هیچ آبی مانند آب میبد، قابل شرب و گوارا نبود/ هوای میبد نسبت به قدیم گرمتر شده است/ اینقدر برف در میبد میبارید که بچهها بازارهای برفی درست میکردند
وضع بارندگی به گونهای بود که در بیشتر کوچهها بازار برفی درست میکردند، بدینگونه که بچهها برفها را بر روی هم میریختند و محکم فشار داده و به شکل بازار درست میکردند. بارندگی آنقدر زیاد بود که بعضا به مدت ۲۰ روز، تمامی محلات پوشیده از برف باقی میماند.
- پس از کمرنگ شدن نظام اربابرعیتی و خانخانی در میبد (که آخرین آن در منطقه شهیدیه بود)، خان هر محله جای خود را به کدخدا داد. کدخدا اختیاراتی به مراتب کمتر از خان داشت اما با این وجود به نوعی نماینده و سرپل دولت در هر منطقهای محسوب میشد که اختیارات خاصی هم برعهده داشت. البته در این میان، تفاوت اخلاق و منش فردی کدخداها در تعامل با رعایا نظر مردم درباره کدخداهای مختلف را متنوع سازد. با سپری شدن ۳۶ سال از وقوع انقلاب اسلامی، هنوز هم در گوشه و کنار شهرمان، برخی از کدخداهای سابق با کوهی از خاطرات و اطلاعات زندگی میکنند و همین موضوع باعث شد تا گروه تاریخ شفاهی میبد به دنبال این گونه افراد باشد. در همین سیر با شخصیتی مواجه شدیم که اطلاعات بسیار ارزندهای درباره میبد ۱۰۰ سال اخیر داشت چرا که او مدتها در کسوت کدخدای محله بشنیغان میبد حضور داشته و از این ناحیه با مسائل گوناگون شهر مواجه شده است. به همین دلیل، مصاحبه مفصلی با وی -یعنی آقای میرزا محمد کلانتری- ترتیب داده شد و نامبرده علیرغم کهولت سن با گشادهرویی به تمام سوالات ما در دو جلسه یک و نیم ساعته پاسخ داد. متن پیش رو قسمت اول مصاحبه ما با آقای کلانتری است که در تاریخ ۹۱/۶/۹ انجام گرفته است.
- مصاحبهکنندگان: سید مصطفی میرمحمدی، احمد صمدی/ پیادهکننده: سمیه فلاح/ ویراستار: حامد فلاحی
• در ابتدا خود را معرفی کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده میرزا محمد کلانتری فرزند علی، متولد سال ۱۳۰۰ شمسی هستم یعنی اکنون ۹۲ سال و چهار ماه شمسی و ۹۴ سال قمری دارم. بنده در میبد بزرگ شدم؛ تا کلاس ششم دبستان در مدرسه دولتی مهرجرد تحصیل کردم؛ شیخ احمد آیتاللهی یزدی داماد شریعت، مدیر و شیخ اسماعیل جعفری فیروزآبادی، معلم بنده بودند که آقای جعفری انسان بسیار خوشخط و خوشاخلاقی بود. همچنین کاظم پوستفروش یزدی از معلمین و سید ماشاءالله مهرجردی فراش مدرسه بود. مدارس زمان گذشته به گونهای بود که حدود ۷۰ نفر در یک کلاسِ خیلی بزرگ، باهم درس میخواندند؛ در کنار خیابان و هر ساعتی به تمامی دانشآموزان در یک کلاس آموزش میدادند. بعدها به تدریج معلم بیشتر شد و کلاسها همگی جدا شد و هر کلاسی ظرفیت ۲۰ تا ۳۰ نفر دانشآموز را داشت. ناگفته نماند که تنها دو دبیرستانِ فیروزآباد و مهرجرد در میبد بود.
• دانشآموزان بیشتر از چه قشری بودند؟
دانشآموزان بیشتر از طبقه رعیت بودند. ممکن بود یک دانشآموز یک جفت گیوه را در مدت زمان طولانی استفاده کند. بیشتر دانشآموزان صبحانه خود را از غذای شب گذشته انتخاب میکردند. همچنین دانشآموزانی که مسافت زیادی تا منزل خود داشتند تا زمان برگزاری کلاسها در شیفت عصر، در مدرسه میماندند. از امیرآباد که اغلب بهایی بودند ۱۲ نفر و بقیه از محلات بفروئیه، محمودآباد و بشنیغان به مدرسه میآمدند.
• زندگی مردم چگونه بود؟
خوراک مردم مثل دوران کنونی نبود و ظاهرِ دانشآموزان هم خیلی مرتب و تمیز نبود، چون خانوادهها وضعیت خوبی نداشتند. مردم به خوراک خود خیلی اهمیت نمیدادند و میوهها تنها در فصل مخصوص خود استفاده میشد. اغلب مردم رعیت بودند و خوراکشان در هر محلهای فرق میکرد. بیشتر مردم غذای خود را از میوههای فصل مخصوص به خود تهیه میکردند و در محلاتی مثل بشنیغان اغلب غذای محلی شولی طبخ میشد. در آن زمان چون گوشت به اندازه کافی نبود، کمتر غذای آبگوشت میخوردند؛ البته ارزان بود اما پول نبود. مردم خیلی به دنبال غذای خوب نبودند. در هر سال، مردم تنها یک دفعه در شب عید نوروز، غذای برنج استفاده میکردند. مردم هر میوهای را در هر فصلی که برداشت میکردند، میخوردند. خیار شمسآباد خیلی فراوان بود به طوری که سه من از این میوه، یک ریال قیمت داشت. بقیه مردم هر کسی به نسبت خودشان یک میوهای داشتند و خیلی هم میوهها گران نبود که کسی نتواند بخرد. در زمان گذشته با وجود وضعیت نابهسامان اقتصادی، مردم به یکدیگر کمک میکردند و خیلی به دنبال پول نبودند.
