زمان جنگ جهانی دوم، قیمت گندم در میبد از ۲ ریال به ۱۲ تومان افزایش یافت/ از سال ۱۳۰۷ وسایل نقلیه باری وارد میبد شد/ شیره تریاک توسط دارایی دستگاه پهلوی از مردم، ارزان‌تر خریداری می‌شد

از ابتدا این زیلوها به پادگان فروخته می‌شد اما بعدها به عموم مردم می‌رسید. زیلو در زمان گذشته خیلی خوب فروخته می‌شد چراکه با نخ و پنبه خوب بافته می‌شد. البته زیلوبافی از محله بشنیغان شروع و بعد به تمام محلات میبد منتشر شده و حتی بعد از آن به اردکان رسید.

پس از کمرنگ شدن نظام ارباب‌رعیتی و خان‌خانی در میبد (که آخرین آن در منطقه شهیدیه بود)، خان هر محله جای خود را به کدخدا داد. کدخدا اختیاراتی به مراتب کمتر از خان داشت اما با این وجود به نوعی نماینده و سرپل دولت در هر منطقه‌ای محسوب می‌شد که اختیارات خاصی هم برعهده داشت. البته در این میان، تفاوت اخلاق و منش فردی کدخداها در تعامل با رعایا نظر مردم درباره کدخداهای مختلف را متنوع سازد. با سپری شدن ۳۶ سال از وقوع انقلاب اسلامی، هنوز هم در گوشه و کنار شهرمان، برخی از کدخداهای سابق با کوهی از خاطرات و اطلاعات زندگی می‌کنند و همین موضوع باعث شد تا گروه تاریخ شفاهی میبد به دنبال این گونه افراد باشد. در همین سیر با شخصیتی مواجه شدیم که اطلاعات بسیار ارزنده‌ای درباره میبد ۱۰۰ سال اخیر داشت چرا که او مدتها در کسوت کدخدای محله بشنیغان میبد حضور داشته و از این ناحیه با مسائل گوناگون شهر مواجه شده است. به همین دلیل، مصاحبه مفصلی با وی -یعنی آقای میرزا محمد کلانتری- ترتیب داده شد و نامبرده علیرغم کهولت سن با گشاده‌رویی به تمام سوالات ما در دو جلسه یک و نیم ساعته پاسخ داد. متن پیش رو قسمت آخر مصاحبه ما با آقای کلانتری است که در تاریخ ۹۱/۶/۹ انجام گرفته است.
مصاحبه‌کنندگان: سید مصطفی میرمحمدی، احمد صمدی/ پیاده‌کننده: سمیه فلاح/ ویراستار: حامد فلاحی

20120709795-Copy

• رخداد طوفان شن معروف میبد چه زمانی و چگونه اتفاق افتاد؟

در زمان قدیم (تقریباً ۵۰ سال پیش) در یک روز، ساعت یک بعد از ظهر ناگهان هوا رو به تیرگی رفت و به مدت بیش از یک ساعت خاک سرتاسر آسمان را فراگرفت؛ حتی مردم به خاطر وحشت زیاد، اذان بی‌موقع فریاد می‌زدند و دعا می‌کردند تا این بلا رفع شود. بعد از این اتفاق طوفان‌هایی آمد اما به شدت این طوفان نبود؛ برای مثال طوفان زرد تنها به مدت نیم ساعت ادامه داشت.

• در زمان‌های گذشته چه بلایای طبیعی اتفاق می‌افتاد؟

در هشتاد سال پیش‌، در فصل تابستان هجوم ملخ‌ها به مزارع و باغات را شاهد بودم. به یاد دارم مزرعه خانوادگی ما که در آن کروزه کِشت کرده بودیم به اندازه‌ای ملخ هجوم آورد که حاصل این مزرعه به اندازه یک طناب بود. تمامی درخت‌ها در سرتاسر میبد نابود شده بود، بنابراین از طرف دولت، تمامی بیابان‌ها را سوزاندند تا آفت‌زدایی شود؛ اما هیچ گاه به واسطه آفات گیاهی، قحطی گندم و … نیامد.

• پس در چه زمانی و چگونه قحطی گندم آمد؟

در زمان جنگ جهانی دوم، قحطی گندم آمد که در آن زمان، آقای جلیل اردکانی رئیس اقتصاد بود و گندم از قیمت ۲ ریال به ۱۲ تومان افزایش یافت. وقتی جنگ جهانی شروع شد، گندم و قند به شدت با افزایش قیمت روبرو شد به گونه‌ای که قند (به صورت قاچاق) از قیمت ۱۵ تومان به ۱۸ تومان رسید. همچنین پارچه هر متری ۳ ریال شد و پارچه بهشهر متری یک تومان بود؛ بنابراین از طرف دارایی شرکتی تعیین شد؛ تقریباً یک سال این شرکت فعال بود و در منزل خالقی کوپن آن را توزیع می‌کردند. سپس کوپن قند توزیع شد. در آن زمان، خرید قند به صورت آزاد ۱۳۰ تومان و به صورت کوپنی ۱۲ تومان بود.

