حاشیههای روز اول اکران فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» در میبد
این جمعیت انبوه، همه را غافلگیر کرده بود. در پایان این اکران، از دو مادر و پدر شهید که بدنهای فرزندانشان پس از سی سال هنوز بازنگشته است، با حضور مسئولین، تجلیل به عمل آمد. صحبتهای کوتاه و تشکر مادر قد خمیده شهید دهقانی اشک بیشتر حضار را درآورد.
دیروز ساعت ۸ صبح اولین نوبت اکران فیلم تحسین شده شیار ۱۴۳ در محل سالن هلال احمر میبد برگزار شد. در اولین اکران فقط ۴ نفر به تماشای این فیلم آمدند و همه دستاندرکاران اکران فیلم از این موضوع یخ کردند! اما مسئول فروش بلیطهای فیلم با لبخندی به بچهها امیدواری میاد که نگران نباشند. فقط این اکران، این گونهای است. حالا خودمانیم! کی ساعت ۸ صبح روز پنجشنبه از کار یا خوابش میزند و در این سرما راهی سینما میشود؟! بعضی از بچهها با نگرانی میگفتند، سالی که نکوست از بهارش پیداست اما بعد معلوم شد که جوجه را آخر پاییز میشمرند!
وقتی اکران دوم آغاز شد، معلوم شد مسئول فروش بلیطها پربیراه نمیگفته و تعداد قابل توجهی از مردم که اتفاقا بیشتر آنان از میان بانوان شهرستان بودند، به استقبال این فیلم آمدند و تنور اکران میبد را گرم کردند. این تفوق بانوان بر آقایان برای حضور در سینما تا آخرین اکران هم ادامه داشت.
جمعیت در سانس سوم خیلی بیشتر از سانس چهارم بود؛ به گونهای که دیگر یافتن صندلی دنج و مناسب برای تماشای فیلم، دشوار شده بود! نکتهای که در این زمینه جلب توجه میکرد آن بود که برخی از تماشاگرانی که دیر رسیده بودند، علت تاخیر خود را اشتباه تلقی کردن آدرس سالن معرفی کردند. ماجرا اینجا بود که خیلیها تصور کرده بودند که منظور از سالن هلال احمر، خود هلال احمر است و به همین خاطر راهی تقاطع خیابان رشیدالدین و ۲۲ بهمن شده بودند؛ در حالیکه باید به بلوار مدرس(خط سنتو)، بعد از ثبت احوال میآمدند. البته بیشتر تاخیرها به خاطر عادت به دیرآمدن بود؛ بعضی از تماشاگران که در میان آنها حتی مسئولین هم دیده میشدند، با تاخیرهای نیم و حتی یکساعته برای تماشای فیلم آمدند! ظاهرا این عزیزان اکران فیلم را با برگزاری همایش یک دانسته بودند!
اما نقطه اوج اکران روز اول، سانس چهارم بود، قبل از آغاز این اکران، جمعیت انبوهی پشت در سالن تجمع کرده بودند و نگرانی برای جا دادن این جمعیت انبوه در سالن در دل اکرانکنندگان موج میزد؛ جمعیت وارد سالن شد و تمام صندلیها پر شد و برخی از تماشاگران روی صندلیهای سیار نشستند و برخی دیگر هم مجبور به بازگشت به منازلشان شدند تا برای اکرانهای بعدی مجددا به سالن هلال احمر بیایند. این جمعیت انبوه، همه را غافلگیر کرده بود. در پایان این اکران، از دو مادر و پدر شهید که بدنهای فرزندانشان پس از سی سال هنوز بازنگشته است، با حضور مسئولین، تجلیل به عمل آمد. صحبتهای کوتاه و تشکر مادر قد خمیده شهید دهقانی اشک بیشتر حضار را درآورد. مجری مراسم هم از رخ دادن قصهای شبیه به قصه فیلم شیار ۱۴۳ در میبد برای حضار تعریف میکرد. این اکران که با حضور برخی از خبرنگاران شهرستان برگزار شد، تبدیل به یکی از به یادماندنیترین مراسمهای تجلیل از شهدا در میبد شد؛ چرا که همه حضار به احترام مادر و پدر شهید حاضر در سالن از جای خود برخاستند.