• آب آشامیدنی مردم در زمان گذشته چگونه بود؟
هیچ آبی همانند آب میبد که از قنات برداشت میشد، قابل شرب و گوارا نبود، چرا که رشتههای قنات از یکدیگر جدا بود. آب قناتهایی مانند خارزار، کثنویه کوچک و بزرگ، زیر آبگیر آماده، خود آماده و به اصطلاح آب «رو» بود. همچنین تنوره بعضی از آسیابها در میبد به ۱۰ متر هم میرسید؛ با استفاده از این آسیابها، آب در تمامی خانهها و منازل در جریان بود. در محله کوچُک (کاظمیه فعلی) هیچ خانهای نبود که به اندازه ۱۲۰ قفیز آب از آن نگذرد؛ البته چنین قابلیتی در بین تمامی قناتهای محلات نبود و در محلههایی مثل فیروزآباد و بشنیغان چنین قناتی بود و به واسطه چنین آبهایی همه جا سرسبز و خرم بود. در محله یخدان آسیابی بود که آب گوارای آن به صورت رایگان در اختیار مردم قرار میگرفت. این آبها بیشتر مخصوص خوردن بود ولی آب بعضی قناتها مثل قنات کثنویه مرغوبتر بود. آب خارزار فراوانتر بود اما شنیده میشد که نفت در این آب وجود دارد و به همین دلیل کمتر استفاده میشد. پیشکار قنات کنهرو، تنها ۴۰ قفیز آب داشت منتها آبانبارهای آن کمتر بود. همچنین ذخیره آبانبار کلار و قطبآباد به ظرفیت استفاده در دو سال بود ولی اکنون چشمه این قنات خشک شده است. از دیگر قناتها، قناتهای مربوط به انبار صغرا و نیرک بود که البته اکنون بیشترِ انبارها هست ولی آب آن خشک شده است.
• وضعیت بارندگی چگونه بود؟
وضع بارندگی به گونهای بود که در بیشتر کوچهها بازار برفی درست میکردند، بدینگونه که بچهها برفها را بر روی هم میریختند و محکم فشار داده و به شکل بازار درست میکردند. بارندگی آنقدر زیاد بود که بعضا به مدت ۲۰ روز، تمامی محلات پوشیده از برف باقی میماند.
• در هر سال میزان بارندگی چقدر بود؟
بستگی به حجم آن داشت. برای مثال ممکن بود به تعداد کم بارندگی سنگین داشته باشیم و یا اینکه به دفعات زیاد بارندگی سبک داشته باشیم. اما در زمان گذشته، بیشتر باران میبارید.
• فصل تابستان در گذشته گرمتر بوده و یا در زمان کنونی گرمتر است؟
حالا گرمتر است؛ چراکه سرسبزی و طراوت در همه محلات از بین رفته؛ همه قناتها خشک شده و آب چاهها «رو» نیست؛ مثلاً در فصل تابستان از محلات مختلف اردکان به میبد میآمدند و به خاطر هوای خنک و متعادل آن به مدت یک تا دو ماه، منازلی را اجاره میکردند؛ چراکه اردکان، ترکآباد و احمدآباد هوای گرمی داشت و همچنین پشههای زیادی آنجا بود و این در حالی بود که در میبد هیچ جایی نبود که باغ و سرسبزی نباشد. از میبد بالا تا یخدان که پایان محلهها بود سرتاسر سبزی و طراوت داشت اما متأسفانه اکنون ساختمانهای بلند جایگزین باغات و دشتها شدهاند.
• آیا در زمان گذشته سابقه داشته که در میبد سیل سرازیر شود؟
بله؛ ما دو گونه سیل داشتیم. یکی سیل زیرزمینی که بیشترِ خانهها به خاطر این سیل خراب شد؛ برای مثال در سال ۱۳۳۳در میبد بالا به عنوان آبادی اول به مدت یک ماه باران آمد. تمامی آبِ آبانبارها و فاضلاب به قنات کنهرو افتاد و این قنات هنوز پرآب است؛ این قنات مثل کره سیل شده و بیش از ظرفیت آن یعنی ۱۵۰ قفیز آب داشت که این پدیده، باعث ته کشیدنِ قنات شد و مسیر آب را مسدود کرد. در مقابل این چاه، حلقهای وجود داشت که آب از آن سرازیر میشد و حتی در تنوره انبار صغری، آب لبریز شد و بسیاری از خانهها به علت داشتنِ زیرزمین، خراب گردید؛ این آب، خسارتِ مالی زیادی به بار آورد اما خسارت جانی نداشت.
اما نوع دیگر سیل، سیلِ رودخانهای بود؛ برای مثال رودخانهای در بیده بود که آبِ آن تا انتهای صدرآباد اردکان، به گردش درمیآمد و هنوز هم مسیر رودخانه آن در فیروزآباد است. بنابراین سیل سنگینی در بیده و فیروزآباد در محله دروُگ سرازیر شد که دام و درخت و خانهها را از بین برد؛ آنقدر سیل زیاد بود که درختها از جا کنده شدند.
ادامه دارد…
با سلام انشا الله این مرد مومن وبا خدا و درستکار ۱۲۰سال زنده باشد و به مردم خدمت کند