مرحوم یحییزاده: کاش میشد اصلاً نخوابید ونخورد تا فقط وفقط به موکّلان پرداخت
الآن که حدود ساعت یک بامداد میباشد، این سطور را سیاه میکنم و همچنان مثل دیشب به کمی فرصت، بیپولی و … فکر میکنم. ای کاش قدرت، سرمایه، تواناییای داشتم که میتوانستم بیش از این درخدمت مردم میهن باشم!
- منبع: پایگاه اطلاع رسانی مرحوم یحیی زاده
سه شنبه ۶ اردیبهشت ۸۴
… امشب فکر که میکنم میبینم در این مسیر، وقت کم دارم و ایضاً پول! ای کاش در این ۴ سال، میتوانستم بیشتر از این، از فرصت استفاده کنم و ای کاش میشد اصلاً نخوابید، اصلاً نخورد و… تا فقط و فقط به موکّلان پرداخت!
چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۸۴
… ابتدا به همراه و فرماندار و… به مدرسه استثنایی عقیل رفتیم؛ به جز مقطع دبیرستان در سایر مقاطع، پسر و دختر در کلاسهای سه تا پنج نفره یا بیشتر مشغول تحصیل هستند. انصافاً امکانات، ساختمان و… وضع بسیار بد و ناراحت کنندهای دارد؛ باید فکری کرد…
از آنجا به فرمانداری برگشتیم. ابتدا جلسه در جلسه مشاور استاندار و مسؤول روابط عمومی استانداری که با حضور مسؤولان روابط عمومی ادارات میبد در فرمانداری برگزار میشد، شرکت کردم. فی البداهه و بدون اینکه تا چند دقیقه قبل از آن، از برگزاری این نشست خبری داشته، سخنرانی کردم و البته ابتدای سخن گفتم: قبلاً در مورد این جلسه هیچ خبری نداشتم؛ ولی بعداً در همان جلسه، مشاور استاندار، فرماندار و… همه تعریف کردند؛ حتی مشاور استاندار گفت: آنچه حاج آقا در مورد مسؤولیّت روابط عمومیها گفت: منطبق بر جدیدترین روز در این مورد است.
سپس در جلسه مسؤولان کمیته امداد شهرهای استان یزد که با حضور مدیرکل و در فرمانداری برگزار میشد، شرکت کردم. در این جلسه هم در مورد بودجه و اعتبارات کمیته، سخنرانی کردم و مقبول واقع شد!
پس از آن به خانه آمده، نماز خواندم، نهار خوردم و ساعتی استراحت کردم. ساعت ۵:۳۰ برای تشویق ممتازین فرزند فرهنگیان که ۲۷۲ نفر بودند، به ورزشگاه جنب شهرداری رفتم… . توزیع جوایز … تا اذان طول کشید… قرار شده بود حدود ساعت ۷ به نزد پزشکان دست اندرکار ساخت کارخانه داروسازی میبد برویم که حدود یک ساعت دیر شده بود؛ فوری به آنجا رفتیم.
گزارشی داده شد و من قول پیگیری جهت جلب پول ارزی آنها دادم…
سپس از آنجا به حسنآباد رفتیم… امشب روشنایی خیابان حسنآباد به بیده افتتاح میشد و چند خیابان دیگر ازجمله حسنآباد به بفروئیه و… . و اصولاً انصافاً بسیار کار شده بود. در مسجد، من صحبت کردم، فرماندار نیز صحبت کرد؛ سپس به سؤالات مردم پاسخ دادیم و به همراه جمع از فلکه حسنآباد و بفروئیه نیز بازدید داشتیم.
پس از آن… به خانه فردی در امیرآبادی که دیروز در تصادف جاده سنتو کشته شده [رفتیم]…
الآن که حدود ساعت یک بامداد میباشد، این سطور را سیاه میکنم و همچنان مثل دیشب به کمی فرصت، بیپولی و … فکر میکنم. ای کاش قدرت، سرمایه، تواناییای داشتم که میتوانستم بیش از این درخدمت مردم میهن باشم!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