پس از این اکران خاطرهانگیز، سانس پنجم شروع شدند؛ در این سانس هم سالن لبالب از جمعیت بود. اما حدود نیم ساعت که از فیلم گذشت، ناگهان صدای فیلم قطع شد! این خرابی بیش از یک ربع ادامه داشت و همه عوامل اکران فیلم با نگرانی و استرس فراوان و با همکاری چندتن از بینندگان فیلم در به در به دنبال یافتن علت قطعی صدا بودند و خوشبختانه دست آخر علت را کشف کردند و دوباره صدا به سالن برگشت؛ اما این وقفه و انتظار جمعیت زیاد حاضر در سالن برای تماشای ادامه فیلم، حسابی ذائقه اکران کنندگان را تلخ کرد؛ گویی غرور ناشی از اکرانهای امروز باعث شد تا خدای متعال یک گوشی از آنها بپیچاند! به هر تقدیر در انتهای این سانس از تماشاگران عذرخواهی شد و از آنان خواسته شد در صورتیکه مایلند در اکران بعدی (سانس ششم) هم حاضر باشند. خوشبختانه برخورد جمعیت حاضر در سالن بسیار مودب و نجیبانه بود.
اکران ششم آخرین اکران فیلم در روز اول نمایش بود. با اینکه به خاطر برگزاری مراسم تجلیل و نیز قطعی صدا و همچنین گذشتن پاسی از شب این اکران با تاخیر شروع شده بود اما باز هم استقبال مردم خوب و درخورتقدیر بود. عاقبت ساعت ۱۲:۲۰ سانس ششم اکران فیلم شیار ۱۴۳ در میبد هم تمام شد. نکته جالبی که در تمام این اکرانها به چشم میخورد، ابراز رضایت زیاد مردم از این فیلم و نیز اظهار لطف آنان به اکرانکنندگان بود که خستگی را از تن همه آنان به در میکرد.
نظر یکی از ببیندگان شیار ١۴٣
جای دوستان خالی امشب رفتیم فیلم شیار ۱۴۳ رو دیدیم
امشب دوباره به یاد جنگ افتادم
امشب دوباره یاد شهدا در دلم زنده شد
باز از اعمال خودم خجلم
باز از این روزگار سیاه ظلمانی احساس خستگی کردم
از بچگی تا کنون با واژه های جانباز آزاده شهید ایثارگر و … ناآشنا نبوده ام
اما کلمه مفقود الاثر ….
بماند
امشب شیار را دیدم بله از نوع ۱۴۳
ای مادر
ای مادر مفقودالاثر
نمی دانم آیا توانستم کمی از احساس تو را درک کنم
شاید کمی بیشتر بفهمم سالها چشم انتظاری چه حسی دارد
شاید از امروز فقط کمی بیشتر بفهمم که یک پلاک و چند تکه استخوان چقدر ارزش دارد
ای شهید
هرچند بارها تکه های استخوان تو را در قاب تصویر دیده بودم
اما احساسی که از امروز با دیدن این ها دارم بسیار متفاوت خواهد بود
از امروز می دانم این چند تکه استخوان چقدر ارزش دارد
چقدر می تواند دلی را آرام کند یا چشمی را از انتظار در آورد
و اینجاست که باید اعتراف کرد روایت گری در پرده هنر هفتم می تواند چقدر بیداد کند
و از هر روایت گری موثرتر واقع شود
ممنون از همه دوستانی که برای پخش این فیلم زحمت کشیدند
فیلم نبود که !!!
…
یه حقیقت پر رنگ اما تلخ …
یه روضه تصویری ؛ از یه اتفاقی که بارها و بارها و در تمام این سالها کنارمون افتاده …
…
کاش این فیلم رو در خلوت خودم دیده بودم؛ تا راحت، بدون احساس چشمها و گوشهایی کنجکاو، هق هق گریه را سر میدادم …
…
واقعاً که چه حقیقت فراموش شدهای بود، شیار ۱۴۳ …
دست پدیده کارگستر دردنکنه یه کم داره شهرمون رنگ ورو می گیره دیگه شهر داره ازشهرارواح به شهرزنده ها تبدیل میشه ازفعالیتهای این گروه! اما یک اقدام بسیارزشت ونابه جایی که انجام شد این بودکه: خانواده ی دوشهید مفقودالاثری که دعوت کرده بودند به سالن را بااهدای یک قاب ویک پتو راهی کردند !!!!!! چرا هنوزاینقدر دمده فکرمی کنید واقعا آنها ازشما پتو می خواستند؟؟؟ اگربرای قدردانی بوده به شکلی زیباتر: تقدیم دسته گل,یک شاخه گل,یایک طومارکه می توانست متن آن :حمایت ازخون شهدا و راه شهدا باشد باامضاء بینندگان این فیلم…..