آقای فرماندار! اگر مردم شاد نیستند بخاطر لغوکنسرت پاشایی نیست؛ بخاطر این‌هاست

بارها خطاب به فرماندار عزیز و ارجمندمان و دوستان و همفکران ایشان از طریق همین تریبون گفته شده که کسی منکر وجود آسیب‌های اجتماعی و افزایش آن طی سالهای اخیر نیست، اما مسئله این است که علت و دلیل افزایش این آسیب‌ها چیست؟!

فرماندار میبد در مراسم تودیع و معارفه رئیس اداره ورزش و جوانان میبد در بخشی از سخنان خود، ترجیح داده تا دوباره موضوع تکراری کنسرت مرحوم پاشایی در میبد را پیش بکشد.

به گزارش “میبدما”، البته این اولین بار نیست که آقای حسین فلاح در این باره به اظهارنظر می‌پردازد و در چند نشست دیگر نیز درباره لغو کنسرت مزبور به ایراد سخن پرداخته و تحلیل‌های خاص خود را ارائه داده است.

مطابق با آنچه برخی منابع آگاه و رسانه‌های حاضر در نشست مذکور منتشر کرده‌اند، فرماندار محترم میبد در این نشست با ترسیم فضایی تلخ و ناگوار از وضعیت شهرستان به موضوع لغو کنسرت مرتضی پاشایی، نقبی زده و به این مضمون می‌گوید: در میبد با مرگ پاشایی دویست شمع روشن کردند و من وقتی می‌خواستم پاشایی را برای اجرای کنسرت به میبد بیاورم عده‌ای چنان بر سر من کوفتند که دیگر میل و شوقم را برای این کارها از دست دادم. البته من عقیده خود را از دست نداده‌ام؛ چون اسلام می‌گوید در وقت شادی، شادی کنید و در وقت عزا، به عزاداری بپردازید.

بارها و بارها خطاب به فرماندار عزیز و ارجمندمان و دوستان و همفکران ایشان از طریق همین تریبون گفته شده که کسی منکر وجود آسیب‌های اجتماعی و افزایش آن طی سالهای اخیر نیست و هم آمار و هم مشاهدات میدانی، کاملا این موضوع را تصدیق می‌کند اما مسئله این است که علت و دلیل افزایش این آسیب‌ها چیست؟! آیا ریشه این مشکلات در شاد نبودن مردم است؟ اگر این گونه است، ریشه شاد نبودن مردم چیست؟! آیا دلیل اصلی شاد نبودن مردم این است که برنامه‌های شادی(؟) چون کنسرت مرحوم پاشایی، لغو می‌شود؟! انصافا آیا این آدرس غلط دادن نیست؟!

علت آنچه امروز از آن به عنوان شادنبودن و تلخکامی برخی از اعضای جامعه یاد می‌شود چیزی نیست جز دور شدن از «سبک زندگی اسلامی» و سوق یافتن جامعه به سبک زندگی غربی.

در سبک زندگی اسلامی، توصیه می‌شود که افراد بین‌الطلوعین بیدار باشند، نظیف و آراسته باشند، وجدان کاری داشته باشند، رزق حلال کسب کنند، قناعت پیشه سازند، دروغ نگویند، غیبت نکنند، تهمت نزنند، راحت‌طلب نباشند، به پدر و مادر احترام بگذارند، به خانواده اهمیت بسیار بدهند، فردگرا نباشد و با جامعه بجوشد، نسبت به مشکلات همنوع خود بی‌تفاوت نباشند، ریاکار و متملق نباشند، حریم زن و مرد را رعایت کنند، ورزش بکنند(خصوصا شنا، تیراندازی و اسب‌سواری)، پرخوری نکنند، متواضع باشند، معماری بناهایشان را بر اساس حیاء و حفظ حریم خصوصی طراحی کنند، اسراف نکنند، کظم غیظ داشته باشند، حسادت نداشته باشند، شب را زود بخوابند و به نماز شب اهتمام داشته باشند، کار برایشان عار نباشد، از مال خود انفاق کنند زنان، عفت و مردان غیرت داشته باشند و…

