نیز وجود داشته است. مرز میبد و اردکان در انتهای خیابان صدرآباد که تلفنخانهای هم در این محل واقع شده بود، قرار دارد. متاسفانه بعد از انقلاب به علت عدم فعالیتهای مختلف در نقطه مرز توسط میبدیها، اردکانیها به بهانه اینکه اینجا زمینهای موات است، پیشروی کردند.
*نزاع شدید میبدیها و اردکانیها بر سر مسئله محدوده مرزی که یک قربانی برجای گذاشت را به خاطر دارید؟
در خاک میبد، اردکانیها چاهی حفر کردند تا آبهای حاصل از نزولات آسمانی را برداشت کنند و مردم میبد از این موضوع ناراحت شدند و به سمت اردکان حرکت کردند که در این نزاع تیراندازی شد و یک نفر کشته شد؛ از این رو مرحوم صدوقی به منظور آرام سازی جوّ موجود به میبد آمد و در محل امامزاده سید قنبر به سخنرانی پرداخت.
*آیا به خاطر دارید که رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای به میبد آمده باشند؟
بله آقای خامنه ای پیش از انقلاب [اوایل انقلاب] به میبد آمدند و در محل پارک فلسطین به سخنرانی پرداختند.
*درزمان جنگ موضع خانواده ها در قبال رفتن فرزندانشان به جبهه چگونه بود؟
در محله مهرجرد خانواده ها هیچ گونه مشکلی با رفتن فرزندان خود به جبهه نداشتند اما بعضی والدین به سختی اجازه چنین حرکتی به فرزند خود می دادند و سختگیری می کردند و در این محله ۱۳ شهید تقدیم شد.
*مسیر تشییع جنازه شهدای محله مهرجرد چگونه بود؟
بعد از نماز خواندن در محل سپاه قدیم یا امامزاده سید صدرالدین قنبر تا امامزاده خدیجه خاتون تشییع جنازه شهدا را ادامه می دادند.
*آیا خاطره ای با مرحوم روحانی داشتید؟
اوایل تحصیل در قم همدوره بودیم سپس ایشان به میبد بازگشت و داماد مرحوم اعرافی شدند اما دیگر به شهر قم نرفت و به امامت جمعه موقت میبد درآمد. هنگامی که بیمار شد بعد از چندین سال به قم برگشت که در همانجا فوت کرد و پیکرش را به میبد آوردند. خاطرهای از ایشان ندارم اما همیشه در تمامی امور به کمک مرحوم حاج شیخ محمد ابراهیم اعرافی میآمد و تا زمانی که حاج شیخ علیرضا اعرافی به میبد نیامده بودند کارهای محله شهیدیه را انجام میداد.
*آیا با مرحوم شیخ محمد ابراهیم اعرافی رفت و آمد داشتید؟
بله. خیلی زیاد. پیش از انقلاب نیز با هم مصاحبت و همنشینی داشتیم و هرگاه از قم بازمی گشتیم به دیدار او در بیت ایشان میرفتیم و باغ دلگشای ما آنجا بود. پیش از انقلاب گاهی میشد حتی چندطلبه از قم به منزل ایشان میرفتند. ایشان خیلی سخی بود به گونهای که به خاطر دارم در یک ماه رمضانی ایشان از هشت طلبه اهل قم به مدت یک ماه، پذیرایی کردند. همسر ایشان دختر ملک افضلی و بانوی فداکاری بود و زن خیلی خوبی بود.
*خاطرهای از ایشان اگر دارید بفرمائید.
هرگاه راهپیمایی برگزار میشد ایشان پیشتاز همه بودند. در یکی از روزهای پیش از انقلاب به خانقاه برای برپایی نمازجمعه رفتند که در مسیر بازگشت، ساواک ایشان را دستگیر و به یزد انتقال دادند بنابراین مردم واکنش تندی نشان دادند و اعتراض خیابانی کردند و ساواک مجبور به آزاد کردن ایشان کردند.
پایان
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