ماجرای تکاندهنده اشک «ستارخان»
ستارخان نوشته بود:من هیچ وقت گریه نمیکنم چون اگه اشک میریختم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران زمین میخورد…اما تو مشروطه دو بار اون هم تو یه روزاشک ریختم. حدود ۹ ماه بود تحت فشار بودیم..بدون غذا.. بدون لباس.. از قرار گاه اومدم بیرون…چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو […]
ستارخان نوشته بود:من هیچ وقت گریه نمیکنم چون اگه اشک میریختم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران زمین میخورد…اما تو مشروطه دو بار اون هم تو یه روزاشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود تحت فشار بودیم..بدون غذا.. بدون لباس.. از قرار گاه اومدم بیرون…چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش.. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست پا رفت به طرف بوته علف…علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم آلان مادر اون بچه به من فحش میده و میگه لعنت به ستارخان که مارو به این روز انداخته…اما… مادر کودک اومد طرفش و بچش رو بغل کرد و گفت : عیبی نداره فرزندم…خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم…اونجا بود که اشکم در اومد
بله این مورد در مورد روسیه هست که خاک ما رو در آن زمان گرفت حالا هم که دریای خزر رو گرفت ولی با این کشور دوست هستیم چون درگیری با این کشور برای بعضی افراد سودی نداره ولی عدم رابطه با امریکا چون برای شما و امثال شما سود زیادی دارد پس مردم هم باید تاوان سود شما را بدهند
شما که اینقدر پراطلاع هستید بفرمایید رابطه با روسیه و عدم رابطه با آمریکا چه منفعتی برای نظام دارد که برای مردم ندارد؟ نفع خاص مسئولین نظام از این قضیه چیست که حضرتعالی اینقدر راحت حکم صادر میکنید؟!