پرسید: بی بصیرتی که می گویند، یعنی چه؟
بی بصیرتی یعنی، وقتی نماینده ایران اسلامی- که الگوی تمام کشورهای انقلابی و مردم آزاده جهان است- هستی؛ با کسانی که شرارت و دشمنی را این روزها به اوج خود رسانده اند، بر سر میز مذاکره لبخند بزنی، و لبخند که هیچ، دوستانه کنارشان قدم بزنی…
- احمد کریمی/ حکمت ما
پرسید: بی بصیرتی که می گویند، یعنی چه؟
گفتم: یعنی ممکن است برای اسلام و انقلاب دل بسوزانی، اما در مقابلش هم ایستاده باشی!!! دم از حق بزنی، اما ناحق را شاد کنی؛ در جبهه خودی، اما سرباز ناخودی باشی…
پرسید: چگونه؟
گفتم: بی بصیرتی یعنی، وقتی در کسوت نمایندگی مجلسی و باید از تریبونی که در اختیارت هست، استفاده کنی و دشمن را بکوبی، حرف هایی بزنی که از زبان دشمن قابل شنیدن است، مواضعی بگیری که توان خودی بر علیه خودی صرف شود و ذهن همه به جای تمرکز بر اصولی مهم، به فروعی دست چندم جلب شود و به مسائلی که قبلاً جوابش داده شده است …
بی بصیرتی یعنی، وقتی نماینده ایران اسلامی- که الگوی تمام کشورهای انقلابی و مردم آزاده جهان است- هستی؛ با کسانی که شرارت و دشمنی را این روزها به اوج خود رسانده اند، بر سر میز مذاکره لبخند بزنی، و لبخند که هیچ، دوستانه کنارشان قدم بزنی…
بی بصیرتی یعنی مذاکرات را حتی تا توقف کشتار مسلمین و بی گناهان – که سپر بلای ما شده اند – متوقف نکنی، سوای اینکه با ارباب قاتلین و جنایتکاران جهان، نشست و برخواست و قدم زدن، حتی با رعایت حقوق ما نیز، خیانت به مال و جان و ناموس و … بی گناهان و مظلومان جهان است …
و بصیرت یعنی، مکان و زمان و موقعیت خود را با هوای نفس، با مصلحت اندیشی نادرست و با دشمنان بشر تنظیم نکن، هر چند ظاهرش موجه باشد …
پرسید: بصیرت باید مفهومی بیش از این داشته باشد؟
گفتم: همینش را بفهمند، بس است …
بی بصیرتی یعنی رای دادن به این انسان ها
کار شما فقط چرت نوشتنو تحویل مردم دادنه
هشت سال مملکت دست شما با بصیرتا بود چه گلی به سر مردم زدید؟
اگه مردی و ادعای آزادی بیان داری این کامنتو پاک نکن
_________________________
میبدما: ما ادعای آزادی بیان با این مفهومی که شما تلقی میکنید، نداریم ولی احتمالا حضرتعالی با این ادبیات فاخر، مدعی ادب و نزاکت هستید!