غربت شهید برونسی؛ حتی در میبد

سید حسن خیراللهی رکن آباد

  • سید حسن خیراللهی رکن آباد/ پایگاه بسیج امام خمینی(ره) کمیته امداد میبد

برای رفت و آمدهای روزانه در شهر و یا رفتن به محل کار، همواره سعی می کنم تا مسیرهای خلوت و بدون سر و صدای شهر را انتخاب کنم.

شهید حاج عبدالحسین برونسی

یک روز موقعی که از سر کار بر می گشتم، در مسیر خیابان ۱۲ دی، تابلوی ورودی کوچه ای توجهم را به خود جلب کرد. چهل، پنجاه متری ازکوچه دور شده بودم که سرعت را کم کرده و به عقب برگشتم؛ کوچه ای رو به بیابان که در ابتدای آن نام یکی از سرداران شهید دفاع مقدس نقش بسته است. شهید عبدالحسین برونسی متولد روستای” گلبوی کدن” از توابع تربت حیدریه؛ اوستای بنایی که رهبر معظم انقلاب از او به عنوان نماد حقیقت پرورش انسانهای بزرگ با معیارهای الهی و اسلامی و نه ظاهری و معمولی یاد کرد؛ شهیدی که پله های ترقی آسمان را چه تند و سریع پشت سر گذاشت

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت            به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

شهیدی که شاید به زعم آدمهای زمانه، یک اوستای بنای ساده بود و پنج کلاس بیشتر سواد نداشت، اما وقتی کتاب خاکهای نرم کوشک که در مورد زندگی عزتمندانه این شهید والام مقام می باشد را می خوانی، معنی سواد و فرهنگ را متوجه می شوی، معنی اهل بیت علیه السلام را به خوبی درک می کنی، معنای دید ماورایی داشتن را لمس می کنی، معنای حلال و حرام را حس می کنی. می فهمی چطور می شود از شهادت خبر داشت و برای آن آماده شد. چطور می توان در زمان طاغوت به خاطر روزی حلال از این شهر به آن شهر مهاجرت کرد و چند شغل عوض نمود، تا اینکه مال حلال بدست آورد. به قول شاعر:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت                  به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

کتاب خاکهای نرم کوشک که پر تیراژترین کتاب دفاع مقدس است و با دستان پربرکت بنای شیدا و شهید، برونسی عزیز، سنگ دل نرم شده و در ذهن ظلمت گرفته ما، عشق به حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) نمود عینی پیدا می کند. کتابی که نسخه شفابخشی است برای پیدا کردن خود و رها شدن از همه اسارتها و تعلقات دنیایی. برای قدم برداشتن در مسیر سیر سلوک، اگر بخواهیم به بحث های نظری بپردازیم و راه سلوک را از اقوال مختلف علما پیدا کنیم، کار بسی سخت خواهد بود، چرا که مدت زمان زیادی می طلبد که راه ها را بشناسیم و آن وقت برای عمل به پا خیزیم؛ اما راه میانبری هست برای سیر و سلوک و آنهم توشه برگرفتن از زندگی نامه ها و روشهای عملی و عادی بزرگان و شهدایی چون شهید برونسی، چرا که زندگی کردن با آنها و ارتباط روحی برقرار کردن با این بزرگان، بهترین کمک و مدداست برای موفقیت در این مسیر.

به راستی آیا حک شدن نام او در ورودی کوچه ای رو به بیابان، زیبنده شهدایی بزرگی چون شهید برونسی است؟ هر چند اگر خود او می بود و انتخاب با خودش بود، همین غربت و گمنامی را بر می گزید، تا اینکه نامش در این هیاهوی تمدن و تکنولوژی و در میدانها و خیابانهای پر زرق و برق شهر دیده شود.

 rt

قدری بیشتر با شهدا تامل کنیم، آنها از آسمان نیامده بودند، فقط کمی تمرین کرده بودند که بنده خوب خدا شدند. شهدایی که با تمام سختی های جبهه و جنگ، شبها را بیدار بودند و در دل تاریک و ظلمانی شب، به مناجات و راز و نیاز در نخلستانها می گذراندند و زیر هر نخلی سجاده ای از جنس چفیه هایشان پهن بود و پلی از نور، زمین را به آسمان پیوند میداد.

به راستی چه رازی است میان شهداء و غربت؟ چه رازی است میان شهداء و این همه غریبی؟ کمی بیشتر شهداء را ببینیم؛ هر چند آنها نیازی به دیده شدن ندارند.