هر کس به میزانی که از این صفات بهره داشته باشد، به همان میزان شاد و بانشاط خواهد بود و اتفاقا کاری که سبک زندگی غربی با ما کرده آن است که ما را روز به روز از این صفات حمیده دور ساخته و به جای آن با وسایلی چون تلویزیون، کنسرت، موبایل، ماهواره و… لذتهای بدلی و زودگذری که علی الاغلب از نگاه اسلام مذموم و ناپسند است را ارائه داده است؛ لذتهایی چون خودخواهی، فردگرایی، بی‌تفاوتی، راحت‌طلبی، شهوترانی، شهرت‌طلبی، ‌حرامخواری، خانواده‌گریزی و… و این رمز ناراحتی ماست نه لغو کنسرت کسی مثل پاشایی(۱)

اینکه مراسم ترحیم فردی مثل پاشایی تا این حد شلوغ می‌شود و به قول آقای فرماندار ۲۰۰ شمع در میبد برای او روشن می‌شود و در عین حال وقتی از همان جوانان درباره مرحوم آیت‌الله انصاری شیرازی و یا مرحوم مشفق کاشانی و یا شهید الله‌دادی(که همگی ظرف یکی دو هفته گذشته دار فانی را وداع گفتند)می‌پرسیم اصلا اسم این اسطوره‌‌ها به گوششان نخورده است،(چه برسد به آنکه در تشییع پیکرشان شرکت کنند) این نشان می‌دهد که چقدر مسئولین، کم‌کاری کرده‌اند و تا چه حد جامعه ما از سبک زندگی اسلامی به سمت سبک زندگی غربی که اسطوره‌ایش فوتبالیستها و خواننده‌ها هستند منحرف شده است.

حال فاجعه‌بارتر آن است که یک مسئول با توجیه اینکه معدودی از جوانان به فلان خواننده علاقه‌مندند به جای سوق دادن جامعه‌اش به سوی سبک زندگی اسلامی، خود در خط مقدم واردات المانهای سبک زندگی غربی قرار بگیرد و تمهید وسیله نماید برای نفوذ هر چه بیشتر سبک زندگی غربی.

بد نیست فرماندار محترم شهرمان و تمام مسئولین نظام، به دقت این سخنان مقام معظم رهبری را مطالعه کنند:

تقلید از غرب برای کشورهائی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهائی که بظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده‌ی فرهنگهاست. هرجا غربی‌ها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود کردند، بنیانهای اساسىِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه‌قاره‌ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مکاتبات دستگاه‌های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیتهای برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت. انگلیس‌ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رائج کردند.

یکی از خصوصیات فرهنگ غربی، عادی‌سازی گناه است؛ گناه‌های جنسی را عادی میکنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضی از کشورهای دیگر و آمریکا. این گناه بزرگِ همجنس‌بازی شده یک ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض میکنند که چرا او با همجنس‌بازی مخالف است، یا با همجنس‌بازها مخالف است! ببینید انحطاط اخلاقی به کجا میرسد. این، فرهنگ غربی است. همچنین فروپاشی خانواده، گسترش مشروبات الکلی، گسترش مواد مخدر.

فرهنگ غربی فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگی و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربی است، که تعیین‌کننده نیست؛ باطن فرهنگ غربی عبارت است از همان سبک زندگی مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجه‌ی اول این است که از تقلید غربی پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهای متمادی، یک چیزهائی را عادت کرده‌ایم تقلید کنیم.

ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآوری ترویج میکنیم، هر مبتکری و هر ابتکاری را با احترامِ تمام بر روی چشم مینشانیم – این به جای خود محفوظ – اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جای دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگی است، رفتار اجتماعی است، اخلاق عمومی است، فرهنگ زندگی است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامی که ما مدعی‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامی میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللی هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.

________________________________

(۱) البته این به معنای نفی تمام ابعاد سبک زندگی غربی نیست و در آن سبک زندگی نیز برخی مولفه‌های مثبت حتما وجود دارد اما مسئله این است که برآیند این نوع سبک زندگی، سوق دادن بشریت به سمت انحطاط و نابودی است؛ نظیر آنچه اینک در دنیا شاهد آن هستیم. از فروپاشی خانواده‌ها و رواج زنا و همجنسگرایی گرفته تا جنگهای خانمان‌سوز و فقر و فاقه و تبعیض‌های وحشتناکی که در سراسر عالم وجود دارد.