آیا ایمان مردم ایران در حال حاضر نسبت به زمان شاه ضعیف‌تر شده است؟!

این شبهه، گاه در سخن افراد مهم و حتی برخی روحانیون نیز خود را به گونه ای نشان می دهد؛ اینکه ایمان مردم ضعیف شده است! مردم در زمان شاه مؤمن تر بودند! اگر جنگ شود، آیا دیگر کسی حاضر به جنگیدن هست؟ و …

  • حجه الاسلام و المسلمین ابوالفضل امامی میبدی

این شبهه، گاه در سخن افراد مهم و حتی برخی روحانیون نیز خود را به گونه ای نشان می دهد؛ اینکه ایمان مردم ضعیف شده است! مردم در زمان شاه مؤمن تر بودند! اگر جنگ شود، آیا دیگر کسی حاضر به جنگیدن هست؟ و … . تا جایی که امام خامنه ای چندین بار به ادعای ضعیف شدن ایمان مردم پاسخ دادند. در این نوشته شبهه به صورتی کاملتر از آنچه گاهی گفته می شود، پرورده شده و به نحوی با ریاست جمهوری و آمریکا نیز پیوند داده شده است و سپس به طور خلاصه از ۱۲ مغالطه این شبهه رونمایی شده است.

طرح شبهه

انقلاب اسلامی ایران در اهداف خود موفق نبوده است و یکی از دلایل این شبهه، ضعف ایمان نسل انقلاب نسبت به ایمان نسل قبل از انقلاب است. پیش از انقلاب با وجود مشروب فروشی و فاحشه خانه، مدیریت حاکم بر کشور به گونه ای بود که نسلی پرورش یافتند که بزرگترین اتفاقات طول تاریخ ایران را رقم زدند؛ الف. انقلاب شکوهمند؛ ب. جنگ هشت ساله پیروزمندانه. آیا نسل انقلاب با همه ادعای نظام کنونی، در این سطح بوده است؟ اصلاً جنگ هم که به جام زهر کشیده شد، به خاطر کمبود نیرو و کشته شدن نسل زمان شاه بود و کسانی که نوجوانی شان را در این انقلاب گذرانده بودند، حاضر نشدند پای جنگ بیایند و مجبور به صلح شدیم. آیا اگر الان جنگ بشود، این همه جوان حاضرند برای جنگ بروند؟ مگر ندیدید که تحریم های فلج کننده سبب شد که مردم به آقای روحانی رأی بدهند که حال و هوای مذاکره با آمریکا داشت؟ یعنی اکنون هم نقطه اتکاء نظام ایران به مردم نیست، و امید مردم و دولتمردان به بیگانگان است. درست مثل زمان شاه که پشتوانه نظام، آمریکا بود نه مردم و خدا. زیرا خداوند کاری به کار سیاست ندارد و سیاست را باید سیاستمداران مدیریت کنند. اگر چنین باشد، آنگاه به قول روزنامه بهار، امام علی باید فقط الگوی دینی باشد نه امام سیاسی. مدیریت دینی سیاسی، مردم را بی دین تر کرده است! نگاهی به تهران به عنوان پایتخت کشور ایران و امّ القرای جهان اسلامی، نشان دهنده انحطاط ایمانی مردم ایران است!

بررسی مغالطات دوازده گانه شبهه

۱. خطای مقایسه وضعیت فرهنگی پیش و پس از انقلاب

پیش از انقلاب، عملکرد فرهنگی نظام حاکم بدتر بود، ولی تهدیدات فرهنگی کمتر بود؛ چون: نه ویدیو بود، نه رایانه، نه ماهواره، نه گوشی همراه، نه دسترسی آسان به حتی تلویزیون، نه دسترسی آسان به میلیاردها عکس و فیلم فحشا. اکنون اگر چه نظام اسلامی بسیار بهتر از نظام شاهی عمل کرده است، اما با ورود صنایع جدید ارتباطی، در دسترس هر کسی، با انبوهی از فیلمهای فحشا و … روبرو هستیم. در واقع الان دشمن به همه جهان و از جمله ایران، به ازای هر فردی یک کاباره مجازی تولید کرده است. انواع مواد مخدر پیشرفته نیز بر این فاجعه می افزاید. در محیط اجتماعی پیش از انقلاب به دلیل وضعیت خاص «محله محوری» و آشنایی افراد، کمترین آلودگی، بیشترین آبروریزی را در پی داشت. ولی گسیختگی جهانی زندگی ماشینی، عامل افزایش طلاق، ضعف اعصاب، پارگی بافت جامعه و افزایش بستر فحشاء و اعتیاد است. پس نظام شاه بسیار فاجعه بار عمل می کرد، ولی نظام جهانی فرهنگ این قدر فاجعه بار نبود و فضای داخلی ایران، به این اندازه در معرض تهدید فضای خارجی نبود؛ اما اکنون نظام اسلامی بسیار بهتر عمل می کند، ولی به دلیل رخت بر بستن مرزهای ارتباطی کشور، محله و خانواده، تهدیدهای جهانی فرهنگ و ایمان مردم بیشتر شده است.