در زمان جنگ، قند نبود و شکر توزیع می‌شد؛ در این میان افراد سودجو پلاک مهرها را باز کردند و خرده‌ها را خارج ساختند که اگر این سنگ‌ها، سه کیلویی است به دو کیلو کاهش می‌دادند؛ اما مردم این ترفند را متوجه شدند. در زمان جنگ، قیمت قند به ۱۳۰ تومان افزایش یافت. در آن زمان قند‌های تخته‌ای و حبه‌ای وجود داشت اما قند کله‌ای خیلی کمیاب بود. زمان جنگ آن‌قدر مقدار قند کاهش یافت که شیره خرما به صورت حلوای تخت، تهیه و آن را با چای مصرف می‌کردند.

ماشینی که برای مقصد مشهد به میبد می‌آمد، برای هر نفری ۳ تومان دریافت می‌کرد، اما ناگهان این مبلغ به ۱۰۰ تومان و ۵ ریال افزایش یافت.

• چگونه کوپن برای هر خانوار تعیین می‌شد؟

در آن زمان دقت کمی در این زمینه شده بود اما ملاک توزیع کوپن، شناسنامه پدر خانواده بود.

• کوپن گندم به چه صورت بود؟

بعد از کمیابی گندم، چهار یا پنج نوع گندم از ورزنه به میبد منتقل می‌شد که تاجران آن در اصفهان دستگیر شدند. شخصی به نام مجدی اردکانی، کمک بسیاری به مردم می‌کرد و به هر طریقی که با اداره دارایی ارتباط داشت گندم‌ها را پس می‌داد؛ چون اداره اقتصاد و دارایی مانع این کار شده بود. هم‌زمان با کمیابی گندم، کامیون‌های انگلیسی به طور مرتب از سمت بندرعباس، از جاده میبد عبور می‌کرد و به طرف فرودگاه انگلیسیها می‌رفت.

• درباره فرودگاه انگلیسیها قدری توضیح بدهید؟

هنگامی که انگلیس‌ها از این مکان رفتند، این فرودگاه به صورت نیمه‌کاره باقی ماند؛ چرا که این فرودگاه توسط انگلیس‌ها ساخته شده بود. حتی آن‌ها در وسط جاده، خطی عبور داده بودند. مردم اجازه انتقال مسافر با اتومبیل خود نداشتند و مأمورهای انگلیسی مانع این کار می‌شدند.

زمانی از شمال کشور تا تهران متعلق به متفقین بود و سمت دیگر کشور به انگلیس‌ تعلق داشت؛ تا قبل از این تقسیم‌بندی، انگلیس برای بندرعباس برنامه‌ریزی کرده بود.

• از چه زمانی مسافرت مردم با وسایل نقلیه انجام گرفت؟

از سال ۱۳۰۷ وسایل نقلیه باری ورود پیدا کرد و از طرف جاده «عَرَبون» به طرف رباط اِرجنون حرکت می‌کرد. دوباره از این رباط به رباط بعدی، نقل مکان می‌کردند. در آن زمان با وجود اینکه رانندگان، نیروهای کمکی زیادی داشتند به خاطر نبودِ قدرت کافی در وسایل نقلیه باری، مدت زمان طولانی (حداقل ۱۲ روز) مسافرت‌ها طول می‌کشید. منتها از سال ۱۳۲۸ به تدریج اتوبوس‌ها راهی جاده‌ها شدند.

