روایت یک میبدی از شهدای اخیر مدافع حرم و عملیات انتقام سخت

این روزها مثل سوریه و حرم آل الله ، مثل عراق و حرم ثارالله و مثل مکه و حرم و بیت الله ، محله ما نیز حال و هوای دیگری دارد. چند روز است که هر روز صبح خبری جدید می آید. خبرشهادت مدافعی دیگر و شب هنگام مراسم وداع با پیکری دیگر

  • الف. ب. برزگری

۱- ما و این روزها

این روزها مثل سوریه و حرم آل الله ، مثل عراق و حرم ثارالله و مثل مکه و حرم و بیت الله ، محله ما (۱) نیز حال و هوای دیگری دارد. چند روز است که هر روز صبح خبری جدید می آید. خبرشهادت مدافعی دیگر و شب هنگام مراسم وداع با پیکری دیگر؛ چونان صحرای کربلا که لحظه به لحظه آن رزم بود و رشادت و شهادت و در انتها وداع با پیکری مطهر.

این روزها به همان اندازه – بلکه بیشتر- که خون مهاجران الی الله و مدافعان حرم آل الله در دوردست ها بر خاک می ریزد صدها و بلکه هزاران کیلومتر آن طرف ترخونی تازه در رگهای غیرت جوانان شیعه می جوشد. انگار همان خون حسین است که از عمق تاریخ هزار و چهارصد ساله همچنان فوران می کند و حیات می بخشد.

این روزها در محله مان جوانانی را تا بهشت بدرقه می کنیم که داستان ارادت هر کدامشان به عشق و استاد استادان عشق مثنوی هفتاد من کاغذ است و من نمی دانم از کدامشان بگویم از شهید سید روح الله عمادی که در ظهر تاسوعا دو دستش را همچون مولایش اباالفضل علیه السلام نه در کربلا که این بار در شام بلا و در دفاع از حریم بانو زینب کبری سلام الله علیه تقدیم جانان کرد و شربت شهادت نوشید؛ یا از شهید سجاد طاهرنیا که بعد از چند سال چشم به راهی، دردانه اش در غیاب او متولد شده بود و اینک این دردانه نه با قنداقه سفید که با لباس سیاه و سربند یا زینب بر نعش پدر حاضر شده بود. از شهید ابوذر امجدیان می گویم که نوزاد ۱۵ ماهه اش را بر تابوت نشاندند و او هاج و واج مانده بود که چه خبر است و چرا اینقدر شلوغ است وهمه بی تابند و او مانده بود که در این فضای پر از اشک و سوز و ماتم چه باید بکند. به لبخند پر مهر تصویر پدرش بخندد یا بر اشک و آه جگرسوز مادرش بگرید؟ از شهیدمحمد حسین میردوستی می گویم که پدرش در همان مراسم تشییع فرزند به جای لباس سیاه ، لباس رزم پوشیده بود و عزم سوریه کرده بود تا با رساترین فریاد به شیطان بزرگ و اذنابش تکفیریهای خبیث اعلام کند که ” کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ” و راه ما همان راه حسین و زینب است؛ پس جهاد همچنان ادامه دارد.

۲- خبرهایی در راه است
چند ماه پیش “حبیب سپاه ” شهیدحاج حسین همدانی که تازه از سوریه بازگشته بود در پاسخ به یکی از دوستان که پرسیده بود”حاجی از شام چه خبر؟” با تبسمی گفته بود “اندکی صبر سحر نزدیک است”

یکی دو ماه پیش بود که مولایمان کوبنده و دشمن شکن در پاسخ صهیونیستهای ملعون که برای ۲۵ سال پس از اجرای برجام نقشه می ریختند فرمود “شما صهیونیستها ۲۵ سال آینده را نخواهید دید”

و این روزها از سید خراسانی و حسنی و یمانی خبرهایی است…

۳- و اما انتقام سخت:

همیشه دعا می‌کردیم که “اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک ” و خیلی‌ها نیز به این فوز عظیم نائل شدند اما از آنجا که این روزها خبرهایی است راستش را بخواهید این روزها واقعا نمی خواهیم شهید شویم نه به دلیل ترس از مرگ و دلبستگی به دنیا بلکه می خواهیم با چشمان خود نظاره کنیم شکوه و عظمت تحویل پرچم عزت و شرف انسانی را از مولایمان امام خامنه ای عزیز به صاحب اصلیش مولانا الامام المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف. می خواهیم به همه دنیا نشان دهیم تحقق وعده الهی را که ” و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین. میخواهیم با چشمان خود ببینیم محو و نابودی رژیم منحوس و نجس صهیونیستی و سپس اقامه نماز در مسجد الاقصی به امامت قائم المنتظر را
– می خواهیم با چشمان خود نظاره کنیم شکوه انتقام کوچه های مدینه و محراب مسجد کوفه و گودی قتلگاه را. می خواهیم با همه وجود بچشیم و لمس کنیم زندگی عزت مند و انسانی را در سایه حکومت انسان کامل. می‌خواهیم …

پس به سفارش خمینی کبیر که فرمود ” بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست” و ” همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه ای آرامتان نمی گذارند” همراه با امام خامنه ای عزیز در انتظار آن روز – که روزعملیات اصلی انتقام سخت(۲) خواهد بود – می مانیم و همنوا با حضرتش دست به دعا بر می داریم که ” اللهم عجل لولیک الفرج “

___________________

(۱) : تهران – منطقه ۱۴ – شهرک فجر.
(۲) : نام عملیاتی که این روزها در سوریه علیه تکفیریها در جریان است.