۲. خطای تلازم حادثه بزرگ با افراد زیاد

آیا هر پدیده بزرگی، ناشی از گروه زیادی از افراد است؟ درست است که انقلاب اسلامی بزرگترین پدیده طول تاریخ ایران بوده است، یا دفاع مقدس هشت ساله، بی نظیرترین مقاومت طول تاریخ ایران بوده است، اما آیا معنایش این است که اکثریت ایرانی ها برای تحقق آن فعال بوده اند؟ آیا گروه زیادی در قیام حضرت داوود بر ضد جالوت شرکت داشتند که به آن پیروزی تاریخی رسیدند: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّه». بقره، ۲۴۹.

۳. خطای زیاد دانستن افراد حاضر در کارزار انقلاب

درست است که اکثریت مردم از نظام شاه، ستم دیده بودند و «مخالف» آن بودند، اما آیا این اکثریت، «مخالفت» هم کردند؟ آن هم مخالفتی در حد آتش و خون و به خطر انداختن جان؟ کل شهدای انقلاب از سال ۴۲ تا ۵۷، بر طبق نقلهایی که ادعا شده است مبتنی بر آمار بنیاد شهید است، حدود ۴ هزار نفر است. اگر احتیاطا این آمار را دو برابر (۸۰۰۰ نفر) بدانیم و نیز بگوییم که از هر هزار نفر انقلابی، تنها یک نفر شهید شده است، کل افراد حاضر در انقلاب از سال ۴۲ تا ۵۷ در حدود ۸ میلیون نفر می شود (اگر نسبت شهدا را بیشتر بدانیم، جمعیت انقلابی کمتر می شود). اگر جمعیت شناور از سال ۴۲ تا ۵۷ را ۳۶ میلیون نفر بدانیم، باید گفت که در بهترین حالت، تنها ۲۵٪ افراد در کارزار انقلاب حضور داشته اند.

۴. خطای برآمدن افراد انقلابی از دل نظام تربیتی! شاه، کاباره و میخانه و کلاً اسلام غیر سیاسی

نیروی اصیل و کارامد در تحقق انقلاب، نه ناشی از اسلام انجمن حجتیه و حزب قاعدین بود، نه ناشی از اسلام آخوندهای متحجر، و نه ناشی از اسلام مارکسیستی انقلابی، و نه ناشی از اسلام آمریکایی. بلکه برآمده از دل مسجد و منبر و حسینیه و اسلام سیاسی ناب شیعی بود.

۵. مغالطه زیاد دانستن افراد حاضر در کارزار دفاع مقدس

چنان گفته می شود که آیا امروز افرادی به تعداد مردم زمان جنگ، حاضر به شرکت در نبرد هستند که انگار اکثریت مردم در کارزار جنگ بوده اند! تعداد کل شهدای جنگ تحمیلی در میدان جنگ و بمباران شهرها و غیره ۲۱۳ هزار و ۲۵۵ نفر بوده است و تعداد اسیران ایران ۴۴ هزار و ۸۶۳ نفر بوده اند. یعنی مجموع شهدا و اسرای جنگ، ۲۵۸ هزار و ۸۱۸ نفرند. اگر به همین تعداد هم جانباز داشته باشیم، کل این افراد ۵۱۶ هزار و ۲۳۶ نفر می شود. اگر افرادی که در جنگ بوده اند و هیچ آسیبی ندیده اند نیز ۵۱۶۲۳۶ نفر بدانیم، مجموع افرادی که در جبهه حاضر شده اند، یک میلیون و ۳۲ هزار و ۴۷۲ نفر خواهند شد. اگر به ازای هر نفر، ۵ نفر دیگر را نیز، اهل کارزار بدانیم، که مثلاً ضرورت حضور در جبهه را درک نکردند و …، مجموع افراد یاد شده، به ۵ میلیون و ۱۶۲هزار و ۳۶۰ نفر می رسد. اگر جمعیت شناور کشور در طول این ۸ سال را حدود ۴۵ میلیون نفر بدانیم، در آرمانی ترین حالت، تنها ۱۱ و ۴۷ صدم درصد افراد کشور، اهل جبهه بوده اند (اگر به همین تعداد نیز، بانوان کشور را آماده جنگ بدانیم، آمار به ۲۳ درصد می رسد.