• مسافرت به کربلا و مکه چگونه بود؟

کسانی که قصد مسافرت به چنین مکان‌هایی داشتند، به صورت قاچاق اعزام می‌شدند و اشخاصی به نام زال حیدر و حسین سبیل (شاگرد وی) به میبد می‌آمدند و کسانی که قصد مسافرت به کربلا و مکه داشتند، به همراه آن‌ها حرکت می‌کردند و از طرف بوشهر با تحمل سختی‌های فراوان (ممکن بود بعضی مسافران در این راه از دنیا بروند) به مکه و سپس به کربلا می‌رسیدند. وقتی چنین قاچاق‌هایی کم‌کم زیاد شد به کدخداها دستور دادند که در صورت حضور قاچاقچیان در منطقه، گزارش بدهند. بنده در راه رضای خدا به قاچاقچیان با ذکر دلیل خطاب کردم که دیگر به این منطقه نیایند. یک روز یکی از قاچاقچیان را که جوان بود در مغازه‌ای دیدم و جویای محل استقرار وی شدم و بلافاصله به او دستور دادم که به همراه زائران حرکت کند؛ بعد از ۱۲ سال هنگامی که در کربلا بودم چنین آدمی را دوباره مشاهده کردم؛ این جوان با خنده گفت: من از یزد برای دزدی به این مسافرخانه آمده‌ام! وقتی شناسنامه‌ام را دید به من گفت: شما به همراه چند نفر زن و مرد آمده‌اید؟ جواب دادم: من به همراه دو زن هستم. این جوان بلافاصله گفت: شما اجازه ورود به این مسافرخانه را ندارید. من گفتم: اگر راه نمی‌دهید، مشکلی نیست؛ وقتی قضیه ۱۲سال پیش را توضیح داد من و خانواده‌ام را به لب دریا برد و از این مسیر به بصره رفتیم در حالی که ترسیده بودم، او ما را ترک کرد و پس از گذشت چندین ساعت دوباره برگشت و ما را تا ایستگاه راه‌آهن هدایت کرد، سپس به همراه مأمور انتظامی وارد واگن قطار شدیم، این مأمور در آن‌جا از ما به خوبی پذیرایی کرد و تا کربلا هیچ کس مشکلی با حضور ما در این کشور نداشت، از نجف تا کربلا ماشین‌های تخته‌ای برای ما کرایه کردند و به راحتی به زیارت رفتیم.

• آیا در زمان گذشته، تریاک و مواد مخدر پخش و توزیع می‌شد؟

در سال ۱۳۱۰ دولت با اجبار، مواد مخدر از جمله تریاک را در مدت دو سال به مردم می‌داد و حتی کسانی که تریاکی بودند با معرفی خود، تریاک را با نرخ کوپنی و ارزان می‌خریدند و استعمال این مواد به صورت آزادانه و علنی انجام می‌شد. چنین سیاستی از طرف دارایی اردکان به وسیله شخصی معروف به علی آشپز که مأمور این اداره بود، انجام می‌شد.

• در میبد در چه مکان‌هایی و توسط چه کسانی این مواد کشت می‌شد؟

هر کسی که دارای زمین بود این مواد را کشت می‌کرد. شیره این تریاک توسط دارایی از مردم، ارزان‌تر خریداری می‌شد.

کسانی که در این مکان، مواد کشت می‌کردند، مواد مخدر را به اهالی مناطق دیگر با مبلغ بالاتر می‌فروختند‌؛ جالب اینجا بود که این کشت، هیچ‌گاه اضافه نمی‌آمد. هم‌چنین تا قبل از آن، مأموران اداره دارایی از زمین زیرِ کشتِ تریاک، بازدید می‌کردند. اما بعد‌ها دیگر تریاک و تنباکو ممنوع شد.

• اولین مدرسه‌ای که در میبد تأسیس شد در کدام محله بود؟

مدرسه فیروزآباد اولین مدرسه‌ای بود که در سال ۱۳۰۷ تأسیس شد و کلاس‌های آن به صورت مختلط برگزار می‌شد.

• هنر زیلوبافی در کدام یک از محلات میبد بیشتر رایج بود؟

از ابتدا این زیلوها به پادگان فروخته می‌شد اما بعدها به عموم مردم می‌رسید. زیلو در زمان گذشته خیلی خوب فروخته می‌شد چراکه با نخ و پنبه خوب بافته می‌شد. البته زیلوبافی از محله بشنیغان شروع و بعد به تمام محلات میبد منتشر شده و حتی بعد از آن به اردکان رسید.

هم‌چنین نوعی از فرش، مشابه زیلو به نام فرش دولتی با برچسب «مالین کوف» ساختِ روسیه به حکومت توسط تاجری به نام حاج سید محمود حیدری فروخته می‌شد. روی این فرش برچسب مالین کوف می‌زدند که به این کار، قزاقی می‌گفتند.

• سفال و سرامیک به چه مناطقی صادر می‌شد؟

اقلامی مثل تنور، کوزه و ظروف آشپزخانه با ماشین بیشتر به یزد برده می‌شد؛ منتها با فروش آن، درآمد خیلی زیادی به دست نمی‌آمد.

• تاریخچه پخت لتیرُگ از کجا بوده است؟

در زمان گذشته هر کسی تنها در ماه مبارک رجب برای خیرات و نذورات این غذا را طبخ و بین مردم توزیع می‌کرد. عطر این غذا در محل پخش می‌شد؛ لتیرُگ از سه تا چهار من آرد تهیه می‌شد و آن‌چنان مرغوبیت نداشت، اما اکنون به علت بالا رفتن کیفیت مواد آن، خوشمزه‌تر شده است.

هم‌چنین غذای کماچ، با استفاده از مواد ته‌نشین شده روغن و نمک تهیه می‌شد (که باید حتماً در داخل خیک و یا سطل باشد) و بدون شیره و نمک امکان تهیه این غذا وجود نداشت.