۶. خطای برآمدن رزمندگان دفاع مقدس از دامن نظام تربیتی! شاه، کاباره و میخانه و کلاً اسلام غیر سیاسی

رزمندگان اسلام، از کاباره و میخانه و نظام بی تربیتی شاه و ایسم ها و ملی مذهبی ها و … در نیامده بودند، بلکه از دل مسجد و منبر و حسینیه و اسلام سیاسی و ولایی ناب برخاسته بودند و ضد فاحشه خانه، میخانه، اسلام سکولار، شاه و آمریکا بودند! معدود افرادی که گذشته مطلوبی نداشتند، و توبه کردند، وقتی وارد فضای جنگ شدند، حضورشان مثل ماجرای جناب «حُرّ» صدا کرد؛ نمونه آن شهید «شاهرخ ضرغام» است.

۷. خطا در معکوس سازی نقش تخریبی و سازنده نیروی های اسلامی و شاهی

دقیقاً بسیاری از رخنه های فرهنگی و تخریب ایمان مردم در دوران انقلاب اسلامی، به دست تربیت شدگان نظام شاه خائن و غرب و آمریکا بوده است و موفقیت های فرهنگی و ایمانی نسبی در سطح عمومی در رژیم شاه، مربوط به نیروی های انقلابی و مؤمن و اسلام سیاسی بوده است. اما اکنون برخی دقیقاً معکوس جلوه می دهند.

۸. خطای روان شناختی در نقش کمیت و کیفیت بر رشد و تربیت

نمی توان گفت که چون کمیت عمر رزمندگان جنگ بیشتر در دوره شاه بوده است، پس بیشترین اثر تربیتی آنان ناشی از نظام تربیتی شاه بوده است! اولا بچه ها در مهد کودک و مدرسه کمتر از خانه اثر پذیری تربیتی داشتند؛ یعنی اگر تربیتی هم بوده است، متعلق به خانواده ها بوده است نه نظام شاه! ثانیا انقلاب یعنی انقلاب در ارزشها و انقلاب در فضای جامعه. این انقلاب اثر «انقلاب»ی بر وضعیت تربیت هم دارد. یعنی نمی توان گفت که کسی دو سال در وضعیت بسیار پر تأثیر انقلاب بوده است، همانند دو سالی است که در وضعیت کم اثر پیش از انقلاب بوده است. ضمن اینکه علاوه بر فضای انقلاب، فضای جنگ یک تأثیرات اعجاب آوری در وضعیت فرهنگ و تربیت جامعه و افراد داشت؛ به قول امام راحل، دانشگاه انسان سازی بود. پس بسیاری از جوانان جنگ، متأثر از کیفیت بسیار مؤثر فرهنگ انقلاب و شهادت بودند. نه متأثر از کمیت بیشتر زندگی در زمان شاه.

پس اولا هر کاری بزرگی ناشی از اکثریت نیست؛ و انقلاب و جنگ نیز ناشی از ناشی از کارزار اقلیتی مؤمن و همدلی اکثریت با آنان بوده است نه همکاری آنان؛ و در خوشبینانه ترین حالت، کمتر از ۳۰٪ افراد در صحنه کارزار بوده اند. البته اکثریت افراد، مخالف نبودند، بلکه موافق هم بوده اند، اما نه در حد حضور در کارزار و جان فشانی.

۹. خطای بی توجهی به تأثیر «سطح» تهدید بر گستره واکنش مردم

میزان بروز واکنش مردم و نیز گستره مشارکت مردم در واکنش به یک تهدید، به نوع و سطح آن تهدید، بستگی دارد. مثلاً اگر به کسی اخم کنی، شاید توجهی نکند. اگر به او بد بگویی باز هم شاید خیلی واکنش تندی نشان ندهد. اما اگر او را دشنام بدهی و کتک بزنی، او هم ممکن است همان کار را بکند و احیاناً بعضی از افراد خانواده یا دوستان یا مردم عادی از وی حمایت کنند. اما اگر او را بکشی، در اینجا دیگر خانواده وی و حتی محله یا شهر وی هم ممکن است واکنش شدیدی نشان بدهند. حال اگر به کشور آنان حمله کردی و مشغول بمباران و تجاوز و آدم کشی و ناامنی شدید، همه مردم، حتی آدم های غیر مسلمان و حتی بی دین هم ممکن است وارد جهاد دفاعی شوند؛ زیرا خواهر و برادر وی را هم کشته اند. پس مقایسه میزان حساسیت و مشارکت مردم در شرایط جنگ نیمه سخت اقتصادی یا حتی جنگ سخت محدود، با شرایط جنگ سخت فراگیر و انقلاب، کاملاً غیر علمی است.

۱۰. مغالطه بی توجهی به تأثیر «نوع» تهدید بر گستره واکنش مردم

استعمار، سه مرحله «کهن، نو و فرانو» را تجربه کرده است: الف. استعمار کهن: در این مرحله، مستکبرین به سرزمین و اندام یک کشور حمله می کردند و آن را استعمار می کردند؛ مثل استعمارگری پرتغال، انگلیس، فرانسه و اسپانیا؛ این روش به دلیل سطح واکنش و میزان هزینه، تا حدی منسوخ شد، تا هنگامی که آمریکا دوباره به این شیوه منسوخ در حمله به عراق و افغانستان روی آورد و نتیجه اش تشدید بدهی ها و تشنج های اقتصادی اش بوده است. ب. استعمار نو: در این حالت، دیگر یک سرزمین اشغال نمی شود، بلکه منافع مستکبرین از طریق یک هیأت حاکمه دست نشانده تأمین می شود. این استعمار بیشتر از سوی انگلیسی ها و آمریکایی ها در ایران زمان شاه و نیز عربستان و کشورهای خلیج فارس کنونی و دیگر، دنبال می شود. عمر این استعمار حتی در کشورهای عقب مانده سیاسی مثل عربستان هم رو به پایان است. ج. استعمار فرانو: به دلیل کاهش بازدهی استعمار نو و ناکارامد شدن مزدوران استعمارگران، آنها با کمک پیشرفت ابزار رسانه، به جنگ نرم و تسخیر ذهنها و قلبهای عموم مردم روی آوردند و در کنار آن سعی کردند که مزدوران خود را با کمک تهدید نظامی یا تحریم اقتصادی یا غیره، به اسم نماینده مردم بر سر کار بیاورند. روشن است که در جنگ نرم، دشمن به صورت ناپیدا عمل می کند و اساساً تشخیص اینکه فضا، یک فضای جنگی است، از سوی بسیار از مردم قابل فهم نیست. چنانکه در دولت هاشمی، ایران دچار تهاجم فرهنگی و حمله به ارزشها شد (تهدید حوزه قلبها) و در دولت خاتمی با موج سهمگین شبهه ها در امور دینی (حدود ۲۵۰۰ شبهه)، کشور دچار حمله شدید مزدوران استعمار فرانو به مبانی فکری و «جنگ ذهن ها» شد و بسیاری از مردم به ماهیت جنگ توجه نداشتند. در اینجا نسبت «نوع تهدید» و «سطح واکنش» بسیار فرق می کند. زیرا جنگ نرم هویتی نهفته دارد. و هر چه کسی بیشتر در آن مجروح یا قربانی شود، کمتر قدرت واکنش دارد و نیز سبب کاهش قدرت واکنش اطرافیان نیز می شود. یعنی هر چه از دشمن بیشتر ضربه ببینی، بیشتر شیفته وی می شود! و این کاملاً بر خلاف جنگ گرم است.

۱۱. خطای نادیده گرفتن حضور حیرت آور مردم در ۹ دی، در واکنش به کودتای سال ۸۸

با وجود ۱۶ سال وادادگی بسیاری از مسؤولین متأثر از اسلام آمریکایی و اسلام لیبرالی یا التقاطی، مثل برخی از کاگزاران دولت هاشمی و خاتمی و کلاً روح حاکم بر این دو دولت، و اجرا شدن برخی از دستورات اقتصاد آلوده و فرهنگ کشنده آنان در دو دولت یاد شده، باز هم هنگامی که همه این مزدوران داخلی استعمار فرانو در براندازی سال ۸۸ به کمک آمریکایی، انگلیس، اسرائیل و تکفیری های داخلی (عبد المالک ریگی) و تکفیریهای بیرونی تحت حمایت عربستان رفتند، کاری از پیش نبردند و در عوض، در تاریخ «نُه دَه» و پس از روشن تر شدن ماهیت نقش اسرائیل و آمریکا و هویت مزدوران داخلی، جمعیتی در حدود ۴ میلیون نفر (تخمین بین ۳ تا ۵ میلیون نفر) فقط در شهر تهران به خروش آمدند و از میدان امام حسین تا میدان آزادی و مسیرهای منتهی به مسیر اصلی را لبریز کردند. اگر جمعیت شهر تهران را در سال ۸۸، حدود ۸ میلیون نفر بدانیم، باید گفت که، همان تهرانی که از منظر شبهه کنندگان نماد ضعف ایمان و عدم موفقیت نظام بوده است، حدود ۵۰٪ انسان رشید را در ۹ دی در برابر یک جنگ تمام عیار نرم به نمایش گذاشت. چیزی که حیرت همگان را برانگیخت و کودتای سبز آمریکایی – اسرائیلی- تکفیری با مرکزیت تفاله های منفور تفکر غرب در ایران و آقازاده ها و صلحه و زبیرها را خنثی کرد!

۱۲. خطا در ارزیابی کار سلبی و کار ایجابی؛ بر زمین زدن وزنه و بلند کردن و نگه داشتن وزنه ای بزرگ

انقلاب کردن، یعنی ساقط کردن یک نظام. یعنی کسی وزنه ای بر دست دارد و شما با چند مشت و لگد، او و وزنه را با هم به زمین می زنید. روشن است که برای این کار، زحمت زیادی لازم است؛ اما آنچه دشوار است، بلند کردن یک وزنه بزرگ و بر سر نگه داشتن و در عین حال، مبارزه کردن با حرفه ای ترین مشت و لگد در رینگ است! در همین حال، خدمات بسیار بزرگی را نیز به مردم و جامعه رساندن! ما در شرایط جنگ مسلحانه دشمن و نیز جنگ شدید نیمه سخت و محاصره اقتصادی و نبرد تمام عیار فرهنگی و کودتاهای پی در پی، توانستیم خدمات چشمگیری به کشور کرده، از نظر علمی و فناوری و … جزء پیشرو ترین کشورهای منطقه و حتی پیشرو ترین ها در برخی مسائل در سطح جهان باشیم!

در این مدت پر از جنگ و تحریم دشمن خارجی و پیمان شکنی تفاله های داخلی و تربیت شدگان اسلام آمریکایی و شاهی، ما هم وزنه بلند کرده را بر سرمان حفظ کردیم، هم در عین وزنه برداری و حفظ آن، با مشت زن های حرفه ای جنگیدیم و هم با داور میدان جنگیدیم و هم جزء پیشرفته ترین ها شده ایم!

اینها کار چه کسانی بود؟ کاری که نسل تربیت شده در دامان انقلاب و انقلابی های تربیت شده در دامان امام، نه نظام شاه، کردند، بسیار بزرگتر از انقلاب و عملیات سلبی خارج کردن وزنه بردار شاهی بود: الف. بلند کردن این وزنه؛ ب. بر سر نگه داشتن آن در طول دهها سال؛ ج. مقاومت در برابر هجوم دهها برابری مشت و لگدی که وزنه بردار پیشین را بر زمین زد؛ د. بالاتر بردن وزنه و نیز افزایش چند برابر سنگینی وزنه.

این ها در مقایسه نادیده مانده است. آنها که انقلاب کردند کاری سلبی کردند؛ مثل مردم مصر. اما نگهداری این انقلاب و افزایش ابعاد و کارامدی های آن در برابر تهاجمات بسیار گسترده، در طول دهها سال، کاری بسیار عظیم تر است که نسل انقلاب انجام داد. کارامدی علمی و تکنولوژیکی و نیز الهام بخشی منطقه ای و جهانی و توسعه زیر ساخت ها و خدمات و باورمندی به «توانستن» و خلاقیت هایی که سر از فضا و ذرات نانو و شکافت اتم درآورد؛ با همه تحریم ها و … . به سبب همین سختی ها، تا کنون تمام انقلاب های جهان، حتی انقلاب حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم، به دلیل عدم همراهی مردم و در مواردی غیر از این، به دلیل بی لیاقتی حاکمان، به انحراف رفته اند و انقلاب اسلامی ایران «نخستین» نمونه تاریخ است که ان شاء الله بر اساس بشارت آیات قرآن و روایات، جاودانه خواهد شد و به انقلاب عظیم حضرت مهدی (عج) می انجامد!